بازار؛ گروه بین الملل: در طی دهه های اخیر چین موفق شده به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی دنیا تبدیل شود به طوریکه امروزه بسیاری از اندیشمندان معتقدند نظم چینی نظم نئولیبرال را به چالش کشیده و با طرح یک کمربند یک جاده بر قسمت وسیعی از سیستم بین الملل مسلط خواهد شد.
اما برخی برخی نظریه پردازهای روابط بین الملل معتقدند که قدرت اقتصادی چین نمی تواند به قدرت نظامی تبدیل شود و بنابراین چین را تهدیدی برای ایالات متحده آمریکا قلمداد نمی کنند.
در این راستا خبرنگار بازار گفتگویی با پروفسور «شیرین هانتر» عضو شورای روابط خارجی آمریکا و استاد دانشگاه جورج تاون تنظیم نموده که در ادامه می آید.
*برخی نظریه پردازهای روابط بین الملل معتقدند که قدرت اقتصادی چین نمی تواند به قدرت نظامی تبدیل شود و بنابراین چین را تهدیدی برای ایالات متحده آمریکا قلمداد نمی کنند. نطر شما چیست؟
از لحاظ تئوری، چین می تواند قدرت اقتصادی خود را به قدرت نظامی تبدیل کند. با این حال، علاوه بر پول، شما برای تبدیل شدن به یک قدرت نظامی پیشرفته به فناوری نیز نیاز دارید. چین در این زمینه پیشرفت های زیادی داشته است، اما در مقایسه با سایر قدرت های بزرگ نظامی هنوز عقب است.
همچنین، یکی از دلایل پیشرفت چین از نظر اقتصادی این بوده است که آن کشور به اندازه آمریکا یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و سپس روسیه برای ارتش خود هزینه نکرده است.
مشخص نیست که آیا چین قادر خواهد بود هم از نظر اقتصادی به رشد خود ادامه دهد و هم هزینه های هنگفتی را برای مسائل نظامی خرج کند. علاوه بر این، چین هنوز دارای مشکلات فقر و توسعه نیافتگی در برخی از مناطق خود است. بی توجهی به این نیازها به نفع هزینه های نظامی می تواند از نظر اجتماعی و سیاسی پرهزینه باشد.
*یکی از راهکارهای آمریکا برای مهار چین و اعمال نظم اقتصادی مورد نظر خود رژیمهای تجاری بود. یکی از این رژیمها که هدف مهار چین را هم دنبال می کرد «مشارکت ترانس پاسیفیک» بود که در دوره اوباما منعقد شده بود. اوباما زمانی که این پیمان تجاری که بزرگترین پیمان تجارت آزاد بود را امضا می کرد عنوان کرد با این پیمان اجازه نخواهیم داد که چین نظم اقتصادی آسیا در قرن 21 را تعیین کند. اما ترامپ از این پیمان خارج شد. راهکار ترامپ در مهار چین، جنگ تجاری مستقیم بود و رویکرد دو جانبه را دنبال کرد. به نظر شما رویکرد آمریکا در مهار اقتصادی چین جواب می دهد؟
این دیدگاه صحیح نیست. توافقنامه ترانس پاسیفیک قصد داشت چین را در اقتصاد جهانی سهیم کند و آن را متقاعد کند که در چارچوب قوانین بازی کند. همچنین این امید وجود داشت که این تعامل چین را به سمت دموکراتیزه کردن سیستم سیاسی خود سوق دهد.
در واقع، چین ذینفع اصلی توافق نامه ترانس پاسیفیک بود در حالی که ایالات متحده بازنده این توافق بود. این یکی از دلایل خروج ترامپ از این توافق نامه است. سرمایه، فناوری و بازارهای آمریکا در توسعه چین نقش پررنگی داشته اند.
اکنون هم ایالات متحده و هم اروپا درک می کنند که جهانی شدن که به نفع چین بود، برای آنها گران تمام شد. بنابراین، امریکا و اروپا متمایل به سرمایه گذاری در کشورهای خود و کاهش ارتباط با چین خواهند بود. آنها بر تولید داخلی و برقراری مجدد زنجیره های تأمین بومی تمرکز خواهند کرد.
*با احیای جاده ابریشم شاهد حاکم شدن احتمالی نظم چینی در روابط اقتصادی بین المللی خواهیم بود. چین اعلام کرده که درصدد تحمیل الگوی توسعه خود به کشورهای دیگر نیست. این در حالی بود که الگوی توسعه اقتصاد لیبرال درصدد تحمیل خود به سایر کشورها بود. به نظر شما مولفه های الگوی توسعه اقتصادی چین چیست؟
چین واقعاً الگوی اقتصادی مانند اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (سوسیالیسم دولتی) ندارد. چین اساساً اقتصاد بازار را پذیرفته است. بنابراین در واقع هیچ الگوی اقتصادی چینی وجود ندارد که به دیگران تحمیل شود.
وقتی مردم از الگوی چینی صحبت می کنند منظورشان اقتصاد بازار و سیاست های اقتدارگرا است. حتی اگر پروژه جاده ابریشم موفق شود، به یک سیستم اقتصادی جدید تبدیل نخواهد شد. پروژه جاده ابریشم، در اصل، یک استراتژی برای دسترسی به مواد اولیه و بازارها است.
*پروفسور «جوف نای» معتقد هست که ایالات متحده آمریکا در حال حاضر از نظر قدرت نرم ضعیف شده است و چین در این عرصه قوی شده است. این در حالی بود که پیش از این معمولاً صحبت از این می شد که چین در عرصه قدرت نرم به جایگاه آمریکا نخواهد رسید و موضوعاتی از قبیل سنخ نظام سیاسی چین(اقتدارگرایی)؛ زبان چینی و ... به عنوان این موانع عنوان می شد. ولی اکنون چین در این عرصه چنان است که «جوزف نای» از آن به عنوان تهدید یاد می کند. از سوی دیگر حتی دولت ترامپ فعالیت نرم افزار «تیک تاک» که نرم افزاری چینی است را در آمریکا ممنوع کرده است که این با ادعای آزادی بیان از سوی واشنگتن همخوانی ندارد. به نظر شما دلیل قوت گرفتن قدرت نرم چین چیست؟
حوادث در دو دهه گذشته، به ویژه جنگ های غیرضروری در عراق و افغانستان، اعتبار آمریکا را در صحنه بین المللی کم کرد. سیاست های ترامپ این فرسایش را تشدید کرده است. با این حال، من موافق نیستم که قدرت نرم چین افزایش یافته باشد. به عبارت دیگر، کاهش اعتبار ایالات متحده آمریکا باعث افزایش اعتبار چین نشده است. چین تولید فرهنگی و هنری ندارد که از جذابیت جهانی برخوردار باشد.
حتی کسانی که از سیاست های آمریکا و اروپا بیزارند هنر، فرهنگ، ادبیات، موسسات دانشگاهی و غیره آنها را تحسین می کنند. زبان چینی زبان بسیار دشوارتری نسبت به انگلیسی است. علاوه بر این، بیشتر مردم هنوز به اندازه کافی با چینی ها و روش های انجام کار آنها آشنا نیستند.
هیچ تضمینی وجود ندارد که آشنایی بیشتر باعث افزایش جذابیت چین شود. این مهم می تواند اثر معکوس داشته باشد. سالها پیش بسیاری از کشورهای در حال توسعه غرب را ایده آل کردند تا بتوانند از نزدیک با آن تعامل داشته باشند.
*در پروژه احیای جاده ابریشم حدود 65 کشور به طور مستقیم درگیر این پروژه می شوند. این پروژه بزرگترین پروژه اقتصادی طول تاریخ است. این پروژه تا چه اندازه نظم اقتصادی چین را جهانی می کند؟
قبل از هرگونه قضاوت در مورد این موضوع، باید منتظر ماند و دید که آیا چین در اجرای این پروژه موفق خواهد شد یا خیر. اکنون برای پیش بینی شکل آینده نظم اقتصادی بین المللی و اینکه تحت سلطه چین باشد یا غرب، خیلی زود است. در حال حاضر، علی رغم ناکامی ها، غرب حرف اول را می زند.
نظر شما