تهمینه غمخوار؛ بازار: سیاست خارجی چین به طور سنتی، به عنوان یک سیاست منفعت محور در قبال یک کشور یا منطقه معرفی می شود به طوری که منافع اقتصادی در پیش زمینه بوده است. زمانی که شی جین پینگ، رهبر چین در سال ۲۰۱۲ به قدرت رسید، این وضعیت تغییر کرد. از آن زمان، منافع چین به وضوح فراتر از مسائل اقتصادی رفته است.
به طور خاص، مقامات پکن در تلاشند تا چین را به عنوان یک قدرت جهانی با اعتماد به نفس و نه تنها یک قدرت منطقهای مخالف ایالات متحده قرار دهد. سیاست خارجی چین که در نظر دارد طبق دستور شی جین پینگ، چین را به قدرت جهانی برساند، به طور پیوسته به عنوان بخشی از جاه طلبی های سیاسی جهانی این کشور و رقابت سیستماتیک با ایالات متحده نشان می دهد.
بنابراین، پکن نظم جهانی و توازن قوا را به چالش می کشد. بدون شک، چین به عنوان قدرتی با بیشترین پتانسیل برای تغییر اولویت ایالات متحده در دهه های آینده در حال ظهور است.
این واقعیت که ظهور چین چالشهای جدیدی را برای سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی ایجاد میکند؛ همانطور که روابط قدرت منطقهای و جهانی را زیر سوال میبرد و جایگزینهای ایدئولوژیکی برای مفاهیم غربی از نظم را تقویت میکند، به خودی خود مسئله جدیدی نیست.
با این حال، موضوع جالب این است که، حتی فراتر از منطقه آسیا و اقیانوسیه، سیاست خارجی چین اکنون خود را در حد فاصل بین منافع منطقه ای و رقابت قدرت جهانی می بیند. این موضوع در خاورمیانه نیز صادق است؛ منطقه ای که اهمیت آن برای چین در سال های اخیر از نظر اقتصادی، سیاسی و ژئواستراتژیک افزایش یافته است.
حال، سوالی که این توسعه مطرح می کند این است که سیاست منطقه ای ژئواستراتژیک جمهوری خلق چین واقعا تا کجا پیش می رود؟ همچنین، چین در مناطقی که به طور سنتی خارج از حوزه نفوذ ژئوپلیتیکی آن است، از چه ابزار و استراتژیهایی استفاده میکند تا اهداف خود را در مقابل ایالات متحده پیش ببرد؟ سیاست چین در قبال ایران در اینجا برجسته است.
به ویژه در ایران، صرفاً به دلیل تداوم تسلط ایالات متحده در این منطقه، منافع چین به طور فزاینده ای با منافع ایالات متحده در تضاد است. سیاست چین در قبال ایران به ویژه بر رقابت ژئوپلیتیکی بین پکن و واشنگتن استوار است. بنابراین، از نظر چین، ایران به عنوان یک مطالعه موردی برای سیاست منطقهای چین «ژئوپلیتیکشده» معرفی می شود.
در درجه نخست، این موضوع نشان میدهد که گفتمان چین مدت هاست تحقیقات غربی را در مورد نظریه «موازنه قدرت» پذیرفته است و مهمتر از آن، ثانیاً آن را به سیاستگذاری چین منتقل کرده است. هدف سیاست خارجی چین ایجاد تعادل بین نفوذ ژئواستراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه با ابزارهای «نرم» و «محدود» سخت است.
چین با حمایت از ایران، برای مثال از طریق مشوق های اقتصادی یا همکاری های امنیتی، از انزوای این کشور توسط ایالات متحده جلوگیری کرده است. بنابراین، سیاست چین از ایدههای سیاسی با هدف ایجاد برابری نفوذ بین قدرتهای بزرگ جهانی در یک منطقه معین به ویژه خاورمیانه، سرچشمه میگیرد.
از طرفی، سیاست منطقهای ژئواستراتژیک چین در ایران پیامدهایی برای منافع آلمان و اتحادیه اروپا هم در این کشور و هم در منطقه دارد. اولویت اصلی آلمان و اتحادیه اروپا در روابط خود با ایران، حفظ توافق هسته ای است که در ژوئیه ۲۰۱۵ در وین امضا شد.
از این نظر، همکاری چین و ایران برای آلمان و اتحادیه اروپا نیز ارتباط نظامی دارد. علاوه بر این، درک بهتر سیاست تعادل چین به آلمان و اتحادیه اروپا این امکان را می دهد که به درستی سخنان رهبری چین را ارزیابی کرده و زیر سوال ببرند.
منافع سیاست خارجی چین در خاورمیانه
اگرچه سیاست خارجی چین همچنان مناطق دیگر را در اولویت قرار می دهد، چین نقش فعال فزاینده ای در خاورمیانه ایفا می کند. این واقعیت که برای مدت طولانی خاورمیانه کانون توجه سیاست خارجی چین نبود، به این دلیل است که علاقه این کشور به منطقه محدود به تأمین منابع انرژی خود است و در گذشته، رهبری چین منطقه را از منظر استراتژیک درک نمی کرد.
خاورمیانه از نظر ژئواستراتژیک به ایالات متحده سپرده شد، به همین دلیل است که چین اغلب به عنوان یک سوار آزاد (مثلا در افغانستان) شناخته می شود. در خلیج فارس، پکن همچنان بر ساختار امنیتی موجود، که مبتنی بر مشارکت چند دهه ای بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایالات متحده است، برای حفاظت از واردات نفت خود متکی است.
در همین حال، اهمیت منطقه به طور پیوسته از نظر اقتصادی و سیاسی برای چین افزایش یافته است. سیاست خارجی چین در خاورمیانه به طور فزاینده ای عناصر راهبردی مانند تعاملات سیاست امنیتی را به خود گرفته است. این امر از جمله در سفرهای گسترده وزیر امور خارجه وانگ یی به منطقه از جمله در سال ۲۰۲۱ نشان داده شده است.
فراتر از ارتقای منافع اقتصادی چین در منطقه، این دیدارها تقریباً با تغییر سیاست خارجی چین، یا بهتر است بگوییم، با چشم انداز سیاست خارجی رئیس جمهور چین شی جین پینگ مطابقت دارد: قرار دادن چین به عنوان یک قدرت جهانی با اعتماد به نفس.
تعامل چین در خاورمیانه را نیز باید از این منظر دید. خاورمیانه از نظر استراتژیک برای پکن حتی از واشنگتن اهمیت بیشتری خواهد داشته، زیرا این منطقه پایگاهی است که چین می تواند از نظر استراتژیک از آن به عنوان همکاری و یا رقابت با دیگر قدرت های بزرگ استفاده کند. بر همین اساس، رهبری پکن نقشی را که خاورمیانه می تواند در گسترش اهداف استراتژیک خود ایفا کند، درک کرده است.
ایران ؛ مطالعه موردی در سیاست منطقه ای ژئواستراتژیک چین
روابط اقتصادی چین با ایران به اندازه روابط اقتصادی با دیگر کشورهای خاورمیانه نیست. با این وجود، رابطه با ایران از اهمیت سیاسی بالایی برخوردار است، زیرا تأثیر تعیین کننده ای بر ثبات منطقه دارد. بنابراین، درگیری بین ایران و یکی از همسایگانش می تواند ثبات منطقه و در نتیجه سرمایه گذاری چین در منطقه را به خطر بیندازد.
ایران همچنین به دلیل سیاست مستقل نقش مهمی در سیاست خارجی آمریکا دارد. از دیدگاه چین، این امر به منحرف کردن تمرکز ایالات متحده از منطقه آسیا و اقیانوسیه کمک کرده است. چین احتمالاً مایل است این وضعیت در صورت لزوم با حمایت چین ادامه یابد و متعاقبا از کاهش تدریجی تحریمهای بینالمللی علیه ایران حمایت کرده است.
از طرفی، چین به طور همزمان تحریم های اعمال شده توسط ایالات متحده و متحدانش را تضعیف کرده؛ همانطور که امروز تحت شرایط مختلف، آنها را تضعیف می کند. پس زمینه این امر به هیچ وجه تنها منافع اقتصادی نیست، بلکه ملاحظات ژئوپلیتیکی نیز هست.
بر همین اساس، برخی از کارشناسان معتقدند که اینگونه به نظر می رسد چین در حال دنبال کردن یک اقدام متعادل کننده است که احتمالاً هدف آن بهبود روابط با تهران بدون به چالش کشیدن ایالات متحده است.
کارشناسان و تحلیلگران چینی بر این باورند که بحث در مورد نظریه «موازنه قدرت» غربی به گفتمان چین راه پیدا کرده است، که به نوبه خود روشن می کند که چین هم با پیامدهای ژئواستراتژیک رشد سریع خود دست و پنجه نرم می کند و هم گفتمان آمریکا در پاسخ به تغییر نظم جهانی را مد نظر قرار می دهد.
آنچه به ویژه، مورد توجه چین قرار گرفته است، گسترش مفهوم کلیدی توازن قدرت با تمایز بین موازنه سخت قدرت و موازنه نرم است. این گسترش مفهومی بر ایدههایی در مورد چگونگی شکلگیری سیاست خارجی چین تأثیر گذاشته است. گفتمان چین زیربنای تغییرات در سیاست خارجی این کشور است، که در آن تعادل سخت یا نرم به طور فزاینده ای به یکی از ویژگی های یک سیاست منطقه ای ژئواستراتژیک تبدیل می شود.
این گفتمان قبلاً به سیاستگذاری چین منتقل شده است. از این رو، سیاست متعادلسازی چین را میتوان با تحلیل سیاست چین در قبال ایران بهطور تجربی اثبات کرد، زیرا در اینجا همین عناصر متعادلسازی سخت نرم و خوب مدرج بخشی از استراتژی سیاست خارجی چین در قبال ایالات متحده است. این استراتژی سیاست خارجی نیز به طور غیرمستقیم بر سیاست کشورهای اروپایی در خاورمیانه تأثیر می گذارد.
به طور کلی میتوان گفت، منافع چین در خاورمیانه به طور فزاینده ای با منافع ایالات متحده در تضاد است که باعث تغییر جهت گیری قابل توجهی در سیاست خارجی چین در این منطقه شده است.
پکن به طور فزاینده ای نگران ایجاد توازن بین نفوذ ایالات متحده در منطقه است در حالی که روابط با ایران امکانات مختلفی را برای ایجاد توازن در نفوذ آمریکا به چین ارائه می دهد. یک عامل تعیین کننده برای سیاست چین در قبال ایران، ایده های نظارتی این کشور با هدف ایجاد برابری نفوذ بین قدرت های بزرگ جهانی در یک منطقه معین به ویژه خاورمیانه است.
نظر شما