بازار؛ گروه بین الملل: در حالی که روابط پاکستان و ایران در طول زمان دستخوش تغییرات چشمگیری شده است، ارتباط میان این دو همسایه به دلیل نگرانیهای امنیتی دوجانبه، منافع استراتژیک و نیز تغییر هویتهای(نظامهای) سیاسی دو کشور شکل گرفته است. پاکستان و ایران متحدان قدرتمندی در زمان رژیم پهلوی بودند، زیرا آنها دارای دیدگاه سیاسی هماهنگ و عضویت مشترکی در بلوک سیاسی تحت رهبری آمریکا در طول جنگ سرد بودند. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، نظام سیاسی ایران دستخوش تحولی اساسی شد.
بر همین اساس، منافع و صفبندی های ژئوپلیتیکی متفاوت در منطقه، دو کشور را از یکدیگر دور کرد. پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، ایران و پاکستان از گروههای مختلف حمایت کردند و روابط دوجانبه به دلیل حمایت پاکستان از رژیم طالبان، بیش از پیش از بین رفت.
توافق امنیتی (گسترش روابط سیاسی و اقتصادی) ایران با هند و همچنین روابط مستحکم پاکستان با عربستان سعودی، به نوعی رقابتها بین ایران و پاکستان را به ویژه در حوزه افغانستان گسترش داد و روابط دو کشور را پیچیدهتر کرد. این مساله موجب افزایش تهدیدات امنیتی در سراسر مرز دو کشور از سوی شورشیان ضدپاکستانی یعنی «ارتش آزادیبخش بلوچستان» و شورشیان ضدایرانی عمدتا «جندالله» و «جیش العدل»، شد و موجب پیچیده شدن روابط بین نهادهای امنیتی هر دو کشور گردید. علاوه بر این، تلاشها برای سیاسی کردن جامعه شیعیان پاکستان و موارد خشونت فرقهای در داخل پاکستان، هر دو کشور را نسبت به یکدیگر محتاط کرد.
ایران و پاکستان در طول سالیان گذشته تلاش کرده اند تا به توسعه روابط دوجانبه در بعد اقتصادی بپردازند، زیرا هم نهادها و دولت پاکستان شروع به تغییر دیدگاه استراتژیک خود نسبت به منطقه کرده و هم ایران خواهان گسترش روابط در همه حوزهها با پاکستان بوده و همین مساله موجب شده تا فرصتهای جدیدی برای بهبود روابط با ایران پدیدار شود
این تحولات در ممانعت از تلاشها برای تقویت روابط در زمینههای اقتصادی و انرژی بسیار تاثیرگذار بوده است، اما این اختلافات موجب نشده تا هر دو دولت به طور فزاینده ای با یکدیگر مقابله کنند، زیرا هر دو طرف به طور کامل به پیامدهای تقریباً فاجعهبار چنین درگیری آگاه بودهاند. با این وجود، سازوکار کمتری برای رسیدگی به مسائل دوجانبه ایجاد شده است. البته طرفین در طول سالیان گذشته تلاش کرده اند تا به توسعه روابط دوجانبه در بعد اقتصادی بپردازند، زیرا هم نهادها و دولت پاکستان شروع به تغییر دیدگاه استراتژیک خود نسبت به منطقه کرده و هم ایران خواهان گسترش روابط در همه حوزهها با پاکستان بوده و همین مساله موجب شده تا فرصتهای جدیدی برای بهبود روابط با ایران پدیدار شود.
در همین راستا با رفع موانع همکاری، ایران و پاکستان میتوانند راه را برای گسترش همکاریهای سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی_نظامی هموار کنند؛ به ویژه که دو کشور دارای اشتراکات و پیوندهای فرهنگی، دینی، تاریخی و حتی زبانی هستند. در این میان و در جهت توسعه مناسبات، بحث ترانزیت، خطوط راه آهن و انتقال انرژی مورد تاکید دو کشور قرار گرفته است.
در واقع یکی از مسائل پایدار بین دو کشور، خط لوله گاز «آی پی» است که ایران و پاکستان را به یکدیگر متصل میکند. قرارداد خط لوله گاز در سال ۱۹۹۰ (۱۳۶۹) با هدف صادرات گاز طبیعی ایران به هند و پاکستان ارائه شد، اما با گذشت سه دهه، هنوز تکمیل و عملیاتی نشده است. ۸۰ درصد از این خط لوله از خاک ایران می گذرد و از ۱۲۰۰ کیلومتر، جمهوری اسلامی ۹۰۰ کیلومتر آن را تا مرز پاکستان آماده کرده است. اما ۳۰۰ کیلومتری که قرار بود پاکستان عملیاتی کند، اجرایی نشده است.
مقامات پاکستان مجددا اعلام کرده اند که به دنبال احداث خط لوله صلح هستند تا بتوانند در اسرع وقت آن را عملیاتی سازند؛ در حقیقت، موضوع سرمایهگذاری چین در بخش انرژی ایران از یک سو و موضوع توافق ایران و عربستان برای حل موضوعات دوجانبه از سوی دیگر، این امید را زنده کرده که پروژه خط لوله انتقال گاز به زودی عملیاتی شود
متأسفانه این کشور در ساخت خط لوله مقاومت زیادی نشان داده در حالی که پاکستان به لحاظ انرژی به شدت وابسته به واردات از کشورهای دارای حوزه نفت و گاز است و طی سالهای گذشته همواره بخشی از نیازهای انرژی خود را از عربستان، امارات و قطر و قسمتی دیگر را از ایران به صورت محدود در قالب ال ان جی یا گاز مایع تامین کرده است. البته مقامات پاکستان مجددا اعلام کرده اند که به دنبال احداث خط لوله صلح هستند تا بتوانند در اسرع وقت آن را عملیاتی سازند. موضوع سرمایهگذاری چین در بخش انرژی ایران از یک سو و موضوع توافق ایران و عربستان برای حل موضوعات دوجانبه از سوی دیگر، این امید را زنده کرده که پروژه خط لوله انتقال گاز به زودی عملیاتی شود.
افزون بر این، با توجه به جایگاه ژئوپلتیکی پاکستان که از غرب با ایران و غرب آسیا، از جنوب با خلیج فارس، از شمال با چین و از طریق افغانستان به آسیای مرکزی و از شرق با هند همسایه است، یک «چهارراه کریدور انرژی» محسوب میشود. چندین مسیر دریایی مهم از آفریقا و اروپا از طریق دریای سرخ، تنگه هرمز و خلیج فارس به سمت آسیا و اقیانوسیه از ساحل جنوبی آن عبور میکند. از آنجایی که ذخایر انرژی داخلی پاکستان به سرعت در حال اتمام است، برای تامین نیازهای انرژی خود، این کشور قصد دارد نفت و گاز را از طریق خطوط لوله از خلیج فارس ایران، آسیای مرکزی و آسیای غربی وارد کند؛ ضمن اینکه پاکستان برای رفع نیازهای فزاینده انرژی داخلی خود به دنبال کشف همکاریهای انرژی بین المللی است.
بنابراین موضوع ترانزیت و کریدورهای انتقال انرژی یکی از زمینه های همکاری دو کشور ایران و پاکستان است. راهاندازی خط آهن ایران به پاکستان که تاکنون جلسات متعددی میان دو کشور برگزار شده، در همین راستا قابل طرح است. اهمیت این خط آهن برای پاکستان تا حدی است که اگر در حال حاضر یک محموله ۱۶ روز طول میکشد تا از کراچی به ترکیه برسد. با این خط راهآهن، این زمان به ۷ روز کاهش خواهد یافت. از طرفی، این خط میتواند ترانزیت ایران را به چین و حمل و نقل پاکستان را به ترکیه تسهیل نماید. در خصوص خط آهن استانبول_تهران_اسلام آباد که در سال ۱۴۰۱ افتتاح شد، دو هزار کیلومتر آن در ترکیه، ۲۵۷۰ کیلومتر آن در ایران و حدود ۱۹۰۰ کیلومتر در خاک پاکستان است که زمان حرکت در این مسیر کمتر از نصف حمل و نقل دریایی است و نسبت به مسیر جادهای امنتر و به صرفه نیز خواهد بود.
با توجه به اعمال سیاست یکجانبهگرایی توسط ایالات متحده خصوصا در دوران ریاست جمهوری ترامپ علیه ایران و حتی تهدید ترکیه به تحریم توسط آمریکا و نیز برخی چالشها در روابط میان پاکستان و آمریکا، خط آهن فوق الذکر آن طور که باید رونق نگرفته است، اما در صورت تقویت تعاملات از طریق خط آهن، نه تنها همگراییهای منطقهای تقویت، بلکه موجب کاهش تهدید سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان خواهد شد. بدون شک توسعه همکاریهای اقتصادی در گسترش روابط سیاسی و همگراییهای منطقهای بسیار موثر خواهد بود؛ به ویژه که هر سه کشور فوق عضو سازمان اکو نیز هستند.
از طرفی، با توجه به نفوذ اقتصادی و سیاسی چین در آسیا و نیز حضور فزاینده در چالشهای ژئوپلیتیک جهانی، کریدورهای اقتصادی مانند «جاده ابریشم جدید»، عملا موجب شده تا کشورهایی نظیر پاکستان، ایران و حتی ترکیه علاقمند به گسترش ترانزیت ریلی و جادهای شوند و از این طریق در طرح «جاده ابریشم» یا «یک کمربند_ یک جاده» مورد حمایت چین مشارکت کنند.
پیوستن این کشورها به جاده ابریشم، عملا به رشد استراتژیک و توسعه قدرت ژئواکونومیک چین و کشورهای همکار با آن منجر میشود؛ به خصوص در شرایط جهانی امروز که موضوع انتقال قدرت جهانی از سوی آمریکا به چین یا دستکم مساله چندجانبهگرایی قدرتهای بزرگ مطرح است.
بر همین اساس می توان گفت که رویکرد استراتژیک پکن و مشارکت اسلامآباد و تهران در این طرح چینی حائز اهمیت است در حالی که مشارکت ایران در کریدور اقتصادی چین_ پاکستان موسوم به «سی پک» نیز اهمیت دارد. (سی پک بخشـی از کریدور یک کمربند_یک جاده است کـه در قالب آن، مسیر دریایی و مسیر خشکی جاده جدید ابریشم به هم میپیوندد.)
علاوه بر این، ایران نیز بخشی از کریدور میانی کمربند_ جاده اسـت و با توجه به روابط نزدیکی کـه با چین دارد، ایجاد کانالهای ارتباطی میان بندر گوادر و بندر چابهار میتواند مزایای بسیاری برای جمهوری اسلامی به همراه داشته باشد. در همین راستا، نقش رو به رشد چین در منطقه و تعامل آن با ایران و پاکستان و نقشی که این دو کشور میتوانند ایفا کنند، نیاز به توجه دقیق دارد.
منافع مشترک سیاسی و اقتصادی، سه کشور پاکستان، ایران و ترکیه را از طریق پیوندهای مهم با کریدور اقتصادی چین و کریدورهای انرژی گرد هم آورده است
افزون بر این، منافع مشترک سیاسی و اقتصادی، سه کشور پاکستان، ایران و ترکیه را از طریق پیوندهای مهم با کریدور اقتصادی چین و کریدورهای انرژی گرد هم آورده است. بدون شک، آینده این مشارکت، به نحوه مدیریت و حل چالشهای دو کشور ایران و پاکستان و این که چین به چه میزان بتواند طرحهای راهبردی خود را در منطقه پیش ببرد، بستگی خواهد داشت.
نظر شما