مهدی ابراهیم زاده – بازار: بیکاری اقشار مختلف به طور عام و بیکاری فارغ التحصیلان و اقشار تحصیلکرده دانشگاهی به طور خاص شومترین و خطرناکترین پدیدههای عصر کنونی است. بیکار مظلومترین انسان عصر کنونی است. امروزه پدیده بیکاری تحصیل کردگان در همه جا به چشم میخورد و برحسب شرایط اقتصادی خاص هر یک، میزان آن در هر کشور فرق میکند.
با توجه به امر بازسازی و همچنین برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور به تبع آن نیاز روزافزون به نیروی کار متخصص و از طرفی افزایش چشمگیر ظرفیت پذیرش مراکز آموزش عالی، به طور مرتب جملات ضد و نقیضی از طرف مسئولین به گوش میرسد که گاهی از کمبود نیروهای متخصص به عنوان یک مانع مهم در راه افزایش ظرفیتهای تولیدی کشور صحبت میشود. از طرفی بیکاری نیروی کار متخصص مورد توجه قرار میگیرد. در این گزارش به بررسی مطالعات مختلف خارجی در زمینه بیکاری فارغ التحصیلان پرداخته میشود.
بیکاری فارغ التحصیلان در اتحادیه اروپا
اشتغال فارغ التحصیلان به عنوان یک موضوع مهم برای سیاستگذاری آموزش عالی تبدیل شده است. در حوزه یورو، اشتغال فارغ التحصیلان در استراتژی ۲۰۲۰ اروپا برای رشد و اشتغال، دستورالعمل اتحادیه اروپا برای همکاری در آموزش و یادگیری (۲۰۲۰) و دستورالعمل کمیسیون اروپایی برای آموزش عالی از سال ۲۰۱۱ دیده شده است.
سیاست کمیسیون اروپایی بر نقش آموزش عالی در آمادهسازی فارغ التحصیلان با دانش و قابلیتهای کلیدی که به منظور موفقیت در شغل نیاز دارند، تاکید میکند. همچنین، اهمیت ترکیب تجربیات واقعی در دورههای آموزشی و یا مشارکت دادن کارفرمایان و موسسات بازار کار در طراحی دورههای آموزشی از مباحث مورد بحث کمیسیون اروپایی است. سیاستهای اتحادیه اروپا نیز بر پایش فارغ التحصیلان به منظور بهبود ارتباط آموزش عالی با بازار نیروی کار تاکید دارد.
در گزارش پوکا (۲۰۱۵) مهمترین سیاستها و اقدامات نهادهای عمومی موسسات آموزش عالی برای حمایت از اشتغال فارغ التحصیلان و تسهیل ورود آنها به بازار کار معرفی شدهاند. اولین بخش به بررسی نقش اطلاعات و برنامهریزی سطح سیستمی میپردازد. بخش دوم بر عرضه آموزش عالی و مکانیزم افزایش ارتباط آموزش عالی با بازار کار از طریق مشارکت کارفرما، آموزش کارمحور و توسعه آموزش عالی تخصصی میپردازد. بخش سوم، به مشوقهایی که نهادهای عمومی بر ای افزایش اشتغالپذیری فارغ التحصیلان ارائه میدهند، شامل تامین مالی و تضمین کیفیت آموزشی، میپردازد.
اطلاعات، برنامهریزی و هدایت سطح سیستمی در آموزش عالی
نهادهای عمومی اطلاعات و برنامهریزی را در سطح سیستم بکار میبرند تا نتایج اشتغال فارغ التحصیلان را بهبود بخشند. ابزارهای این حوزه عبارتند از تقاضای مهارت و پیشبینی بازار کار، تنظیم مکانهای آموزش به طوری که عرضه آموزش را با نیاز بازار کار تطبیق دهد، پایش فارغ التحصیلان، اقدامات مشاورهای و راهنمایی و شکلدهی به تقاضای دانشجویان از طریق اطلاعات عمومی.
اثرگذاری بر محتوی آموزش عالی
مشابه تنظیم عرضه مکانی موسسات آموزش عالی و تلاش برای تاثیر بر انتخاب دانشجویان، مقامات عالی میتوانند بر محتوی آموزش عالی به منظور تقویت ارتباط آن با نیازهای بازار کار اثر داشته باشند. چنین رویکردی شامل مشارکت کارفرمایان، آموزش کار محور، تمرکز بر ترکیب مهارتها و قابلیتهایی که دورههای آموزشی فراهم میآورند توسعه آموزش عالی تخصص محور.
ارائه مشوقها
ارائه مشوقها میتواند به دو صورت زیر باشد:
· بهبود تطبیق آموزش عالی با بازار کار و اشتغالپذیری از طریق مشوقهای مالی
· بهبود تطبیق آموزش عالی با بازار کار و اشتغالپذیری از طریق تضمین کیفیت
بیکاری فارغ التحصیلان در عربستان سعودی
در دهه ۱۹۹۰ یکی از مشوقهای سعودیگرایی در عربستان حذف هر گونه ناآرامی در طبقه متوسط کشور از طریق ایجاد مشاغل کافی و ارائه مزایای مالی بوده است. با این حال، محدودیتهای بودجهای دولت را در امر ایجاد اشتغال کافی برای این طبقه ناتوان ساخت. به طوری که تخمین زده میشد در حدود ۲۰ الی ۳۰ درصد از فارغ التحصیلان دانشگاهی در عربستان قادر به یافتن شغل نبودند.
تا قبل از سال ۱۹۸۴، فارغ التحصیلان دانشگاهی در عربستان حق کار کردن برای بخش خصوصی را نداشتند و ملزم بودند که برای دولت کار کنند، چرا که دولت هزینه آموزش آنها را داده بود. بخش خصوصی عربستان نیز به رقم تاکید برنامههای چهارم و پنجم توسعه این کشور مبنی بر بکارگیری حداقل ۷۵ درصد از نیروی کار سعودی در بخش خصوصی، عمدتا از نیروی کار خارجی استفاده میکردند.
در همین سال دولت عربستان تصدیق کرد که قادر به ایجاد اشتغال برای همه فارغ التحصیلان نیست و تلاش کرد آنها را به سمت بخش خصوصی سوق دهد، ولی آن زمان بخش خصوصی عربستان مملو از نیروی کار خارجی با دستمزد پایین بود. در همین حین، حجم عظیم فارغ التحصیلان با مهارت و تخصص ناکافی نیاز بخش خصوصی را تامین نمیکرد. این عوامل به همراه افزایش جمعیت باعث ایجاد بیکاری فارغ التحصیلان در عربستان شد.
فارغ التحصیلان بیکار در چین
بای (۲۰۰۶) مباحث چندی را در مورد این که چرا فارغ التحصیلان دانشگاهی ممکن است بیکار شوند ارائه میدهد. اول، در کشوری که به طور سنتی تحصیل دانشگاهی برای قشر مرفه بود، انتظارات زیادی برای وجود فرصتهای شغلی خوب برای فارغ التحصیلان وجود دارد. با این حال، نرخ پذیرش در دانشگاهها در کمتر از یک دهه به میزان چهاربرابر افزایش یافت به طوری که افزایش عرضه فارغ التحصیلان دانشگاهی به این معنی بود که دیگر مدرک تحصیلی تضمینی برای اشتغال نیست.
آموزش از نظر چینیها یک سرمایهگذاری است، بنابراین فارغ التحصیلان ساکن روستاها به شهرها مهاجرت میکردند (مخصوصا شهرهای بزرگی مثل پکن و شانگهای) چرا که آنجا درآمد بیشتر است و نرخ بازگشت سرمایه حداکثر میباشد. این مهاجرت با پیوندهای محکم خانوادگی تقویت میشد به طوری که اگر در شهرها فامیلی وجود داشت مهاجرت برای افراد راحتتر و کم هزینهتر بود.
لیو (۲۰۱۳) مدلی برای جستجو در بازار کار توسعه میدهد و به دنبال توضیح دادن افزایش بیکاری همزمان با کمبود نیروی کار بنگاهها بود. او به این نتیجه میرسد که کارایی تطابق شغل و شاغل در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ کاهش مییابد، و این کاهش را به رشد سریع و تغییر ساختار اقتصاد چین ربط میدهد.
لی و دیگران (۲۰۱۴) به این نتیجه رسیدند که توسعه آموزش عالی در چین باعث افزایش بیکاری بین فارغ التحصیلان دانشگاهی شده است. آنها متوجه یک عدم تطابق مکانی شدند: بیکاری فارغ التحصیلان در مناطق مرکزی و غربی بالاتر بود و در مناطق ساحلی چین پایینتر. این مساله نشان میدهد که محدودیتها بر مهاجرت منطقهای میتواند باعث کاهش نرخ کلی بیکاری فارغ التحصیلان بشود.
یک دلیل دیگر برای افزایش نرخ بیکاری فارغ التحصیلان با پیامدهای توسعه آموزش عالی و بازار کار ارتباط دارد. اگر دانشجویان دارای سطوح مختلف توانمندیها باشند، توسعه آموزش عالی به این معنی خواهد بود که دانشجویان با سطح توانمندی پایینتر حالا وارد دانشگاهها شدهاند.
در نتیجه، سطح متوسط توانمندی فارغ التحصیلان پایین آمده است و بنابراین کارفرمایان نیاز خواهند داشت تا برای تشخیص توانمند از غیرتوانمند دست به اقدامات نظاراتی بزنند. در واقع، برای استخدام افراد به جز مدرک به مواردی چون مهارتهای کامپیوتری، ارتباطی و غیره نیز توجه کنند. دانشجویانی که این مهارتها را داشته باشند بکار گرفته میشوند. فارغ التحصیلان دانشگاههای خارجی عمدتا مفروض هستند که دارای مهارتیها ارتباطی و کامپیوتری قویتری هستند.
اشتغال در مالزی
راهماه و دیگران (۲۰۱۱) اشاره میکنند که یکی از عوامل اثرگذار بر مشکل بیکاری فارغ التحصیلان در مالزی کیفیت آموزش آنها است. برخی از کارفرمایان مالزی، که نظرات منفی نسبت به فارغ التحصیلان دارند، اشاره میکنند که آنها مهارتهای و قابلیتهای لازم برای تامین نیازهای صنعت را ندارند. فارغ التحصیلان از جنبه مهارتهای اشتغالپذیری ضعیف هستند و عملکرد کاری خوبی ندارند. مطالعه بانک مرکزی مالزی در سال ۲۰۰۲ نشان میدهد که فارغ التحصیلان مالزیایی در مقایسه با فارغ التحصیلان خارجی از مهارتهای کمتری برخوردار هستند. این مهارتها شامل مهارتهای فنی، حل مساله و ارتباطات (به خصوص زبان انگلیسی) میباشد.
نازرون و دیگران (۲۰۱۷) ضعفهای اصلی فارغ التحصیلان مالزی را به ۱۰ عنوان تقسیم کرده است: مدیریت، حل مساله، ارتباطات، رهبری، خلاقیت، تفکر، پیش فعال بودن، اعتماد به نفس، مهارتهای ارتباطی. ضعف در این جنبهها باعث بروز دشواریهایی در یافتن شغل برای فارغ التحصیلان شده است. نصرالدین (۲۰۰۴) نیز یازده عامل را باعث بیکاری فارغ التحصیلان دانسته است: عدم ارتباط با صنایع سرمایه بر، افزایش سریع در تعداد فارغ التحصیلان، نبود ارتباط بین موسسات آموزشی و صنعت، نبود آموزشهای آمادگی برای کار، افزایش سریع جمعیت و کاهش نرخ مرگ و میر، توسعه آموزشی، رکود اقتصادی، کیفیت آموزشی، قابلیتهای فارغ التحصیلان و مهارتها و ویژگیهای شخصیتی فارغ التحصیلان.
در حال حاضر موفقیت در دانشگاه ضمانتی برای یافتن شغل برای فارغ التحصیلان مالزیایی نیست. داشتن مدرک تحصیلی یک مزیت به حساب میآید ولی تضمینی نیست که کار به آنها داده شود، چرا که مدرک نشان دهنده این نیست که متقاضی میتواند وظایف محوله کارفرما را به خوبی انجام دهد. به هر حال، شکاف بزرگی میان سطح کیفیت فارغ التحصیلان مالزیایی با استانداردهای جهانی وجود دارد.
هاناپی و نوردین(۲۰۱۴) در مطالعه خود به این نتیجه میرسند که آموزش اثربخش مهارتها میتواند فارغ التحصیلانی داشته باشد که قبل از ورود به بازار کار آموزش دیده و مهارت یافتهاند. همچنین، فارغ التحصیلان با اخلاق کاری خوب، پیش فعال و قادر به حل مسائل کاری خواهد داشت. این فارغ التحصیلان توسط کارفرما برای ایفای نقش در پست مورد نظر انتخاب خواهند شد، چرا که باور بر این است که این افراد دانش و مهارت کاری بهتری نسبت به سایر متقاضیان دارند. پانگ(۲۰۱۱) سه استراتژی را برای بهبود نیروی کار فارغ التحصیل دانشگاهی مالزی پیشنهاد میدهد:
· ساختاردهی مجدد سیستم آموزش به منظور افزایش دستاوردهای دانشجویان
· افزایش مهارتهای فارغ التحصیلان به منظور بهبود شرایط آنها در بازار کار
· ساختاردهی مجدد سیستم بازار کار به منظور توسعه مالزی به عنوان یک ملت با درآمد سرانه بالا
بیکاری در آفریقای جنوبی
به رغم وجود ادبیات نظری غنی در مورد بیکاری، موارد بسیار کمی به ماهیت، دلایل و گستره بیکاری فارغ التحصیلان در این کشور پرداخته شده است. با این حال، از سال ۲۰۰۴، چهار مطالعه مهم در مورد بیکاری فارغ التحصیلان در آفریقای جنوبی منتشر شده که به طور خلاصه به هر کدام از آنها پرداخته میشود.
مطالعه بورات(۲۰۰۴)
بورات به عنوان اولین کسی که به طور گسترده به مساله بیکاری فارغ التحصیلان پرداخته است، در مطالعه خود از دادههای پایش نیروی کار سال ۱۹۹۵ و سال ۲۰۰۲ برای تجزیه و تحلیل مشارکت نیروی کار، اشتغال و بیکاری استفاده نموده است. او دریافت که نرخ بیکاری کلی برای افراد فارغ التحصیل دانشگاهها از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۰۲ به میزان ۱۳۹ درصد افزایش یافته است. نگران کننده تر از این آمار، این بود که افزایش در نرخ بیکار فارغ التحصیلان بیشتر از افراد دیگر بود. حتی این موضوع نیز مطرح شد که نرخ بیکاری فارغ التحصیلان سیاه پوست به میزان ۲۸۰ درصد نسبت به سال ۱۹۹۵ افزایش یافته بود.
بورات(۲۰۰۴) وجه خواننده را به این واقعیت که نرخ بیکاری در بین رشتههای مختلف بسیار متفاوت بوده است جلب میکند، به طوری که افرادی که به عنوان معلم آموزش دیده بودند و همچنین فارغ التحصیلان رشتههایی مثل بازرگانی و مدیریت بیشتری نرخ بیکاری را داشتهاند.
مطالعه DPRU (۲۰۰۶)
گزارش DPRU – که البته مهمترین مطالعه در مورد بیکاری فارغ التحصیلان بود- روش شناسی مشابه بورات بکار گرفته است. به طوری که دادههای متعلق به سالهای ۲۰۰۲-۲۰۰۵ را با دادههای سال ۱۹۹۵ مقایسه کرده است. البته تفاوت مهمی که با مطالعه بورات داشت در این بود که DPRU فارغ التحصیلان را به عنوان «تمامی افراد دارای مدارک فراتر از دیپلم» تعریف کرده است.
نتایج تحلیل توصیفی مطالعه بورات را تایید میکند و نشان میدهد که نرخ بیکاری فارغ التحصیلان از ۶.۶ درصد در سال ۱۹۹۵ به ۹.۷ درصد در سال ۲۰۰۵ افزایش یافته است. این افزایش در نرخ بیکاری بین گروههای سنی مختلف بوده است به طوری که گروه سنی جوانتر بیشترین افزایش در نرخ بیکاری را تجربه کرده است، به طوری که بیش از ۷۷ درصد از بیکاران فارغ التحصیل را گروه سنی ۱۵ الی ۳۴ سالی تشکیل دادهاند.
این گزارش نشان داد که نرخ بیکاری فارغ التحصیلان در بین گروههای قومی و رشتههای تحصیلی متفاوت است. همچنین، این گزارش عنوان میکند که بیکاری فارغ التحصیلان جوان را میتوان حداقل تا حدودی به کیفیت پایین آموزش عالی در برخی از موسسات ربط داد.
میزان عدم انطباق کیفیت آموزش عالی باعث کاهش اطمینان کارفرما از تاثیر این آموزش بر کارایی شده است و در نتجیه تقاضا برای نیروی کار با تجربه بیشتر از تقاضا برای نیروی کار فراغ التحصیل دانشگاه ها شده است. علت دیگر این واقعیت است که جوانان آفریقای جنوبی بیشتر وارد رشتههایی میشوند که تقاضا برای نیروی کار در آنها پایین است و یا وارد دورههای آموزشی میشوند که در نهایت هیچ مهارتی را به آنها انتقال نمیدهد.
مطالعه پاو، اوستوزین و وستوزین(۲۰۰۸)
همانند گزارش DPRU، پاو، اوستوزین و واندر وستوزین (۲۰۰۸) تغییرات در نرخ بیکاری فارغ التحصیلان در بین سالهای ۱۹۹۵ و ۲۰۰۵ را بررسی کردهاند. یافتههای آنها نشان میدهد که تفاوت مداوم در نرخ بیکاری بین رشتههای تحصیلی مختلف بیشتر به این این دلیل بود که افراد در حین انتخاب رشته تحصیلی خود توجه کمی به شرایط بازار کار آن داشتهاند و یا حتی از شرایط واقعی بازار کار رشته تحصیلی ناآگاه بودهاند.
مطالعه کراک(۲۰۱۰)
کراک (۲۰۱۰) ادبیات نظری موجود در زمینه بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در آفریقای جنوبی را با هم ترکیب کرده است. او فارغ التحصیلان را تمامی افراد دارای مدرک فراتر از دیپلم تعریف کرده است. کراک نشان داد که تغییر ساختاری در اقتصاد آفریقای جنوبی از مشاغل با مهارت کم و صنایع کاربر به مشاغل با مهارت بالا و صنایع سرمایه بر از سال ۱۹۹۴، با تغییر در ترجیح کارفرمایان برای نیروی کار با تجربه بیشتر (نسبت به کارکنان جوان دانش بیشتر) همزمان بوده است. او بیان میکند که این تغییرات میتواند افزایش نرخ بیکاری فارغ التحصیلان را توضیح دهد.
جمعبندی
تجربیات جهانی نشان میدهد که بحث بیکاری فارغ التحصیلان در همه جای دنیا مطرح بوده است. البته بسیاری از کشورها با ارائه راهکاریی به مقابله با این پدیده پرداختهاند. مهمترین دلیل بیکاری فارغ التحصیلان در اکثر کشورها، عدم تطابق آموزش عالی با نیازهای بازار کار بوده است. دومین دلیل، افزایش تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی فراتر از نیاز بازار کار بوده است.
دولتها و نهادهای تصمیم گیرنده با اقداماتی چون توسعه دورههای آموزشی مطابق با نیازهای بازار کار، تشویق دانشجویان به ورود به رشتههای تحصیلی مورد نیاز بازار کار، انتقال موسسات آموزشی به مناطق کمتر برخوردار به منظور تضمین توزیع عادلانه فارغ التحصیلان در بازارهای کار محلی، آموزش کار محور، مشارکت کارفرمایان در توسعه دورههای آموزشی و غیره انجام دادهاند.
اهم یافتههای مطالعه تجربیات جهانی به صورت جدول زیر است:
ردیف |
کشور |
اقدامات |
نتایج |
۱ |
اتحادیه اروپا |
آمادهسازی فارغ التحصیلان با دانش و قابلیتهای کلیدی که به منظور موفقیت در شغل نیاز دارند ترکیب تجربیات واقعی در دورههای آموزشی و یا مشارکت دادن کارفرمایان و موسسات بازار کار در طراحی دورههای آموزشی |
پایش فارغ التحصیلان به منظور بهبود ارتباط آموزش عالی با بازار نیروی کار |
۲ |
عربستان |
حذف هر گونه ناآرامی در طبقه متوسط کشور از طریق ایجاد مشاغل کافی و ارائه مزایای مالی |
محدودیتهای بودجهای دولت را در امر ایجاد اشتغال کافی برای این طبقه ناتوان ساخت |
۳ |
چین |
محدودیتها بر مهاجرت منطقهای به منظور کاهش نرخ کلی بیکاری فارغ التحصیلان |
با توسعه مناطق مرکزی تا حدودی نرخ بیکاری این مناطق کاهش یافت |
۴ |
مالزی |
ساختاردهی مجدد سیستم آموزش به منظور افزایش دستاوردهای دانشجویان افزایش مهارتهای فارغ التحصیلان به منظور بهبود شرایط آنها در بازار کار ساختاردهی مجدد سیستم بازار کار به منظور توسعه مالزی به عنوان یک ملت با درآمد سرانه بالا |
نتایج قابل ارائه وجود ندارد. با این حال روش بکار گرفته شده امیدواریهایی را ایجاد کرده است. |
نظر شما