بازار؛ گروه بین الملل: در طی دهه های اخیر چین موفق شده به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی دنیا تبدیل شود به طوریکه امروزه بسیاری از اندیشمندان معتقدند نظم چینی نظم نئولیبرال را به چالش کشیده و با طرح یک کمربند یک جاده بر قسمت وسیعی از سیستم بین الملل مسلط خواهد شد. اما برخی برخی نظریه پردازهای روابط بین الملل معتقدند که قدرت اقتصادی چین نمی تواند به قدرت نظامی تبدیل شود و بنابراین چین را تهدیدی برای ایالات متحده آمریکا قلمداد نمی کنند.
در این راستا خبرنگار بازار گفتگویی با پروفسور «نیکلاس اونف» از نظریه پردازان برجسته روابط بینالملل در حوزه نظریات سازه انگاری تنظیم نموده که در ادامه می آید.
*برخی نظریه پردازهای روابط بین الملل معتقدند که قدرت اقتصادی چین نمی تواند به قدرت نظامی تبدیل شود و بنابراین چین را تهدیدی برای ایالات متحده آمریکا قلمداد نمی کنند. نطر شما چیست؟
مدت هاست که نظریه پردازان خود را درگیر «قابلیت انعطاف پذیری» می کنند- یعنی سهولت تبدیل منابع مختلف به دارایی های نظامی. آیا ساختن قدرت نظامی برای یک دولت استبدادی یا یک کشور ثروتمند بزرگ آسانتر از یک دولت به اصطلاح ضعیف یا یک کشور کوچک است؟ (از نظر نهادی، ایالات متحده آمریکا به علت آشفتگی های اخیر خود یک کشور ضعیف است).
بدیهی است که چین کشوری اقتدارگرا و بزرگ بوده و درگیر ساخت ارتشی سریع شده است. این مسئله جای تعجب ندارد. مسئله جالبتر این است که آیا تقویت نیروی نظامی باعث آسیب پذیرتر شدن یک کشور می شود؟ آیا منابع مورد نیاز برای حل مشکلات فوری داخلی را منحرف نموده و باعث افزایش اختلاف نظرها می شود؟ آیا این امر باعث وابستگی بیشتر دولت در مورد منابع و فن آوری های خارج از کشور می شود؟ آیا تقویت ارتش باعث ارتقا مسابقات تسلیحاتی می شود که باعث گدا شدن طرفین شده در حالی که هیچ یک سودی نمی برند؟
*برخی معتقدند که نظم چینی این امکان را دارد که از نظم لیبرال در سیستم بین المللی پیشی گیرد. ارزیابی شما چیست؟
چین عضوی مهم از نظم بین المللی لیبرال است و موفقیت اقتصادی این کشور نتیجه آن است - همانطور که رهبران این کشور به خوبی می دانند. جنگ های تجاری اگر از کنترل خارج نشوند، یک حواس پرتی جزئی هستند و در این صورت آنها می توانند خود نظم لیبرال را به خطر بیندازند. چینی ها هیچ ایده ای در مورد اینکه چه گزینه ای برای نظم جهانی فعلی بهتر به نظر می رسد، ندارند.
* نظم چینی در روابط بین الملل چه مولفه هایی دارد؟ چین گفته است که قصد ندارد الگوی توسعه چین را به سایر کشورها تحمیل کند. این در حالی است که نظم لیبرال سعی داشت الگوی توسعه خود را تحمیل کند. دلایل این تفاوت بین نظم لیبرال و نظم چینی چیست؟
بگذارید تکرار کنم: هیچ نظم بین المللی چینی وجود ندارد. مدل توسعه چینی برای رونق منطقه ای و حمایت از دوستان در نظم بین المللی لیبرال طراحی شده است. روش دیگری برای بررسی این پدیده وجود دارد. چینی ها به طور فعال در حال ایجاد یک منطقه نفوذ منطقه ای هستند. این حوزه ها جنبه ماندگاری از نظم لیبرال هستند. قدرتهای بزرگ دیگر این حوزه ها را دارند و افزایش قدرت نظامی چین ویژگی جدانشدنی این پروژه است.
همانطور که قدرت های دیگر طی دهه ها آموخته اند، حفظ حوزه های تأثیرگذاری هزینه بر است. ارتش به ارتقا ثابت مداوم نیاز دارد و یارانه به کشورهای همسو هرگز پایان نمی یابد. اگر همانطور که انتظار دارم، سرمایه داری جهانی به سمت یک افول بلند مدت سوق پیدا کند، این هزینه ها به طور نسبی افزایش می یابد. اینکه عواقب آن چیست را باید منتظر ماند و دید.
*پروفسور جوزف نای معتقد است که ایالات متحده در حال حاضر از نظر قدرت نرم ضعیف بوده و چین در این زمینه قدرتمند است. به نظر می رسد که از این منظر می توان رشد بحث و جدال بر سر نرم افزار «تیک تاک» Tik Tok را ارزیابی کرد. نطر شما چیست؟
مشکل مفهوم قدرت نرم این است که «نرم» است. ولی این سوال پیش می آید با چه معیاری در حال حاضر ایالات متحده از نظر قدرت نرم ضعیف است؟ آیا این یک روند طولانی مدت است یا مختص دوران ریاست جمهوری ترامپ؟ برعکس، آیا هنگ کنگ بر قدرت نرم چین تأثیر می گذارد؟
از نظر من، بحث در مورد «تیک تاک» ارتباط چندانی با قدرت نرم ندارد. در عوض، این مسئله آسیب پذیری را مطرح می کند (که من در پاسخ به سوال اول به آن اشاره کردم). ایالات متحده به دلیل توسعه فناوری خود و پیامدهای جهانی آن آسیب پذیر است. اینکه چین در حال بهره برداری از این ضعف است بسیار محتمل به نظر می رسد. اینکه آیا از تیک تاک برای این منظور استفاده می شود به این بستگی دارد که ارزش دردسر را دارد یا خیر. خواهیم دید ... .
*در پروژه «یک کمربند؛ یک جاده»، بسیاری از کشورها با چین همکاری خواهند کرد. این پروژه نظم چین را در بخش قابل توجهی از جهان به ارمغان می آورد. به نظر شما این دستور چقدر گسترده و جهانی خواهد بود و کدام کشورها از آن استقبال می کنند؟
بسیاری از کشورها با چین همکاری خواهند کرد زیرا این کار به نفع آنها است از جمله ایران، اما این لزوماً منجر به تغییرات طولانی مدت در حکومت آنها نمی شود. حوزه های نفوذ نیازی به سازگاری در حاکمیت کشورهای موکل ندارند (برای مثال، حوزه نفوذ ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم همیشه شامل رژیم های استبدادی و دموکراسی های اجتماعی بود).
نفوذ چین با رونق این کشور افزایش یافته و کاهش می یابد نسبت به سایر بازیگران مهم منطقه ای (روسیه، ژاپن) و جهانی (ایالات متحده، اتحادیه اروپا). اگر اقتصاد جهانی در دهه های آینده منقبض شود (همانطور که من در پاسخ به سوال ۳ آن را توضیح دادم)، بسیار مهم خواهد بود چه اقتصادهایی بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرند.
اگر قراردادهای چین به همان سرعتی که گسترش یافته منقبض شوند، دوستان آن از این کشور دور می شوند و حوزه نفوذ چین از بین می رود. در سطح جهانی، من انتظار دارم مدل های دیگر رفاه ملی به چشم بیاید- شاید بازنگری در سیاست های همسایگان فقیر پس از رکود بزرگ. در این صورت بسیاری از دولتها شکست می خورند، از جمله برخی که چین دیگر مایل به حمایت از آنها نیست. نظم بین المللی لیبرال می تواند سقوط کند و چین و ایالات متحده را با خود نابود کند.
نظر شما