محمدرضا منجذب: به نظر میرسد یکی از عوامل مهم تأثیرگذار مشترک در بین کشورهای موفق این ناحیه در زمینه جبران عقبماندگی، برخورداری از بخش کشاورزی پویا و بهرهور باشد. به نظر میرسد که تکیه بر بازار، با وجود این که ممکن است بر اساس اصول مزیتهای مقایسهای عامل مهمی به شمار نیاید، ولی دارای اهمیت است. به علاوه، ورود به بازارهای بینالمللی تحت شرایطی که حاکمان منافع خود را در ارتقای رشد سریع از طریق تجارت مداوم میبینند، نیز دارای اهمیت است. وجود دولتهایی که متعهد به جبران عقبماندگی باشند نیز نقشی حیاتی در این میان دارد. دولت سیاستهای غارتگرانه و تهاجمی را بیش از حد در پیش نگرفت، بلکه به نظر میرسد تا حدودی نیز رویکرد توسعهای داشته است. بخشی از این تعهدِ حکومت به توسعه اقتصادی مربوط به مقابله با تهدیدهای خارجی میشد. بخش دیگر این تعهد نیز برگرفته از این واقعیت بود که حکومت به منظور حفظ جایگاه خود نیازمند چنین درآمدهایی بود.
در مورد چین، به نظر میرسد که وجود چندین عامل، در فرآیند جبران عقبماندگی اخلال ایجاد نمود. تهدیدهای خارجی که در برابر استقلال کامل چین وجود داشت از شدت بیشتری برخوردار بود. این فشارها به حدی بود که منجر به از هم پاشیدن قدرت سیاسی گردیده و دولتی متشکل از رهبران نظامی را بنیان نهاد که مانعی قابل توجه بر سر راه توسعه یک دولت اثربخش به شمار میرفت. در زمانی که چین به شدت مشغول مقابله با قدرتهای صنعتی غربی و ژاپن بود، اقتصاد نواحی روستایی رو به افول بود. شکوفاییهای اقتصادی نیز در چین اتفاق افتاد که نشان دهنده رشد اسمیتی بود. در این دوران، تخصصی شدن و بهره وری به میزان قابل توجهی افزایش مییافت و ناگهان پس از آن دچار افول شده و از بین میرفت. هنگامی که چین با تجاوز غرب مواجه شد در دورهای از افول قرار داشت. و در نهایت، هنگامی که قدرت سیاسی متمرکز گردید، این قدرت در دست رژیمی قرار گرفت که از ایدئولوژی ضد بازار برخوردار بود. در نتیجه، بازارها محدود شده و این اتفاق جبران عقبماندگی را در هالهای از ابهام فرو برد. در نهایت رویکرد جدید چین در دوره جدید به بازار (بویژه ابتدا بازار بیرون و سپس بازار درون) موجبات رشد و پیشرفت چین را فراهم کرد.
نظر شما