به گزارش بازار به نقل از پول نیوز، کمبودها، کاستیها و مشکلات هر کدام دلایل ویژه خود را دارد و برای آنکه بر آنها پیروز شویم، باید در وهله اول راستی را پیشه کنیم. بی شک تحریمها، تهدیدها و شرایط متفاوت میتواند دلیل بروز بسیاری از چالشها باشد، اما بزرگترین مشکل، فرار رو به جلو و توجیه عملکردهای نامناسب و اشتباهات مدیریتی با رفتارهای غیراخلاقی است. اخلاق حکم میکند اشتباهات خود را بپذیریم تا مهمترین گام را برای بازگشت به مسیر درست برداشته باشیم.
بحران تخریب
آنچه مدیریتها را زیر سوال میبرد، تخریب به ویژه از نوع بی انصافی است. با این وصف، گرفتار چالشی جدی به نام تخریب هستیم. مدیری که راس کار میآید، بدون در نظر گرفتن عملکرد و اشتباهات خود، سعی میکند با آمارسازی و آویزان شدن به عملکرد مدیران قبلی، کاستیها و ناتوانیهای خود را توجیه کند. هرگاه بخشی از کشور در نتیجه تصمیمات اشتباه یک مدیر، دچار چالش یا مشکل میشود، اولین مسالهای که صورت میگیرد، مقصر تراشی از نوع بی انصافی است. به سرعت آمارهای واقعی یا غیر واقعی مطرح میشود تا مدیر وقت به مردم چنین تفهیم کند که اشتباه من هرگز به اندازه مدیر قبلی نیست و آنچه مغفول میماند، ماهیت و ذات اشتباه است که به هر اندازه کوچک یا بزرگ باشد، کشور را به چالش کشیده است.
پذیریش زحمات مدیران
آنچه در فرهنگ غلط مقصر تراشی قربانی میشود، قدرشناسی است. باید بپذیریم که هر مدیری به اندازه توان خود زحمت کشیده و عملکرد او بر اساس توانمندی، تخصص و باورهایش بوده است. اگر قرار است آمارهای سیاه را ملاک قرار دهیم، باید از آمارهای سپید هم سخن به میان آوریم. چرا آنچنان تبلیغ میکنیم که گویا مدیران قبلی با هدف ویران کردن کشور بر صندلی مدیریت تکیه زده بودند؟
مدیریت گرفتار مقایسه
اینکه عملکردهای مدیران قبل و کنونی مقایسه شود، به شرط رعایت انصاف اشکالی ندارد، اما هنگامی اشکال به وجود میآید که در قالب مقایسه بخواهیم ناتوانی خود را توجیه یا کمرنگ کنیم و گناه اشتباهات خود را بر گردن مدیران قبلی بیندازیم. اگر مقایسه با هدف ایجاد رقابت باشد، انگیزه به وجود بیاورد و باعث پویایی بیشتر شود، بسیار خوب است، اما هنگامی که با سواستفاده از تریبونی که در اختیار داریم، اشتباهات مدیران گذشته را بزرگنمایی کنیم تا اشتباهات خودمان کوچک شود، بدترین لطمه را به نظام مدیریتی وارد میکند، زیرا این اختیار را میدهد که حق داریم تا یک قدم مانده به اشتباهات مدیران گذشته، اشتباه کنیم.
نمایش ضعف مدیریت
باید بپذیریم که با تخریب مدیران گذشته، ضعف خود را نشان دادهایم. در شرایطی که نظام مدیریتی بر مدیریت حال تاکید دارد و یک مدیر در کوتاهترین زمان میتواند تحولات بزرگی را رقم بزند، گذاشتن بار اشتباهات بر عملکرد گذشتگان، خیانت به کشور است. واقعیت این است که یک فرد بیبهره از توان مدیریت، سعی میکند با مقصر تراشی، اشتباهات خود را لاپوشانی کند و در پشت چهره مظلوم نمایی مخفی شود. چنین فردی سعی میکند خودش را در موضع ضعف قرار دهد و آنقدر خود را حقیر میکند تا ترحم جامعه را به اندازهای جلب کند که اشتباهاتش را نادیده بگیرند. این قبیل مدیران با بزرگنمایی اشتباهات مدیران گذشته، چنین به جامعه القا میکنند که مورد تخریب بی انصافانه قرار گرفته، مظلوم و نیازمند دلسوزی و ترحم هستند.
اثبات توانمندی
مدیران به جای آنکه با بزرگنمایی اشتباهات گذشتگان و کوچکنمایی اشتباهات خود، شخصیت نیازمند ترحم از خود نشان دهند، بهتر است توانمندی خود را اعلام و ثبات کنند که با مدیریت شان چه تحولاتی در نظام مدیریتی کشور ایجاد کرده اند. یک مدیر باید هر آنچه اتفاق افتاده را در طبق اخلاص بگذارد و از مردم بخواهد در مورد او با توجه به عملکردش نظر بدهند و تصمیم بگیرند.
نان تغییر مدیریت
یکی از بزرگترین چالشها این است که مدیران ردههای پایین تر، از تغییر مدیریت در ردههای بالاتر بهانه بدست میآورند. متاسفانه بسیاری از افراد ناکارآمد، نان تغییر مدیریتها را میخورند. امروزه مدیران ناکارآمد به استقبال تغییر مدیریتها میروند. کافیست مدیران بالادستی تغییر کنند تا هر کس به نوبه خود از این تغییر تفسیر به رای و عملکرد نامناسب خود را توجیه کند.
تخریبهای خندهدار
تخریب، به صورتهای متفاوت و مختلفی صورت میگیرد. گاهی این تخریبها نه تنها توجیهی ندارد، بلکه مطرح کردن آنها نیز عملکرد را زیر سوال میبرد. هنوز به خاطر داریم که چگونه به تخریب اولین زن وزیر در وزارت بهداشت میپرداختند، هرگز عملکردهای او را نمیپذیرفتند و هنگامی که دستاویزی برای تخریب نداشتند، عنوان میکردند که زن به درد مدیریت نمیخورد و باید خانهداری کند.
نظر شما