بازار؛ گروه بانک و بیمه: حرکت نقدینگی برای رسیدن به رقم ۵۰۰۰ هزارمیلیارد تومان نگرانی های فراوانی را برای کارشناسان اقتصادی ایجاد کرده است که مبادا بی توجه ای به این شاخص مهم اقتصادی در هدایت آن بسمت بخش تولید و بنگاههای اقتصادی همچنان تبعاتی چون افزایش میزان نرخ تورم را به دنبال داشته باشد.
تورمی که خمیر مایه افزایش سطح عمومی قیمت ها در بازار است و از طرفی فعالان اقتصادی و بخش مولد را با چالش جدی مواجه می کند. البته نظر برخی دیگر از کارشناسان این است که نقدینگی حجیم در مقابل وجود بازارهای گسترده و فعال کشور همچنین سایز بزرگ اقتصاد چنانچه به درستی در بازارها توزیع و مدیریت شود حتی می تواند به نفع اقتصاد کشور باشد و چرخ اقتصاد را در مسیر توسعه شتابنده کند.
در این باره محاسن و معایب حجم بالای نقدینگی و چگونگی بکارگیری آن طوری که اثر بخشی مناسب را در اقتصاد کشور بجای گذارد را در گفتگوی بازار با «محمد آرام»، کارشناس بازار، مدیرعامل اسبق شرکت تامین سرمایه امین و عضو هیات مدیره سرمایهگذاری صندوق بازنشستگی کارکنان بانکها را در زیر با هم می خوانیم:
* جناب آرام، شما حدود دو دهه است به عنوان مدیر ارشد در بازار پولی و مالی فعالیت می کنید و چند و چون علت رشد نقدینگی همچنین چگونگی هدایت آن را طوری که در اقتصاد ثمر بخش شود را به خوبی می دانید به نظر شما اکنون که حجم نقدینگی به حدود ۵۰۰۰ هزار میلیارد رسیده است، تبعات وجود چنین رقمی در اقتصاد چگونه خواهد بود؟
ببینید اولین نکته در مورد نقدینگی این است که باید دید آیا حجم آن نسبت به سایز و ظرفیت اقتصاد کشور بالاست یا خیر؟ یا اینکه رقم نقدینگی موجود کفاف ظرفیت اقتصاد را می دهد یا در نهایت همه آن در بازارها متناسب با گنجایش بازارها جذب شده است یا نه؟ اینکه حجم نقدینگی نسبت به سال قبل رشد کرده است شکی نیست اما همانطور که اشاره شد باید دید که این حجم نقدینگی متناسب با بازارها رشد کرده است که این موضوع خود به نوعی جای سئوال دارد. به طور مثال حجم بازار سرمایه بیش از ۱۰۰ تریلیون بوده و از طرفی ظرفیت بخش املاک و مسکن حدود دو و نیم تریلیون است. همچنین در بازار کالا و خدمات و سایر بازارها نیز بیش از یک تریلیون می باشد در چنین شرایطی با توجه به برخورداری از چنین بازارهای بزرگی حجم نقدینگی در کشور آنقدر بالا نیست که اقتصاد کشور را دچار مشکل کند. البته درصورتی که نقدینگی موجود با کار کارشناسی شده دقیق در بخش ها و مختلف اقتصادی و بازارها به درستی توزیع و مدیریت شود.
* پس حجم نقدینگی با توجه به دارایی های موجود و نیز وجود بازارهای فعال در صورت جذب درست به بازارها خیلی بالا نیست؟ حال چرا این نقدینگی سرگردان بوده و معمولا در بازارهای پر سود و زود بازده جذب می شود و کمتر به بخش مولد ورود می کند؟
همان طور که گفته شد عدد نقدینگی یعنی حدود ۵۰۰۰ هزار میلیارد تومان در مقابل میزان بالای دارایی ها و سطح تجارت داخلی و خارجی همچنین ارزش بازارها مالی کشور عدد غیر منطقی نیست اما اگر این حجم نقدینگی منجر به نقد شوندگی در بازارها شود می تواند به نفع اقتصاد تمام شود. به طور مثال اگر نقدینگی موجود در بازار ارز کاهش یابد و با مازاد نقدینگی مواجه شویم به دلیل عدم نقد شوندگی در معاملات امکان دارد که نقدینگی مخرب واقع شود. دلیل دیگر جذب نقدینگی در یک بازار پر سود آن است که مدیریت و نظارتی در بازارها وجود ندارد و این موضوع باعث می شود که نقد شوندگی در یک بازار مناسب باشد اما در دیگر بازار این گونه نباشد.
* راهکار درست توزیع نقدینگی چیست؟ آنطور که نقدینگی فقط در یک بازار که آثار منفی دارد جذب نشود؟
به نظر می رسد با توجه به وضعیت اقتصاد کشور اگر میزان نقدینگی موجود به درستی مدیریت شود و به تناسب بازارها توزیع و جذب شود این حجم از نقدینگی مشکل خاصی را در اقتصاد ایجاد نمی کند. به طور مثال اگر کل فعالیت ها در بازار ملک را ۲۰ درصد از میزان حجم نقدینگی برای جذب آن در نظر بگیریم، نقدینگی باید ۲۰ درصد به سمت بازار ملک و مسکن روانه شود. از طرفی چنانچه حجم بازار سهام را ۱۵ درصد در نظر گرفته شود نقدینگی باید فقط ۱۵ درصد بسمت این بازار برود. بنابراین تعادل در جذب نقدینگی متناسب با ظرفیت بازارها برای جذب باید صورت گیرد که در این زمینه مازاد نقدینگی که مشکل آفرین می شود را نخواهیم داشت. حال متوجه خواهیم شد که رمز مدیریت نقدینگی متناسب سازی آن با توجه به حجم بازارها است که باید اتفاق بیفتد.
* پس به نظر می رسد وجود شفافیت اطلاعات در بازارها برای جذب نقدینگی مهم است، اما چرا معمولا بازارها خیلی شفاف نیستند؟
به نکته خیلی خوبی اشاره کردید؛ اگر اطلاعات بازاری غیر شفاف باشد آن بازار ناخودآگاه یا با کمبود یا مازاد نقدینگی مواجه می شود در چنین شرایطی شفافیت اطلاعات بازار برای جذب نقدینگی البته با مدیریت درست حرف اول را می زند. مثلا شفافیت اطلاعات در بازارها کمک می کند تا بتوان شاخص ها و ارزش معاملات در بازار مشخص و معین و به تفکیک اعلام شود، بنابراین اگر اطلاعات بازارها ناشفاف باشد بازار دچار آشفتگی خواهد شد و نقدینگی نیز در یک یا دو بازار تجمیع می شود این در حالی است که اولین استراتژی عملیاتی افزایش شفافیت معاملات در بازارها است که باید مورد توجه قرار گیرد چرا که این موضوع کمک می کند تا پمپاژ نقدینگی در بازار درست عمل کند.
* برای اینکه بتوان شفافیت اطلاعات در بازارها به درستی انجام شود راهکار چیست؟
هر بازاری متولی خاص خود را دارد. با این وجود متولی بازار باید مشخص باشد، مثلا در بازار سهام وزارت اقتصاد و امور دارایی است، بازار مسکن، وزارت مسکن، بازار ارز، وزارت بازرگانی و بانک مرکزی و سایر بازارها نیز به همین منوال باید مدیریت و متولی واحد پاسخگوی شفافیت امور و اطلاعات بازار باشند تا مدیریت ها در بازار برای جذب نقدینگی در آن بازار معین باشد و تصمیم گیریها و سیاست گذاریها طوری اتخاذ شود که با ارایه اطلاعات درست بازار توان جذب نقدینگی لازم را متناسب با ظرفیتی که دارد داشته باشد. چرا که رونق در هر بازاری زمانی اتفاق می افتد که از طریق نقد شوندگی، متولی بازار برای مردم و سرمایه گذاران معلوم و اطلاعات شفافی از معاملات به دست مردم برسد. به عبارت دیگر برنامه نقد شوندگی در هر بازار توسط متولی آن بازار باید مشخص تا با ارایه آن برای جذب نقدینگی اقدامات لازم به کار گرفته شود.
* برنامه وزارت خانه ها و یا سایر متولیان بازارها برای نقد شوندگی و جذب نقدینگی در ارایه اطلاعات و استفاده از ابزارها در این زمینه چگونه باید باشد؟
ابتدا باید دید که برنامه هر وزارتخانه یا بازاری برای جذب نقدینگی چیست و همانطور که اشاره کردید از چه ابزاری استفاده شود تا بتوان با در نظر گرفتن ظرفیت بازار اقدام به جذب نقدینگی کرد همچنین از چه فرصتی استفاده نمود تا بتوان بدرستی و با اصول خاص اقدام به جذب نقدینگی کرد. به طور مثال وقتی دیده می شود که یک بازار ۵۰ تا ۶۰ درصد ظرفیت جذب نقدینگی دارد باید مشخص شود که علت آن چیست؟ چه شده است که این بازار ظرفیت قابل توجه ای برای جذب نقدینگی دارد در چنین شرایطی متولیان بازار باید به درستی سودآوری بازار را مدیریت کنند. با این وجود وقتی بازاری ۸۰ درصد سودآوری دارد معلوم است که نقدینگی به سمت آن بازار سرازیر می شود چرا که سودآوری در آن بازار به نسبت سایر بازارها قابل توجه است. در چنین شرایطی بازار باید متناسب با نقد شوندگی تنظیم شود. مثلا بازدهی اوراق ۲۰ درصد است از طرفی بازار سهام ۳۰ درصد ریسک بازار سهام ۱۰ درصد ریسک باید صفر شود بنابراین معلوم می شود که نقدینگی به سمت این بازار می آید در چنین شرایطی باید ریسک بازار را کاهش داد و فرصت های سرمایه گذاری را با مدیریت ریسک ایجاد کرد.
نظر شما