بازار - بهمن خداپناه: از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، پروژه سدسازی ترکیه با هدف مهار رودخانههای دجله و فرات (رودخانههایی که خود از کوهستانهای ارمنستان سرچشمه میگیرد) آغاز شد تا آب این رودخانهها به سمت سوریه و عراق حرکت نکند.
در آن زمان، قدرتهای وقت یعنی صدام حسین و حافظ اسد که دارای قدرت بسیاری بودند، شدیدا به دولت ترکیه هشدار دادند که ما چنین کاری را بر نمیتابیم. اما دولت ترکیه از ضعف دولت مرکزی عراق و از سوی دیگر از ضعف دولت مرکزی سوریه و جریانهای تروریستی که در سوریه اتفاق افتاد، استفاده نمود و با گرفتن وامهای بزرگ جهانی، توانست ۲۲ سد بر روی رودخانههای دجله و فرات بزند.
یکی از سدها با نام «آتاتورک» بزرگترین سد جهان است، که گنجایش ۴۸ میلیارد متر مکعب دارد که بر روی رودخانه فرات ساخته شد. ظرفیت این صد به تنهایی از کل ۱۰۰۰ سد احداثی در ایران با میزان ظرفیت تنظیمی ۴۷.۶ میلیارد متر مکعب، بیشتر است. در مجموع سد آتاتورک به علاوه دیگر پروژههای سدسازی ترکیه بر روی فرات، میتواند ۱۰۰ میلیارد متر مکعب آب را مهار کند، از سوی دیگر سدهای ترکیه بر روی رودخانه دجله میتواند تا ۲۴ میلیارد مترمکعب آب را مهار کند. اگر در نهایت این سد آخر ترکیه یعنی ایلیسو در منطقه حسن کیف، که ۱۰.۴ میلیارد متر مکعب گنجایش دارد، کامل گردد، بحران بیشتر میشود.
به عبارتی دیگر، اگر هم اکنون ۱۰۰ درصد آب فرات مهار شده و ۶۰ درصد آب دجله مهار شده و وارد سرزمین سوریه و عراق نمیشود. بعد از ساخت سد ایلیسو این رقم به ۱۰۰ درصد میرسد. در نتیجه بحران به شکل بسیار خطرناکتری ادامه خواهد یافت بطوریکه بنا به بررسی صورت پذیرفته بیش از ۵/۲ میلیارد هکتار در سوریه و بیش از ۵ میلیارد هکتار در عراق را از دست رفته و در نتیجه باعث خشک سالی و بیکاری، فقر، حاشیه نشینی بسیاری کشاوزان گردیده است.
علاوه بر این تعداد چشمههای گرد و خاک از تعداد ۶ مورد در سال ۱۳۶۷ اکنون به تعداد بیش از ۲۹۰ مورد در خاک ایران، عراق و سوریه افزایش یافته که حدود ۸۰ درصد این فجایع، بر اثر سد سازیهای بی رویه ترکیه است.
اما تاثیر سدسازی ترکیه و ارتباط آن با پدیده گرد و غبار در ایران موجب شکنندگی اکوسیستم ایران شده است زیرا بخش اعظم ایران از مناطق خشک و نیمه خشک تشکیل میشود، یکی از ویژگیهای این مناطق خشک و نیمه خشک اکوسیستمهای بسیار شکننده آنهاست زیرا این مناطق دارای کمبود آب هستند، در واقع، فشارهای ناشی از سدسازی ترکیه، این شکنندگی را بیشتر میکند.
این اتفاقی است که ما در طبیعت با چشمان خود میتوانیم ببینیم. درست است که عاملی همانند تغییر اقلیم و گرم شدن کره زمین در این میان بی تاثیر نیست، اما در واقع نقش عوامل انسانی در ایجاد گرد و غبار و بیابان زایی بسیار مهمتر هست. به دلیل اهمیت این موضوع روز ۲۷ مرداد را روز جهانی بیابان زایی نامگذاری کردند. در واقع، تاثیرات سدسازی و برداشت بی رویه از آبها را نمیتوان نادیده گرفت، زیرا این عوامل موجب افزایش گرد و غبار و بیابان زایی میگردد.
لذا فارغ از نگاه سیاسی ما میدانیم، هر کشوری که سدسازی انجام میدهد، این کار اثرات تخریبی محیط زیستی دارد. ولی وقتی این اثرات تخریبی شامل کشورهای دیگر شود، باعث مهاجرت، مشکلات امنیتی و اجتماعی میشود. این امر دامن گیر بسیاری کشورها میگردد. در خصوص میزان تاثیر سدسازی این کشورها در ایجاد گرد و غبار، باید یک کار علمی انجام شود تا سهم هر عامل را در ایجاد گرد و غبار تعیین گردد بطوریکه اگر پروژههای سد سازیهای ترکیه همچنان ادامه پیدا کند، مسائل امنیتی و حتی ممکن است جنگ آب، بحران آب در منطقه را به همراه داشته باشد. حال در این زمینه، استانبول و تهران باید به همکاری با یکدیگر از راه دیپلماسی بپردازند، تا از وقوع اثار خطرناک محیط زیستی این پروژهها جلوگیری نمایند(محمدپور، ۱۳۹۴)
اهدف اساسی و اصلی سدسازی ترکیه بر روی دجله و فرات عبارت است از:
- تأمین آب برای آبیاری ۱.۷ میلیون هکتار زمین
- تولید سالی ۲۷ میلیارد کیلوات ساعت برق آبی
- افزایش درآمد سرانه در منطقه به میزان ۲۰۹ درصد میباشد
آثار مهار آب و سدسازی ترکیه
با توجه به کنترل ترکیه برسر چشمههای دو رود خانه مهم دجله و فرات علاوه بر بهره برداریهای ذکر شده این کشور میتواند به عنوان یکی از ابزارهای مهم سیاسی فشار بر کشورهای همسایه به منظور رعایت ملاحظات سیاسی و امنیتی خود استفاده نماید. در مجموع سیاستهای مهار آب در منطقه تب آلود خاورمیانه دارای آثاری است؛ که میتوان به نکات زیر اشاره نمود:
تغییر الگوهای زیست طبیعی و سدسازی
موضوع بسیار کلیدی این است که وقتی که مسیر دجله و فرات را در بالادست طرح GAP تغییر میدهید و اکوسیستم را در پایین دست (خشک شدن تالابهای هورالعظیم و هورالهویزه) با مشکل مواجه میکنید، بدین معناست که در واقع اقلیم را تغییر داده اید. بخشی از شرایط خشکی و عدم شکل بارش به واسطه این تغییر اقلیم است که حتی الگوهای طبیعی را نیز در منطقه تغییر میدهید.
اضمحلال تمدن بینالنهرین
بین النهرین با مجموعه تالابهای هورالعظیم و هورالهویزه -مشترک بین ایران و عراق- یکی از نخستین کانونهای تمدن بشری بوده است که در حال حاضر تبدیل به بزرگترین کانون گرد و غبار در منطقه شده است که تنها خط باریکی آب باقی مانده به این مجموعه آبی سرازیر میشود.
حوزه نفس گیر سدسازی
ترکیه، سوریه و عراق تنها درگیر حوضه آبریز دجله و فرات نیستند بلکه این ایران است که بیشترین اثرات آن را میبیند و دیگر اینکه مساله تنها آب نیست، بلکه نفس کشیدن مردم است و عدم مدیریت مناسب موجب شده تا کشور ما دچار تهدیدی از نوع نفس کشیدن شود.
آب در ازای نفت
اعلام پیام ترکیه بصورت رسمی به کشورهای نفت خیز در اجلاس آب سال ۲۰۱۴ استانبول توسط رجب طیب اردوغان این بود که: شما نفت دارید و ما آب. به این ترتیب این پیام، دوستی را منتقل نمیکند، زیرا موضوع نفت و آب متفاوتند چرا که آب جریان زندگی است.
از طرفی در مورد مشابه دیگری در رابطه با حقابه ایران از هیرمند بایست گفت که به دادخواست تاریخی – حقوقی ایران از آب رودخانه هیرمند در منطقه سیستان اشاره نمود. این رودخانه در گذشته در هر دو کشور افغانستان و ایران جاری بوده است. جدایی هرات از خاک ایران در سال ۱۸۵۷ میلادی به موجب معاهده پاریس و امتناع گسترده حاکمیت افغانستان از جاری ساختن رود هیرمند در خاک ایران، مسئله حقآبه رودخانه هیرمند را به یکی از مسائل مهم سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی دو کشور مبدل ساخت.
علیرغم انعقاد قرارداد حقآبه هیرمند، از اواخر دهه ۱۳۷۰ و همزمان با کاهش نزولات جوی و حاکم شدن شرایط خشکسالی بر سیستان، میزان ورودی آب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون مرتباً کاهش یافت. انتقال آب هامون جهت استفاده در شهر زاهدان توسط خط لوله و انتقال و ذخیره حجم عظیمی از آب دریاچه هامون به چاههای نیمه زابل و همچنین استفاده آب هامون برای کشاورزی از عوامل اصلی خشکی هامون میباشد. حاکمیت نداشتن دولتی مقتدر در افغانستان، ساخت سد کجکی بر روی هیرمند، نصب و بهکارگیری انواع پمپ در مسیر رودخانه هیرمند جهت کشاورزی توسط کشاورزان افغان، خشک شدن دریاچه هامون که هفتمین تالاب بینالمللی جهان میباشد را در پی داشته است.
این مسئله موجب قطع شدن منبع معاش ۴۰۰ هزار سیستانی، کاهش قابل ملاحظه پرندگان بومی سیستان، رو به انقراض نهادن گاو سیستانی، بروز فقر و ناامنیهای متعاقب آن به واسطه فعالیت قاچاق مواد مخدر و گروههای فعال تروریستی، مهاجرت گسترده سیستانیان به مناطق شمالی کشور و زوال روزافزون صنایع دستی سیستان شدهاست. از طرفی بستن آب بهروی ایران توسط دولت افغانستان، با وجود یک معاهده بینالمللی مورد قبول دو طرف، مسئلهای مهم است چون حقآبه ایران از هیرمند پشت سدسازی های نامتعارف افغانستان مانده است.
بر اساس قرارداد ۱۳۵۱ هیرمند که قراردادی رسمی و مورد قبول دو کشور است، طرف افغان متعهد به تحویل ۸۲۰ میلیون مترمکعب آب به طرف ایرانی شده است، قراردادی که بدون شک نیازهای سیستان و بلوچستان را پوشش نمیدهد چرا که بر اساس اسناد تاریخی از جمله گزارش کمیسیون بیطرف دلتا در سال ۱۳۳۰، نیاز کشاورزی و شرب منطقه سیستان در ایران بسیار بیش از آنچه نهایتاً به آن حقآبه تخصیص داده شده، محاسبه و مطرح گردیده است، با این حال مبنای دو کشور همین میزان ۸۲۰ میلیون مترمکعب بهعنوان آبی است که افغانستان میبایست به ایران تحویل دهد.
در همین راستا، ایران سالیان سال است که با وجود مشکلات فراوان کمآبی، طرحهایی را برای مدیریت آب و خاک در منطقه سیستان جهت تأمین آب شرب و کشاورزی بهمنظور سازگاری با میزان آب ۸۲۰ میلیون مترمکعب بهاجرا گذاشته و در این راستا موفقیتهای خوبی نیز در شرایط سخت طبیعی سیستان داشته است، از جمله تضمین تأمین آب شرب مردمان منطقه و افزایش بهرهوری کشاورزی که با اجرای بسته مدیریتی – فنی چاهنیمهها و طرح انسجامبخشی اراضی کشاورزی در حال انجام است. طبق اعلام نماینده مردم سیستان در مجلس شورای اسلامی و همچنین وزیر نیرو، در سال آبی ۹۷-۹۶، افغانستان تاکنون به تعهدات خود برای تأمین حقآبه ایران مندرج در معاهده ۱۳۵۱ آب هیرمند عمل نکرده است.
این درحالیست که بهاستناد تصاویر ماهوارهای، مخزن سد کجکی در بالادست رودخانه مرزی هیرمند چندین سال است که کاملاً پرآب بوده و دولت افغانستان بدون توجه به تعهدات ملی و بین المللی خود در قبال مردم پاییندست در ولایت نیمروز افغانستان و منطقه سیستان ایران و نیز محیط زیست تالابهای بین المللی و مشترک هامون، در پی افزایش حجم آن نیز هستند.
واقعیت پنهان دیگر این معاهده این است که سهم آب ایران مندرج در این معاهده فقط بهمنظور شرب و کشاورزی تخصیص داده شده است (اگرچه این میزان کمتر از میزان برآوردشده در کمیسیون بیطرف دلتا است، لیکن مبنای مذاکره دو طرف همین مقدار است) و هیچ ارتباطی به نیاز زیستمحیطی تالابهای بین المللی و مشترک هامون ندارد، در واقع در معاهده ۱۳۵۱ هیرمند هیچ اشارهای به حقآبه زیستمحیطی وجود ندارد و ۸۲۰ میلیون مترمکعبی که در معاهده مزبور دیده شده تنها مربوط به مصارف شرب و کشاورزی ایران است، زیرا که اولاً بهعلت شرایط آن زمان و احتمالاً اینکه موضوعات زیستمحیطی هنوز مورد توجه واقع نشده بود، حقآبه تالاب بین المللی و مشترک هامون از محل این رودخانه در معاهده در نظر گرفته نشده است.
ثانیاً نیاز زیستمحیطی تالاب بین المللی و مشترک هامون، موضوعی مشترک فیمابین ایران و افغانستان بوده که میبایست دو کشور برای سیراب نمودن آن تلاش کنند، همچنین و مهمتر از همه، سیراب نمودن تالابهای بین المللی هامون تنها از محل رودخانه هیرمند نبوده و علاوه بر آن از محل آبهای رودخانههای خاش، هاروت و فراه نیز سیراب میشود.
بنابراین، تأمین نیاز زیستمحیطی تالابهای هامون موضوعی جدا از قرارداد ۱۳۵۱ آب هیرمند، که منحصر به مصارف شرب و کشاورزی ایران است، بوده و نیاز به یک اقدام مشترک و بین المللی و وظیفهشناسی هر دو کشور و جامعه بین المللی دارد.
با وجود اقدامات ایران که در جهت سازگاری با شرایط و مدیریت بهینه آب و خاک صورت گرفته و نیز سعی و تلاشش برای حفظ تالابهای بین المللی و مشترک هامون از جمله ثبت بین المللی تالاب هامون در کنوانسیون رامسر و نیز ثبت آن بهعنوان ذخیرهگاه زیست کره در یونسکو، متأسفانه طرف افغانستانی نهتنها هیچ گامی را در جهت مدیریت پایدار آب و خاک و حفاظت از تالابهای هامون، که سرمایه مشترک مردمان دو سوی مرز است، برنداشته که حتی بدون در نظر گرفتن تبعات زیستمحیطی و انسانی در ولایت نیمروز افغانستان و منطقه سیستان ایران اقدام به توسعه غیرمنطقی و سدسازی نموده است.
در همین راستا، اخیراً دولت افغانستان بهروی رودخانه فراه که یکی از سیراب کنندههای اصلی تالابهای هامون است بهکمک یکی شرکت ایتالیایی سدی را در دست مطالعه و احداث دارند؛ علاوه بر این، طرحی را با کمک یک شرکت ترکی آمریکایی جهت افزایش حجم سد کجکی که یکی از اصلیترین ذخیره کنندههای آب در حوضه آبریز هیرمند است در دست اقدام دارد.
بستن آب بهروی ایران با وجود یک معاهده بین المللی مورد قبول دو طرف، مسئلهای مهم است که باید دولت بیش از پیش نسبت به آن حساسیت نشان داده و تنها به ارسال نامه اعتراضی بسنده نکند
بدتر از همه اینکه، هنوز موضوع کشت خشخاش در افغانستان که از معضلات بین المللی بوده و ایران زیانهای جانی و مالی بسیاری را متقبل میشود، حل نشده و در این خصوص سازمان ملل در گزارشی از افزایش ۴۵درصدی کشت خشخاش خبر میدهد. این مسائل نهتنها باعث کاهش آورد رودخانهها بهسمت تالاب هامون میگردد، بلکه منجر به آلودگی آب و افزایش حجم ریزگردها در پاییندست حوضه در ولایات نیمروز و فراه در افغانستان و همچنین منطقه سیستان ایران شده است.
بستن آب بهروی ایران با وجود یک معاهده بین المللی مورد قبول دو طرف، مسئلهای مهم است که باید دولت بیش از پیش نسبت به آن حساسیت نشان داده و تنها به ارسال نامه اعتراضی بسنده نکند، چرا که آینده زندگی در سیستان ایران به ارسال حقآبه حداقلی مندرج در معاهده ۱۳۵۱ هیرمند وابسته است.
بارندگی در شمال استان در سال ۹۷ زیر ۱۰ میلیمتر بوده، بنابراین بدترین سال آبی در طول تمام سالهای گذشته را در منطقه سیستان تجربه کردیم که این شرایط بیسابقه بوده است. نگرانیها از وضعیت سیستان جدی است. شرایط ویژه کمآبی و خشکسالی امسال که در نیم قرن اخیر بیسابقه بوده و همچنین رویه مصرف آب در کشور که با هیچ منطقی نمیتوان مصرف بیرویه و غیربهینه آب در بخشهای شرب، کشاورزی، صنعت و آبیاری شهری را توجیه کرد، در این بین ایران به نظر میآید جهت جبران کم آبی نیاز به مشوقهایی است و به عنوان مثال صادرات کنونی برق به افغانستان در برابر خرید آب موثرتر از پیگیری برخی قراردادهاست.
نظر شما