تهمینه غمخوار؛ بازار: پیش از آغاز سال میلادی جاری، سه کشور پاکستان، افغانستان و ازبکستان اقدام به امضای تفاهمنامه ساخت خط ریلی کردند که با ساخت این کریدور، دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای گرم جنوب از طریق پاکستان و افغانستان میسر خواهد شد. روسیه از سال ۲۰۱۸ که سران کشورهای پاکستان، ازبکستان، قزاقستان و افغانستان به همراه مقامات خود طی نشستی در تاشکند بر سر احداث مسیر ریلی میان کشورهای کشورهای آسیای میانه و جنوب به توافق رسیدند و در همین راستا نیز تفاهمنامه همکاری میان طرف ها به امضا رسید، از این پروژه حمایت کرده است.
عده ای از تحلیلگران معتقدند که فعال شدن کریدور تاشکند، کابل و اسلام آباد، به نوعی موجب نادیده گرفتن مسیر ترانزیتی کریدور شمال_ جنوب که ایران و خود روسیه در آن مشارکت دارند. خواهد شد، اما از طرفی، مدیرکل مرکز صادرات روسیه RCE، چند روز پیش اعلام کرد که همکاری منطقه ای اوراسیا و مرکز صادرات روسیه آماده ارائه خدمات شرکت های روسی برای ساخت بخشی از کریدور راه آهن شمال_جنوب در ایران است. حال در این میان، مشخص نیست که واقعا روسیه چه منافعی را دنبال می کند و اینکه چرا هر روزه از اهمیت مسیرهای ترانزیتی عبوری از ایران که دارای ظرفیتهای عظیم ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک است، کاسته خواهد شد.
در همین راستا و بر اساس اهمیت موضوع، خبرنگار بازار گفتگویی را با «اندرو کوریبکو»، نویسنده، تحلیلگر ارشد سیاسی و عضو هیئت علمی موسسه مطالعات استراتژیک و آیندهپژوهی دانشگاه دوستی روسیه انجام داده است.
حوزههای پژوهشی کوریبکو، این نویسنده آمریکایی ساکن روسیه سیاست خارجی و ژئوپلیتیک روسیه، استراتژی ایالاتمتحده در اوراسیا، تاکتیکهای تغییر رژیم، انقلابهای رنگی و جنگ های نامتعارف است. کتاب او «جنگهای ترکیبی: رویکرد غیر مستقیم انطباقی برای تغییر رژیم» اوضاع سوریه و اوکراین را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد و از الگوی جدیدی از جنگ استراتژیک توسط ایالاتمتحده پرده برمیدارد.
مشروح مصاحبه در ادامه آمده است:
* هفته آخر سال ۲۰۲۰، رویداد مهم و قابل توجه در صنعت حمل و نقل ریلی در منطقه غرب آسیا رخ داد و آن چیزی نبود جز، امضای تفاهم نامه مشترک بین پاکستان و ازبکستان برای ساخت خط آهن پاکستان_افغانستان_ازبکستان. این سه کشور، تفاهم نامه ای برای ساخت یک خط راه آهن امضا کردند که به کشورهای آسیای میانه امکان دسترسی به آبهای گرم جنوب از طریق پاکستان و افغانستان را می دهد. عده ای بر این باورند که با انعقاد این قرارداد و حمایت روسیه از این پروژه، کریدور حمل و نقل شمال به جنوب (NSTC) که جمهوری اسلامی و خود روسیه در آن مشارکت دارند، اهمیت خود را از دست خواهد داد. از طرفی، برخی دیگر از کارشناسان معتقدند که روسیه از نظر استراتژیک علاقه مند به مشارکت در کریدور شمال_جنوب با دسترسی به ایران و به ویژه به بندر چابهار و سپس به پاکستان، هند و کشورهای جنوب شرقی و همچنین خلیج فارس و اقیانوس هند است و حتی بیشتر از پکن با طرح های تاشکند، کابل و اسلام آباد مخالفت خواهد کرد. ارزیابی شما از این دو دیدگاه در خصوص روسیه چیست؟
من با این پیش بینی موافق نیستم که با احداث کریدور پاکستان_افغانستان_ازبکستان (PAKAFUZ )، کریدور حمل و نقل شمال به جنوب (NSTC) بیشتر اهمیت خود را از دست بدهد، اگرچه مقداری از اهمیت آن طبیعتا کاسته خواهد شد.
NSTC تنها مبتنی بر مشارکت روسیه، آذربایجان و ایران نیست، بلکه شامل این سه کشور به اضافه هند و کشورهایی که اخیراً درصددند تا به این کریدور عنوان یک مسیر تجارت زمینی به سمت اروپا و همچنین آسیای میانه از طریق افغانستان اعتماد کنند، می باشد.
NSTC تنها مبتنی بر مشارکت روسیه، آذربایجان و ایران نیست، بلکه شامل این سه کشور به اضافه هند و کشورهایی که اخیراً درصددند تا به این کریدور عنوان یک مسیر تجارت زمینی به سمت اروپا و همچنین آسیای میانه از طریق افغانستان اعتماد کنند، می باشد
بر همین اساس، دهلی نو به پیروی از تحریم های یک جانبه واشنگتن علیه تهران پایان داد، زیرا ترس به اصطلاح تحریم های ثانویه اساساً منجر به مسدود شدن پروژه تا به امروز شده بود.
تصمیم افغانستان نیز برای پیوستن به پروژه PAKAFUZ، موجب کاهش علاقه و اتکاء کابل به کریدور حمل و نقل شمال به جنوب در جهت دسترسی به اقیانوس هند و در نتیجه اقتصاد جهانی گسترده تر خواهد شد.
تصمیم افغانستان نیز برای پیوستن به پروژه PAKAFUZ، موجب کاهش علاقه و اتکاء کابل به کریدور حمل و نقل شمال به جنوب در جهت دسترسی به اقیانوس هند و در نتیجه اقتصاد جهانی گسترده تر خواهد شد
هند، در صورتی که تصمیم به احیای این پروژه با توجه به کاهش احتمالی تحریم های امریکایی علیه ایران به عنوان بخشی از مذاکره مجدد در مورد توافق هسته ای، بگیرد، همچنان می تواند حداقل در تئوری از NSTC استفاده کند، اما این امر برای اطلاع رسانی استراتژی دهلی نو در آسیای میانه هرگز به اندازه قبل مهم نخواهد بود، زیرا پیش بینی می شود که افغانستان دیگر آنقدر به این حضور در این پروژه نیاز نداشته باشد.
کشورهای آسیای جنوبی همچنین می توانند از این پروژه برای تجارت بیشتر با روسیه بهره مند شوند، هرچند بعید است که انتظار اولیه خود را برای تبدیل شدن به یک کریدور تجاری بزرگتر اتحادیه اروپا و هند برآورده نمایند. این مسئله بیشتر به این دلیل است که اکنون پیشنهاد شده که هند در پروژه ای به نام «کریدور ترانس عربی» مشارکت نماید که متحدین جدید شورای همکاری خلیج فارس، اردن و اسرائیل تا اتحادیه اروپا که از نظر جغرافیایی کارآمدتر از استفاده از NSTC طولانی تر برای همان هدف است، حضور دارند.
نتیجه نهایی این است که کریدور شمال_جنوب احتمالاً فقط برای تسهیل تجارت هند و ایران قبل از هر چیز و پس از آن تجارت هند و روسیه مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
کریدور شمال_جنوب احتمالاً تنها برای تسهیل تجارت هند و ایران قبل از هر چیز و پس از آن تجارت هند و روسیه مورد استفاده قرار خواهد گرفت
مسئله دیگر این است که این کریدور احتمالاً در آینده، بیشتر بر قطب شمال و شرق دور متمرکز خواهد شد، زیرا هند رویکرد استراتژیک بیشتری به گسترش نفوذ اقتصادی خود در آن منطقه به عنوان ابزاری برای رقابت با چین به روشی دوستانه در حیاط خلوت خود پکن، دارد.
از آنجایی که بعید است هند پس از فداکاری داوطلبانه در پروژه NSTC طی چند سال گذشته به دلیل فشار تحریم های آمریکا، برتری استراتژیک خود را در رابطه با اتصال به آسیای میانه بدست آورد و بنابراین ناخواسته افغانستان را مجبور به موافقت به مشارکت در پروژه PAKAFUZ به عنوان تنها ابزار قابل اعتماد برای این کشور محصور در خشکی به منظور دسترسی به اقیانوس هند کند، احتمالاً بیشتر روی سایر اقدامات ارتباطی مانند «کریدور ترانس عربی» و شمال روسیه و شرق دور متمرکز خواهد شد.
با این وجود، روسیه و ایران هنوز هم می توانند برای تقویت تجارت دوجانبه و ارتباط با شریک و همسایه آذربایجانی خود به کریدور شمال_جنوب خصوصا از آنجایی که باکو پس از پیروزی در جنگ سال گذشته قره باغ پیشگام ایجاد یک پلت فرم ادغام منطقه ای با حضور شش کشور است، اعتماد نمایند.
در صورت موفقیت، روسیه، ایران، ترکیه و سه کشور قفقاز جنوبی نزدیکتر در یک جامعه اقتصادی منطقه ای ادغام می شوند که برخی از سرمایه گذاری های موجود NSTC را به خوبی مورد استفاده و بهره برداری قرار می دهد. بنابراین NSTC احتمالاً دامنه خود را از کریدور تجاری بزرگ اتحادیه اروپا و هند که در ابتدا تصور می شد، به یک منطقه متمرکزتر در منطقه و متمرکز بر پلت فرم ادغام شش کشور آذربایجان کاهش میدهد.
روسیه و ایران بدون در نظر گرفتن اینکه آیا هند تصمیم دارد یکبار دیگر نقش اصلی را در این پروژه بازی کند یا خیر، از پروژه کریدور شمال_جنوب بهره مند خواهند شد.
* اینگونه گفته شده که پروژه راه آهن ازبکستان، افغانستان و پاکستان با منافع چین در پیگیری پروژه های حمل و نقل «افغان_ترانس» تحت برنامه «یک کمربند_ یک جاده» در تعارض است. این پروژه های چینی عمدتاً از خاک ازبکستان عبور می کنند و هدف آنها متنوع سازی جریان کالا است. با این حال، پکن با توجه به شرایط واقعی افغانستان هنوز وارد مرحله عملی نشده است. نظر و ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
با کمال احترام، من با هر فرض موجود در این سوال کاملاً مخالفم و می خواهم نحوه نگرش خود را به وضعیت در حال تحول به طور کامل روشن نمایم. در سوال قبلی شما توضیح دادم که چگونه روسیه می تواند علی رغم کنار گذاشتن هند از این پروژه و اعتماد جدید افغانستان به مشارکت در کریدور پاکستان_افغانستان_ازبکستان به عنوان خروجی ترجیحی خود به اقیانوس هند، از کریدور شمال_جنوب استفاده کرده و بهره مند گردد.
علاوه بر این، با در نظر داشتن این چشم انداز، هنوز هم می توان از این کریدور برای تسهیل ارتباط اقتصادی مسکو با خلیج فارس، کشورهای حاشیه اقیانوس هند و منطقه «آسه آن» استفاده کرد، اگرچه احتمالاً در نهایت، قدرت بزرگ اوراسیا موجب ایجاد تنوع مسیرهای دسترسی خود به این مناطق خواهد بود.
برای توضیح بیشتر، نقش غالب روسیه در سوریه این کشور را قادر می سازد تا با گذشت زمان و با بازسازی کامل آن، نفوذ اقتصادی خود را در سایر مناطق غرب آسیا گسترش دهد (البته این امر به کاهش تحریم های آمریکا بستگی دارد که به زودی به نظر نمی رسد).
در مورد کشورهای حاشیه اقیانوس هند، روسیه می تواند به سادگی در پروژه کریدور پاکستان_افغانستان_ازبکستان مشارکت نماید، زیرا این کریدور در نهایت با راه آهن روسیه در آسیای میانه متصل خواهد شد.
در خصوص منطقه آسه آن، روسیه در حال راه اندازی کریدور دریایی Vladivistok-Chennai Maritime Corridor با هند است که هر دو قابلیت اتصال آنها را به این منطقه افزایش می دهد، زیرا این منطقه در میان این مسیر تجاری جدید قرار دارد.
بنابراین، به منظور پاک کردن هرگونه سوء برداشت از سوی طرف ایرانی، باید بینش دیگری در مورد موضع روسیه در کریدور پاکستان_افغانستان_ازبکستان به اشتراک گذاشته شود. روسیه به هیچ وجه مخالف این پروژه نیست و کاملاً از هر دو پروژه حمایت می کند زیرا با فراهم کردن فرصت های اقتصادی جدید به شهروندان خود و همچنین تقویت پتانسیل تجارت زمینی قدرت بزرگ اوراسیا با آسیای جنوبی به بازسازی افغانستان پس از جنگ کمک خواهد کرد.
روسیه به هیچ وجه مخالف کریدور شمال_جنوب نیست و از پروژه پاکستان_افغانستان_ازبکستان حمایت می کند زیرا با فراهم کردن فرصت های اقتصادی جدید به شهروندان خود و همچنین تقویت پتانسیل تجارت زمینی قدرت بزرگ اوراسیا با آسیای جنوبی به بازسازی افغانستان پس از جنگ کمک خواهد کرد
علاوه بر آن، PAKAFUZ، رویکرد سریع روسیه و پاکستان را در سالهای اخیر تقویت می کند. در خصوص چین باید بگویم که این کشور به هیچ وجه مخالف PAKAFUZ نیست، همانطور که در نشست وزیر امور خارجه سه جانبه هفته گذشته میان دیپلماتهای ارشد چین، افغانستان و پاکستان که به دلیل COVID-۱۹ در سال جاری برگزار گردید، این مسئله ثابت شد.
کابل موافقت کرد که با اسلام آباد همکاری نزدیکتری به ویژه از طریق طرح چینی «یک کمربند_یک جاده» داشته باشد که اساساً بدان معنی است که کریدور پاکستان، افغانستان و ازبکستان را می توان شاخه شمالی پروژه برجسته یک کمربند_یک جاده در کریدور اقتصادی چین_پاکستان (CPEC) دانست.
کریدور پاکستان، افغانستان و ازبکستان را می توان شاخه شمالی پروژه برجسته یک کمربند_یک جاده در کریدور اقتصادی چین_پاکستان (CPEC) دانست
من طی این سالها مطالب زیادی در مورد این کریدور تجاری امیدوارکننده نوشتم و هر کسی می تواند با نام من و «شاخه شمالی سی پک» یک جستجوی ساده انجام دهد تا کارهای من را در این خصوص بخواند.
در مورد برنامه های گسترده تر «یک کمربند_یک جاده»، شکی نیست که جمهوری خلق چین قصد دارد جمهوری اسلامی ایران را پس از توافقنامه استراتژیک ۲۵ ساله که اخیراً مورد توافق هر دو قرار گرفته است، در این مجموعه بزرگ پروژه های نیم کره ای قرار دهد.
در عمل، این پروژه بزرگ می تواند سی پک را از طریق چشم انداز شاخه غربی سی پک W-CPEC+ به سمت غرب و همچنین از طریق کریدور اقتصادی چین_آسیای میانه_غرب آسیا (همچنین به عنوان جاده ابریشم آسیای میانه شناخته می شود) که هنوز ساخته نشده است، گسترش دهد اما بدون شک از طریق ازبکستان که پرجمعیت ترین کشور منطقه است، عبور می کند.
بنابراین ارزیابی این موضوع که PAKAFUZ به هر طریقی مخالف منافع روسیه، چین یا ایران است، نادرست است.
تنها استدلالی که در این زمینه می توان مطرح کرد این است که ایران ممکن است نقش کمتری در تسهیل تجارت افغانستان با جهان خارج داشته باشد، زیرا کابل ترجیح می دهد به جای NSTC به پروژه PAKAFUZ اعتماد کند، اما این موضوع بیشتر به تصمیم هند برای انطباق با تحریم های یک جانبه ایالات متحده علیه ایران که افغانستان را مجبور به اتخاذ این تصمیم بیش از تقصیر خود تهران کرده است، دارد. در حقیقت، تجارت افغانستان و ایران هنوز هم می تواند از طریق قسمت هایی از NSTC انجام شود که قبلاً بین آنها راه اندازی شده است.
ایران ممکن است نقش کمتری در تسهیل تجارت افغانستان با جهان خارج داشته باشد، زیرا کابل ترجیح می دهد به جای NSTC به PAKAFUZ اعتماد کند
* پیشنهاد شما برای جبران محدودیتهای ایجاد شده از سوی افغانستان برای مشارکت پررنگ تر در PAKAFUZ در خصوص ایران چیست؟
نکته مهم شایان ذکر این است که اگرچه پتانسیل تجارت ایران با افغانستان در آینده به دلیل افزایش اعتماد کابل به PAKAFUZ نسبت به NSTC ممکن است تا حدودی محدود شود، اما تهران از نظر تئوری می تواند این محدودیت و کاهش را با پیشگام شدن در گسترش تجارت با کشورهای آسیای غربی از جمله عراق، سوریه و لبنان جبران کند.
این مسئله فقط یک پیشنهاد عمومی نیست، بلکه از زمانی که رئیس جمهور چین پیام اخیر خود را به رئیس جمهور سوریه ارسال کرده و قول حمایت کامل از بازسازی پس از آخرین انتخابات آن را داده است، در واقع یک پیشنهاد بسیار امیدوار کننده است.
با در نظر داشتن و توجه به قرارداد استراتژیک ۲۵ ساله چین و ایران و یادآوری نفوذ ایران در این سه کشور، احتمال دارد که تهران بتواند درهای اقتصادی مهمی را برای پکن باز کند که این موضوع می تواند منجر به گسترش شاخه غربی سی پک W-CPEC + در سراسر کشورهای غرب آسیا گردد.
بنابراین، ترکیبی از ارتباطات ایرانی و سرمایه گذاری چین می تواند با تسریع در بازسازی و توسعه روابط، انقلابی ایجاد کند که این امر به ویژه برای عراق و سوریه با توجه به ویران شدن اقتصاد آنها به دلیل سالها جنگ بسیار مهم است.
در مجموع، در حالی که ایران ممکن است در مقایسه با تجارت بیشتر با افغانستان ضرر کند، جمهوری اسلامی می تواند با تسهیل تجارت بیشتر چین با خوش بینی و گسترش روابط با غرب آسیا این کاهش را جبران کند. با استفاده از ارتباطات خود در این کشورها، در جهت تکمیل مشارکت استراتژیک ۲۵ ساله خود با جمهوری خلق چین و وعده پکن در مورد حمایت کامل اقتصادی از دمشق تلاش نماید.
این مسئله می تواند منجر به ایجاد یک بازی ژئوپلیتیکی گردد و احتمال دارد که با گذشت زمان حتی از نفوذ آمریکا در آنجا بکاهد.
نظر شما