علیرضا مبصر: گروه بورس؛ افق پیشروی بازارهای مالی ایران در سال ۱۴۰۴ با ابهاماتی پیچیدهتر از همیشه همراه شده است. تورم سالانه بالای ۳۵ درصد، رکود مزمن در بخش واقعی اقتصاد، نبود نشانهای واضح از گشایش سیاسی در حوزه سیاست خارجی، و همچنین نوسانات متوالی نرخ ارز، تصمیمگیری برای سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی را دشوار کرده است. در چنین فضایی، مقایسه دو گزینه اصلی سرمایهگذاری یعنی بازار بدهی (بهویژه اوراق اخزا) و بازار سهام، موضوعی کلیدی برای فعالان اقتصادی محسوب میشود.
مقدار تورم در سال ۱۴۰۴ وابسته به اتفاقات سیاسی است!
آمارهای رسمی از تداوم نرخهای بالای تورم در اقتصاد ایران حکایت دارند؛ با تورم نقطهبهنقطه سالانه در محدوده ۳۷ درصد و میانگین سالانه حدود ۳۵ درصد. در چنین محیطی، دغدغه اصلی سرمایهگذاران نه صرفاً سودآوری، بلکه حفظ ارزش واقعی دارایی در برابر کاهش قدرت خرید است. با محدود شدن ظرفیت بازارهای موازی مانند ارز و مسکن بهدلیل کنترلهای دولتی و ریسکهای خاص خود، نگاهها دوباره به سمت بازار سرمایه و بازار بدهی بازگشته است.
اما باید به نکتهای مهم توجه کرد: تمامی محاسبات مربوط به بازدهی، نرخ بهره، ارزشگذاری داراییها و حتی ارزیابی ریسک، در بستر فعلی بیثباتی سیاسی انجام شدهاند. در چنین شرایطی، هرگونه تغییر ناگهانی در مناسبات بینالمللی یا سیاستهای داخلی اعم از آغاز مذاکرات، رفع تحریمها یا حتی برعکس، تشدید تنشهامیتواند بهطور کامل چشمانداز بازارها را دگرگون کند؛ بهعبارتی، ثبات سیاسی بهمثابه زمین بازی اقتصاد عمل میکند؛ اگر زمین ناگهان تغییر شکل دهد، قواعد بازی نیز عوض خواهد شد.
به همین دلیل، سرمایهگذاران باید سناریوهای مختلف را مدنظر قرار دهند و بهجای اتکا به اعداد ایستا، خود را برای تحولات احتمالی آماده کنند بازدهی امروز ممکن است فردا دیگر معنایی نداشته باشد
بازار بدهی؛ نرخ بهره حقیقی در مدار صفر!
بازار بدهی، بخشی از بازار مالی است که در آن دولت یا شرکتها برای تأمین مالی خود، اوراقی منتشر میکنند و در مقابل، متعهد به پرداخت سود مشخص در دورهای معین میشوند. این اوراق – همچون "اخزا" که توسط دولت منتشر میشود – اغلب با سررسید مشخص و نرخ بهرهای معین، در اختیار سرمایهگذاران قرار میگیرد. مهمترین ویژگی این ابزارها، ریسک پایین و قابلیت پیشبینی پذیرفتهشده بازدهی آنهاست. در حال حاضر، نرخ بازدهی سالانه اوراق اخزا در بازار ثانویه عمدتاً بین ۳۴ تا ۳۵ درصد در نوسان است. این بازدهی که تقریباً با نرخ تورم رسمی برابری میکند، اگرچه سود واقعی (real return) چندانی ندارد، اما به دلیل سطح پایین ریسک، همچنان یکی از گزینههای اصلی برای سرمایهگذاران محتاط و محافظهکار است.
برای بسیاری از فعالان بازار، بهویژه افرادی که بهدنبال حفظ اصل سرمایه و پرهیز از نوسانات شدید بازار سهام هستند، بازار بدهی یکی از معدود پناهگاههای باثبات باقیمانده در اقتصاد بیثبات فعلی است. با این حال، این آرامش نسبی ممکن است بهایی داشته باشد؛ بازدهی محدود و وابستگی شدید به سیاستهای مالی دولت که اثرات بسیاری خواهد داشت.
بورس؛ سود بالقوه، در بستری پر از ریسک های ذاتی
بازار سهام ذاتاً یکی از پرریسکترین انواع سرمایهگذاریها محسوب میشود؛ چرا که برخلاف بازار بدهی، بازدهی آن تضمینشده نیست و مستقیماً به عملکرد اقتصادی شرکتها، تحولات کلان اقتصادی، و حتی فضای سیاسی وابسته است. این بازار، ماهیّتاً یک دارایی ریسکپذیر (Risk Asset) بهشمار میرود؛ جایی که نوسانات بخشی طبیعی از روند است و اطمینانپذیری جای خود را به تحلیل و پیشبینی میدهد.
در شرایط کنونی اقتصاد ایران، تحلیلگران خوشبینانهترین سناریو را برای بازار سهام در سال ۱۴۰۴، بازدهی در حدود ۵۰ درصد پیشبینی میکنند. این پیشبینی، با فرض تداوم وضعیت فعلی یعنی عدم گشایش در روابط بینالملل، ادامه تحریمها، و نبود مذاکرات مؤثر ارائه شده است. اما رسیدن به چنین بازدهیای، بدون شک نیازمند عبور از مجموعهای از ریسکهای سنگین و سیستماتیک است. از جمله این ریسکها میتوان به نوسانات شدید نرخ ارز، سیاستهای مالیاتی و ارزی نامشخص، سرکوب نرخ بهره، تصمیمات خلقالساعه سیاستگذار، نبود شفافیت اطلاعاتی در برخی صنایع، و مداخلات دستوری دولت در بازار سرمایه اشاره کرد. افزون بر این، فضای سیاست داخلی و خارجی کشور نیز همواره در کمین است تا با یک خبر یا اتفاق، بازار را دستخوش هیجانهای مقطعی کند.
از این رو، هرچند ظرفیت بازدهی بازار سهام بالاتر از بازار بدهی است، اما این سود تنها نصیب آن دسته از سرمایهگذاران میشود که از پیش آمادگی ذهنی و استراتژیک برای مواجهه با این سطح از نوسان و عدم قطعیت را دارند.
در واقع، بازار بورس بیشتر برای سرمایهگذارانی مناسب است که توان ریسکپذیری بالا دارند، نه آنهایی که بهدنبال بازدهی آرام و قابل پیشبینیاند
صرف ریسک؛ هزینهای پنهان اما تعیینکننده
اختلاف ۱۵ درصدی میان بازدهی مورد انتظار بازار سهام (۵۰٪) و بازدهی بدونریسک بازار بدهی (۳۵٪)، در ادبیات مالی بهعنوان صرف ریسک شناخته میشود. بهبیان سادهتر، این تفاوت، پاداشی است که سرمایهگذار در ازای ورود به بازاری پرریسکتر مطالبه میکند. اما در فضای اقتصادی و سیاسی فعلی کشور، آیا این ۱۵ درصد، آنقدر معنادار هست که مجموعهای از ریسکهای بزرگ از نوسانات نرخ ارز و رکود در تولید تا شوکهای سیاسی و ابهامات قانونگذاری را توجیه کند؟
نباید فراموش کرد که عدد بازدهی پیشبینیشده بورس، یک میانگین احتمالی است، نه یک تضمین. ممکن است بازدهی واقعی بسیار کمتر از این عدد باشد، یا حتی منفی شود. در حالی که بازار بدهی، با وجود محدود بودن سود، ثبات نسبی و پیشبینیپذیری بسیار بیشتری ارائه میدهد. بسیاری از سرمایهگذاران خُرد، ممکن است با هدف دستیابی به همین ۱۵ درصد سود بیشتر، درگیر افتهای شدید، زیانهای مقطعی یا حتی تصمیمات هیجانی شوند که سرمایهشان را در معرض خطر قرار دهد.
آیا وقت آن نرسیده که سرمایهگذاران ایرانی، بهجای تعقیب سود اسمی، به ارزیابی عمیقتری از مفهوم "امنیت در سرمایهگذاری" بیندیشد؟
نظر شما