بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی نشنال اینترست در طی مقاله ای با قلم «گرگ پریدی» چنین نوشت:
همانطور که انتظار می رفت، «دونالد ترامپ» در ۵ فوریه فرمانی را امضا کرد که بر اساس آن سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران، که مشخصه سال های آخر اولین دوره ریاست جمهوری وی بود، بازگردانده شد. اما هدف واقعی وی از این سیاست چیست؟
در سال ۲۰۱۸، دولت ترامپ در مورد تمایل به توافق بهتر نسبت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) صحبت کرد. تیم باراک اوباما توافقنامه برنامه هسته ای ایران را در سال ۲۰۱۵ نهایی کرده بود که ایران تا زمان خروج ایالات متحده از آن تبعیت کرده بود. به نظر بسیاری از ناظران هدف واقعی ترامپ تضعیف حکومت در ایران به امید دستیابی به یک راه حل مطلوب از طریق «تغییر حکومت»، علیرغم مخالفت های عمومی «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی آن زمان بود.
دولت اول ترامپ هرگز به صورت جدی با ایران در مورد موضوع هسته ای تعامل دیپلماتیک نداشت. اکنون ترامپ تمایل بسیار واضحی برای چنین تعاملی ابراز میکند، حتی در شرایطی که وی منطقه را با تایید اخراج فلسطینیها از غزه و نوعی تسلط آمریکا بر این قلمرو به آشوب میکشد.
در مورد ایران، رهبران آن اخیراً سیگنالهای زیادی دادهاند مبنی بر اینکه علاقهمند به تعامل مجدد با ایالات متحده آمریکا در موضوع هستهای، در کنار تسریعهای نگرانکننده برنامه غنیسازی خود هستند. «علی شمخانی»، رئیس شورای عالی امنیت ملی ایران حتی اخیراً گفته بود که «ایران هرگز قصد نداشت مستقیماً با اسرائیل بجنگد یا آن را نابود کند» و در عین حال گفت که اسرائیل در نهایت خود به خود فرو خواهد پاشید همانطور که قبلاً اتحاد جماهیر شوروی چنین شد. اما همچنین پیشنهاداتی وجود دارد مبنی بر اینکه موقعیت تضعیف شده منطقهای ایران و فقدان یک بازدارنده متعارف علیه اسرائیل میتواند ایران را به دنبال تسلیحات بدون توافق سوق دهد.
جهت دستیابی به توافق، دولت ترامپ باید غرور خود را ببلعد و بپذیرد که هنگام خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ اشتباه کرده است
با این حال برای دستیابی به توافق، دولت ترامپ باید غرور خود را ببلعد و ضمناً بپذیرد که هنگام خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ اشتباه کرده است. در آن زمان، مقامات دولت ترامپ در حالی که عقب نشسته بودند و منتظر تسلیم شدن ایران یا تغییر حکومت برای حل مشکل بودند، از توافق بهتر صحبت کردند. این بار اگر میخواهند موفق شوند، باید بدانند که برنامه هستهای ایران در سال ۲۰۲۵ بسیار فراتر از زمانی است که یک دهه پیش برجام منعقد شد.
ایران به وضوح «وضعیت آستانه هستهای» خود را چیزی میبیند که باعث افزایش وزن ژئوپلیتیکی آن میشود و کاربرد خاص خود را دارد. آنچه ایالات متحده آمریکا به آن نیاز دارد، اطمینان از این موضوع است که ایران سلاح اتمی نمیسازد. این مهم مستلزم آن است که ایران اورانیوم ۶۰ درصدی خود را با غنای بالا کنار بگذارد و سطحی از نظارت و شفافیت را بپذیرد که فراتر از پروتکل الحاقی باشد که به عنوان بخشی از برجام به آن پایبند بود. با این حال تهران ظرفیت غنیسازی خود را به سطح برجام کاهش نمیدهد. این یک موضع مسلماً نامحبوب در واشنگتن است، اما واقعیتی است که برای تضمین یک توافق، واقعبینانه و ضروری است. مقایسه شرایط توافق جدید با شرایط سال ۲۰۱۵ بی معنی است.
چنین معامله ای باید با جدیت دنبال شود و زمان مهم است. ترامپ پیشنهاد کرده است که استیون ویتکاف، فرستاده ویژه غزه نیز پرونده ایران را بر عهده بگیرد. احتمالاً این بدان معناست که اقدام علیه ایران تا پایان فوریه که فاز اول توافق آتشبس غزه به پایان میرسد به تعویق خواهد افتاد. دولت ترامپ به دنبال گسترش فاز اول به فاز دوم و آتش بس دائمی است. با این حال علیرغم فقدان تجربه دیپلماتیک قبلی، به نظر می رسد ویتکاف فردی آگاه و منطقی است.
تحریمها میتوانند ایران را وادار به دادن امتیاز کنند تنها در صورتی که با یک استراتژی مذاکره جدی و واقعبینانه همراه شوند، همانطور که در دوره اوباما چنین بود. انتظار جهت تاثیر تحریم ها برای تضعیف قدرت دولت ایران بسیار خطرناک خواهد بود. اگر غرب به سرعت درگیر نشود، تهران میتواند ساخت تسلیحات هسته ای را شروع کند.
اگر غرب به سرعت مذاکرات را آغاز نکند، تهران می تواند ساخت تسلیحات هسته ای را آغاز کند
همچنین باید در نظر داشت که ضعفهای نظامی ایران در مورد توانمندیهای اصلی آن بیش از حد بزرگنمایی شده است. این امر می تواند نتایج فاجعه باری برای منافع آمریکا به همراه داشته باشد. ایران و محور مقاومتش ممکن است کنترل سوریه را از دست داده و در لبنان به شدت تضعیف شده باشند. با این حال، هنوز تعداد بسیار زیادی موشک و هواپیماهای بدون سرنشین دارد که میتواند با آنها به زیرساختهای نفتی کشورهای عربی خلیج فارس حمله کند. اگر ایران بخواهد، می تواند به اندازه کافی نفت را برای مدت طولانی صادر کند که باعث افزایش بی سابقه قیمت آن شود.
به نفع آمریکا و منافع شخصی ترامپ است که با ایران به توافقی دست یابد. افراد زیادی در واشنگتن و کشورهای دیگر وجود خواهند داشت که سعی خواهند کرد مداخله کنند و دولت ترامپ را به سمت تغییر حکومت ایران به عنوان یک هدف و حملات نظامی به عنوان یک گزینه سیاسی عملی، متمایل کنند.
اما ترامپ باید روی هدف اصلی خود یعنی اولویت دادن به آمریکا متمرکز بماند و متوجه شود که ایالات متحده و اسرائیل منافعی دارند که کاملاً با هم تطابق ندارند و پاسخ نظامی ایران میتواند باعث فشار تورمی و آسیب اقتصادی شود و اهداف دیگر او را از مسیر خارج کند. درگیر کردن ایالات متحده آمریکا در یک آتش سوزی دیگر در خاورمیانه، با اظهارات ترامپ در دهه گذشته تناقض دارد. وی باید هر کاری که می تواند انجام دهد تا از حمله نظامی به ایران یا هسته ای شدن تهران جلوگیری کند.
نظر شما