بهنام صحرانورد_ یکی از پربسامدترین واژگان جهان لایتناهی دانایی امروز، اندیشیدن به غایت توسعه و ارزش های پسینی جوامع توسعه یافته در بستر ارزش های پیشینی است.
این جوامع، در غلیان مسیر پر شتاب توسعه، مرزها در می نوردند و با تاملات علم گرایانه و آینده پژوهی های متقن برآمده از دل اندیشه های اندیشه ورزان و جامعه پژوهان نواندیش و نوگرا برای ادوار پیشاروی خود، بازخوانی ها و بازسازی های متعددی انجام می دهند.
نتیجه چنین غور اندیشی و عمق اندیشی در پساخانه ذهنی دانایان مدرنیست امروزی، تلاش برای بازنمایی ابعاد توسعه و غایت القصوای آن به یمن انگاره های سیستماتیک با قابلیت ها و پتانسیل های فرهنگی و جامعه شناختی است.
در این جوامع حرکت شتابان گذار از دامنه های چالش برانگیر توسعه در فراگرد انسجام یافته چشم اندازهای پیش روی، نه تنها در ضمیر ناخودآگاه اندیشه ورزان که در روی میز کاری دولتمردان و سیاست شناسان به صورت تدوام بخشی در قاب تصویر عین و ذهن افراد جای می گیرند.
بانیان و شارحان این اندیشه های مدرن با تغلب چترگونه چتر دانایی و دانش توام با احساس عمیق تکافل اجتماعی به عنوان یکی از اصیل ترین کارکردهای آشکار نظام آکادمیک و با بهره گیری از سوپاپ اطمینان بخش حاملان و عاملان این اندیشه ها در سپهر سیاست و در پهنه گفتمان اجتماعی آن چنان نقشه جامعی از اندیشه های توسعه گرایانه را در مناسبات اجتماعی به درجه تبلور می رسانند که عمل به این اندیشه ها در قالب برنامه های عملیاتی کوتاه دامنه، میان دامنه و بلند دامنه به بخشی از رسالت و فریضه دولتمردان مبدل می گردد.
اهتمام برای مساعدت از اندیشه های اندیشه ورزان در فراگرد ریل گذاری مسیر توسعه، بخشی از استلزامات مسیر پر سنگلاخ توسعه در عصر رقابت های اپسیلونی کشورها جهت سبقت گرفتن از یک دیگر تلقی می شود.
تاسیس و ایجاد اندیشکده ها و اتاق های توسعه و گزینش گری مشاوران زبده علمی به انضمام ایمان به اندیشه ها و دغدغه های اجتماعی آن ها بخشی کوچک از اقدامات چنین دولتمردانی است.
البته در جوامع جنوب، وضعیت اسفناکی را به نظاره نشسته ایم. توسعه تحت پرس های سیاسیون، فرهنگ نمایان و گروه های فشار و ذی نفوذ، سلاخی می گردد؛ اقدامات ظاهرا توسعه گرایانه ضد توسعه دیگر خلق الساعانه عملیاتی نمی شوند؛ در سخنرانی های عوام گرایانه و نه سخندانی های تامل گرایانه، وعده های ایجاد شبکه های ریلی، مگاپروژه ها، دانشگاه بین المللی، تاسیس کارخانه های رقیب فورد و بنز، ایجاد اشتغال میلیونی، توسعه کشاورزی صنعتی، آبیاری نوین و ده ها مورد دیگر در آرمان های مردم ساده انگاشته نمی شود؛ وعده تحقق تکامل توسعه به طرفه العینی به مردم ارائه نمی شود؛ ساخت بزرگترین بیمارستان، بوستان، گلستان، آرامستان و ... در آینده ای نه چندان دور قابلیت حتی طرح هم پیدا نمی کند؛ در هر کوی و برزنی ظاهرا دانشگاه تاسیس نمی شود، تخیلات گودزیلایی جهت تخریب و یا ابر زدایی جهت آبادانی تا از سوی مراکز علمی مورد اتقان واقع نشوند، بر زبان جاری نمی شوند.
به راستی مسیر توسعه در کشور ما در کدامین الگوی توسعه و کدامین گفتمان اندیشه ای معنا پیدا می کند؟ جایگاه نخبگان و اندیشه ورزان در فراگرد توسعه در رنگین کمان تغییرات آنی و لحظه ای اعلام استراتژی ها از جانب دولتمردان چگونه است؟ چه کسانی برای واکاوی دلایل پرآشوب فرهنگی جامعه ایران اندیشه ورزی می کنند و کدامین مرجع، تشنه خرید این گنج نامه های بزرگ می باشد؟ احساس اجحاف عمومی و گسیختگی در اندیشه و گفتار و گسل های ناشی از ساختار و کارکرد تاریخی تحولات مدنی ایران، چگونه باید تحلیل شود و برای برون رفت از تضادها و ستیزه های اجتماعی و شکل گیری روابط اجتماعی ناعادلانه آیا کتمان واقعیت ها و ترساندن مردم از عوامل صرفا خارجی بروز این پدیده های شوم مکفی به نظر می رسند؟
فکت های امروزین جامعه ایران، در ایموشینال های تک ساحتی و سجع های مطرف برخی، یا در بیگانه ستیزی معنا می یابد و یا در ناکارامدی مدیران به تقسیم بندی خودی و غیر خودی، دچار بی معنایی می شود.
نظر شما