۲۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۴
اصلاح نظریه های علوم سیاسی با اقتصاد میسّر است؟

اصلاح نظریه های علوم سیاسی با اقتصاد میسّر است؟

با توجه به تعریف دیگری که از علم اقتصاد می توان ارائه داشت آیا میتوان هم چنان شاهد اصلاح نظریه های علوم سیاسی بود به این شکل که پس از گذار از دموکراسی آرمان گرایانه به لیبرال دموکراسی، این بار شاهد عبور از لیبرال دموکراسی به اصلاح عملکرد سیاسی شد؟

محمدشهاب، بازار: نظریه های علوم سیاسی توجه بسیار به شکل ظاهر ساختار قدرت و سیاست دارند. امروزه تعبیری از دموکراسی مورد اجماع برای پذیرش قرار گرفته است که لیبرالیسم سیاسی ارائه داده است و تعریف لیبرالیسم سیاسی جایگزین تعریف اولیه از دموکراسی شده است. البته خود نظریه پردازان علوم سیاسی نیز متوجه شده اند که دموکراسی اکثریت غیر واقع بینانه است چرا که مقید به آن است که اکثریت اشتباه نکنند (در حالی که این فرض غیر واقع بینانه است). با توجه به تعریف دیگری که از علم اقتصاد می توان ارائه داشت؛ آیا می توان هم چنان شاهد اصلاح نظریه های علوم سیاسی بود به این شکل که پس از گذار از دموکراسی آرمان گرایانه به لیبرال دموکراسی، این بار شاهد عبور از لیبرال دموکراسی به اصلاح عملکرد سیاسی شد؟

لیبرال دموکراسی چه میگوید؟

لیبرال دموکراسی تلاش می‌کند آزادی که مد نظر اوست از طریق محدود کردن قدرت برای انسان ها تضمین و محافظت شود. لیبرال دموکراسی با بیان عدم تفاوت تمرکز قدرت چه برای اکثریت و چه اقلیت خواستار جایگزین شدن رقابت بر سر قدرت در چارچوب قانون است. اگر دیرزمان این رقابت از طریق جنگ شکل می گرفت، نظریه لیبرال دموکراسی خواستار ضابط مند کردن این رقابت در چارچوب قانون شده است.

نظریه های علم اقتصاد چگونه می‌توانند نظریه های علوم سیاسی را کمک کنند؟

ممکن است اقتصاد قابلیت توجه نظریه پردازان علوم سیاسی برای تغییر نظریه های آنها داشته باشد. اقتصاد می‌تواند این گونه شروع کند که هدف از آزادی سیاسی چیست؟ قطعاً پاسخ آزادی اقتصادی است ولی مساله این است که اگر هم چنان نظریه های علوم سیاسی در این پیش فرض باشند که اقتصاد علم کمیابی است و محدودیت منابع وجود دارد؛ به علت محدودیت آزادی اقتصادی، احتمالاً مسیر آزادی را در آزادی سیاسی ترسیم و دنبال کنند ولی سوال اینجاست که اگر اقتصاد به گونه ای قابل تعریف شود که مبتنی بر کمیابی و محدودیت منابع تعریف نشود آیا همچنان آزادی سیاسی لازمه آزادی، در نزد نظریه های علوم سیاسی باقی خواهد ماند؟

اقتصاد نه به واسطه این پیامد از تحقیق و توسعه تجربی (تکنولوژی) که عامل کاهش محدودیت بهره برداری از منابع شده، بلکه به واسطه ارائه ظرفیت نامحدود برای سیاست گذاری حمایتی، می‌تواند عامل تعریف اقتصاد در قالب عدم کمیابی و محدودیت بشود.

با تعریف درست از اقتصاد، می‌توان نظریه های علوم سیاسی را در معرض تکمیل و یا اصلاح قرار داد. علم اقتصاد می‌تواند در معرض این پرسش قرار بگیرد: آیا به غیر از لیبرال دموکراسی، ابزار دیگری برای آزادی اقتصادی وجود دارد یا خیر(حتی شاید علم اقتصاد بیان کند و نظریه های علوم سیاسی نیز این نتیجه برسند که مصداق فعلی لیبرال دموکراسی، نشات گرفته از نگاهی است که ضد آزادی اقتصادی و تعریف درست علم اقتصاد است)؟ پس از مواجه با پاسخ علم اقتصاد که تاکید بر اجرای درست سیاست گذاری های اقتصادی درست توسط سیاست است، مصداق لیبرال دموکراسی می‌تواند از تمرکز بر توزیع عادلانه قدرت، به اجرای درست سیاست گذاری درست اقتصادی تغییر کند و اصلاح نظریه های علوم سیاسی از تمرکز لیبرال دموکراسی، بر توزیع عادلانه قدرت، به تمرکز عملکرد سیاست، دنبال شود.

اقتصاد می‌تواند بدون نتیجه ای که قرار باشد از حمایت به فعالان اقتصادی عارض اقتصاد و جامعه شود؛ در قالب خود حمایت، معرفی شود. اقتصاد می‌تواند با تکیه بر ظرفیت نامحدود حمایت در قالب تحقیق و توسعه تجربی و امکان جایگزین شدن حمایت به جای قانون بازار، خود حمایت درست و پایدار (و در اشکال مختلف در جهت شکل گیری اعتماد تولید کنندگان به سیاست) را، به عنوان پاسخ به سوال تعریف درست علم اقتصاد، معرفی گرداند.

  

کد خبر: ۷۳٬۵۰۱

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha