بازار؛ گروه ایران: رشد اقتصادی هر کشور، بیانگر میزان افزایش تولید در یک سال نسبت به سال گذشته و یک ماه یا یک فصل نسبت به ماه و فصل قبل از آن است. در ایران و از سال ۱۳۸۴ که سند چشم انداز ۲۰ ساله کشورمان اجرایی شده، ایران باید سالیانه حداقل رشد اقتصادی ۸ درصد داشته باشد تا قدرت اول و برتر اقتصادی، علمی و فناوری منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شود.
بر اساس قوانین برنامه پنج ساله توسعه چهارم، پنجم و ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران که هر کدام یک برش ۵ ساله از سند چشم انداز ۲۰ ساله هستند، کشور ما باید در هر سال حداقل ۸ درصد رشد اقتصاد داشته باشد و یک سوم از این ۸ درصد از محل ارتقای بهره وری تامین شود.
بنا به آمار مرکز آمار ایران، نرخ رشد اقتصادی ایران در سال ۱۳۹۸ در حد منفی ۷ درصد و در فصل بهار سال ۱۳۹۹ در حد منفی ۳.۵ درصد بوده و بر این اساس نه تنها رشد اقتصادی ما مثبت نبوده بلکه حتی منفی بوده و خلاف سند چشم انداز و قانون برنامه ششم توسعه حرکت کرده ایم. این رشد منفی باعث کوچک شدن اقتصاد و کاهش درآمد مردم ایران است. در حالی که بانک جهانی، نرخ رشد اقتصادی ایران را در سال جاری در حد منفی ۶ می داند که حسن روحانی، رئیس جمهور کشورمان اعتقاد دارد در سال ۱۳۹۹ رشد اقتصادی ایران مثبت می شود.
در گفت و گوی «بازار» با محمدکاظم ابراهیمی خرم آبادی، وضعیت و چگونگی رشد اقتصادی کشور از محل ارتقای بهره وری بررسی شده است. ابراهیمی، مدتی رئیس سازمان ملی بهره وری ایران بوده، عضو آکادمی جهانی علوم بهره وری است و هم اینک ریاست انجمن بهبود بهره وری ایران را به عهده دارد.
*****
*در چارچوب سند چشم انداز ۲۰ ساله، کشور ما باید در مدت ۲۰ سال، سالیانه حداقل ۸ درصد رشد اقتصادی داشته باشد. آقای مسعود نیلی اقتصاددان که مدتی هم مشاور اقتصادی آقای روحانی بود در سال ۱۳۹۶ و بر اساس آمار بانک مرکزی گفته متوسط رشد اقتصادی دوره ۸ ساله آقای احمدی نژاد ۴.۴ درصد بوده است.
در ۷ سال دولت آقای روحانی بالاترین رشد مربوط به سال ۱۳۹۵ بوده و مرکز آمار ایران گفته ۱۴ درصد و بانک مرکزی هم گفته ۱۲.۵ درصد است و رشد منفی ۶.۵ درصد در سال ۱۳۹۸ هم داریم. وقتی که ما رشد اقتصادی ۱۴ درصد و از آن طرف رشد منفی ۶ درصد داریم، این وضع ناپایدار بودن اقتصاد ما را نشان می دهد؟
بله. در سال ۱۳۹۵ که رشد اقتصادی ۱۴ درصد محقق شد به خاطر این بود که در سال های قبل از آن، ما تحریم نفتی بودیم و برجام که تصویب شد فروش نفت از تحریم درآمد و صادرات نفت ایران، آزاد شد. ما در این دوره توانستیم نفت را صادر کنیم و با فروش نفت، ما توانستیم به رشد اقتصادی ۱۴ درصد در آن سال برسیم.
واقعاً رشد اقتصادی چیزی نیست که اگر در یک سال یا دو سال مثبت شده، برای ما خیلی مهم باشد و مثبت بودن این شاخص در دراز مدت باید برای ما مهم باشد. در دراز مدت، مساله مهمی است که ما یک رشد اقتصادی معقول داشته باشیم و این رشد معقول به ما کمک می کند.
ما اگر تجربه مالزی و کشورهای معروف به ببرهای آسیا یعنی کره جنوبی، سنگاپور، تایوان و هنگ کنگ را مطالعه کنیم می فهمیم که این کشورها برنامه توسعه اقتصادی خودشان را در سطح شهروندی، عمومی کردند.
*یعنی اگر ما هر سال یک نرخ رشد اقتصادی در حد ۸ درصد و بدون نوسان شدید داشته باشیم جامعه و اقتصاد ما می تواند یک روند معمولی و منطقی را تجربه کند
در این حالت و بعد از ۱۰ سال یا ۲۰ سال به درآمدهایی برسیم که مردم هم احساس کنند در این پیشرفت مملکت، برخوردار می شوند. یک مشکل که ما در کشور داریم این است که ما نمی توانیم به نحوی برنامه توسعه خودمان را عمومی کنیم.
به دلیل این که آن اهداف و مسائلی که در برنامه توسعه، برای مردم در نظر گرفته می شود هیچ اثری از طرف عموم مردم احساس نمی شود، در نتیجه این برنامه ها از حمایت مردم برخوردار نمی شود. برای مثال همان رشد اقتصادی ۱۴ درصد که در سال ۱۳۹۵ اتفاق افتاد، تاثیری روی مردم نگذاشت یا احساس مردم چه بود.
ما اگر تجربه مالزی و کشورهای معروف به ببرهای آسیا یعنی کره جنوبی، سنگاپور، تایوان و هنگ کنگ را مطالعه کنیم می فهمیم که این کشورها برنامه توسعه اقتصادی خودشان را در سطح شهروندی، عمومی کردند. حتی یک راننده تاکسی در مالزی می فهمد که باید تاکسی خودش را تمیز نگه دارد و رانندگی بهتری داشته باشد که کمک کند مالزی به چه جایگاهی برسد و خودش هم بیش تر برخوردار می شود.
این راننده می داند که اگر توریست های بیش تری به مالزی بروند و توریست ها بیش تر در مالزی هزینه کنند، خودش هم درآمد بیش تری خواهد داشت.
احساس و ارتباط بین توسعه فردی و توسعه ملی، در جایی باید مشخص شود تا بتوانیم تاثیر آن را به مردم هم برسانیم. قبل از همه اینها، ما باید یک بار برای همیشه به این سوال پاسخ بدهیم که آیا توسعه می خواهیم یا توسعه نمی خواهیم. اگر توسعه می خواهیم لوازم و مقتضیات ان را فراهم کنیم و اگر احساس نیاز به توسعه نداریم، نباید یک عده بنشینند و برنامه توسعه تدوین کنند و بعد تصویب شود. اگر قرار باشد برنامه را اجرا نکنیم پس چرا باید چنین برنامه ای را تهیه کنیم.
*برنامه توسعه ای تهیه و تصویب می شود که به اجرا در بیاید ولی در عمل به مشکل برمی خوریم. در این میان آقای روحانی می گوید ما در سال ۱۳۹۹ رشد اقتصادی مثبت خواهیم داشت و مرکز آمار برای سه ماهه اول سال ۱۳۹۹ نرخ رشد اقتصادی منفی ۳.۵ درصد را اعلام کرده است. به هر حال، چنین وضعیت ضد و نقیضی حاکم است.
بله ولی شرایطی در کشور فراهم شده که در همه مسائل و خصوصاً در حوزه اقتصاد، دچار روزمرگی شده ایم یعنی الان دولت به دنبال این است که بورس تهران سقوط نکند یا بتواند نفت را به صورت اعتباری و سَلف بفروشد. در واقع الان دولت به دنبال این است که حداقل بتواند پول لازم را برای هزینه های جاری خودش جمع کند که کارمندانش دچار مضیقه نشوند.
شرایطی در کشور فراهم شده که در همه مسائل و خصوصاً در حوزه اقتصاد، دچار روزمرگی شده ایم یعنی الان دولت به دنبال این است که بورس تهران سقوط نکند یا بتواند نفت را به صورت اعتباری و سَلف بفروشد.
*اتفاقاً آقای روحانی در همین روزهای اخیر و در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت گفته که دشمنان به دنبال این هستند که ما را تصمیم گیری های خودمان دچار هیجانات و بی برنامگی کنند. آیا واقعاً ما برنامه داریم و بدون هیجان کار می کنیم؟
در حقیقت همین وضعیت فعلی ما نشان دهنده این است که ما متاسفانه دچار روزمرّگی شده ایم و دچار تصمیمات آنی شده ایم و نمی توانیم دراز مدت بیندیشم و نمی توانیم دراز مدت فکر کنیم. همه اینها، عواملی دارد و عوامل آن در حوزه های سیاست خارجی و سیاست داخلی است.
بر همین اساس، من اعتقاد دارم که ما باید برای خودمان تعیین کنیم که در سلسله مراتب اهداف و اولویت های ما، توسعه در کجا قرار دارد.
*برای سال ۱۳۹۸ مرکز آمار ایران (وابسته به سازمان برنامه و بودجه کشور) نرخ رشد اقتصادی منفی ۷ درصد را محاسبه کرده است و بانک مرکزی رشد اقتصادی ایران را در سال گذشته منفی ۶.۵ درصد می داند.
بهره وری باید یک سوم از کل ۸ درصد رشد اقتصادی سالیانه کشور را تامین کند. بهره وری هم استفاده از امکانات و تجهیزات موجود است. وقتی که رشد منفی ۷ درصد بوده، بهره وری چه جایگاهی دارد؟
من به نظرم می آید همان طور که ما توسعه را به شوخی گرفته ایم، بهره وری را هم مضحکه کرده ایم. اصلاً بهره وری، یک کار بسیار جدی، حساب شده، علمی و بر اساس کار کارشناسی است.
ما اگر در یک جا، پای ما به سنگ بخورد نمی توانیم بگوییم بهره وری در کجا هست. تصمیم و اراده ای، نه برای توسعه در کشور در وجود دارد و به دنبال آن، نه برای بهره وری. ما کاری که انجام می دهیم بیش تر برای سرگرمی خودمان است و خودمان را با برخی مسائل سرگرم می کنیم.
همین الان ما برنامه ششم توسعه را داریم. در ۴ سال اول اجرای این برنامه، ما برای توسعه چه کار کرده ایم؟ این برنامه پنج ساله، رو به اتمام است و در سال ۱۴۰۰، اجرای این برنامه تمام می شود. ما در این مدت، در زمینه بهره وری چه کار کرده ایم. به نظر من، در حوزه بهره وری اتفاقی نیفتاده است.
*در ساختار دولت، یک سازمان ملی به نام سازمان ملی بهره وری ایران داریم که مسئول و متولی کشور در حوزه ارتقای بهره وری در سطح کشورمان است. در کنار این سازمان دولتی و حاکمیتی، چند انجمن بهره وری هم داریم که در ایران فعالیت دارند.
جنابعالی در حال حاضر رئیس انجمن انجمن توسعه بهره وری ایران هستید. این انجمن ها و این سازمان، چه تاثیری دارند که آن یک سوم رشد اقتصادی کشور از محل بهره وری تحقق پیدا کند و از این طریق ایجاد درآمد و ثروت، بتواند برای مردم موثر باشد؟
باز به نظرم، به دلیل این که اراده ای برای بهره وری در کشور وجود ندارد سهم بهره وری در رشد اقتصادی تحقق پیدا نکرده است. البته درباره اراده باید بگویم که ممکن است ارتقای بهره وری، جزو آرزوهای ما باشد و اگر از هر کدام مقامات دولت بپرسید که آیا بهره وری می خواهید، حتما می گوید بله ولی وقتی که من می گویم اراده وجود ندارد، منظورم یک اراده سازمان یافته سیستمی و دارای نظم است که منجر به خروجی مثبت شود.
*جدا از دولت و بخش دولتی، آیا بخش خصوصی مایل است که خودش، بهره وری را در حوزه خود ارتقا بدهد و بتواند رشد بیش تر و تولید بیش تری داشته باشد؟
بخش خصوصی به دنبال پول و درآمد بیش تر است. این حالت، خصیصه یا ویژگی بخش خصوصی است و باید هم این طور باشد. این ویژگی، نه تنها ناپسند نیست که خیلی هم خوب است. درست است که بخش خصصوی به دنبال سود است ولی بخش خصوصی، در یک شرایط باثبات و دارای قاعده و قواعد مشخص و معین، هم می تواند فعالیت کند و هم این که وضعیت خودش را بهتر کند. بهره وری هم، نهایتاً همین است.
با این حال، وقتی که بخش خصوصی در محیط کلان فعالیت اقتصادی ناپایدار قرار می گیرد، هر روز نرخ ارز تغییر می کند و هر روز قیمت مواد اولیه تغییر می کند. هر روز هم بازار بخش خصوصی محدودتر می شود. بازار آن، هم در داخل از نظر قدرت خرید و کاهش ارزش پولی ملی محدود می شود و هم این که در منطقه و در ارتباط با کشورهای دیگر، صادرات محدودتر می شود و راه های صادراتی به روی کالاهای ایرانی محدود و محدودتر می شود.
با این وضع و در این شرایط، بخش خصوصی چقدر توان دارد که بگوید من می خواهم در حوزه بهره وری کار کنم. بخش خصوصی، اگر بتواند مسائل روزمره خودش را حل کند کار بزرگی انجام داده است.
از یک طرف دیگر، سازمان های مختلف دولتی هم مثل تامین اجتماعی و سازمان مالیاتی حضور دارند و بخش خصوصی درگیر این سازمان های مختلف است. به همین دلیل، گرفتاری های بسیار زیادی وجود دارد و در این شرایط، خیلی بعید است که یک نفر بتواند خودش را از این وضع رها کند و در حوزه بهره وری کار کند.
با این وضع و در این شرایط، بخش خصوصی چقدر توان دارد که بگوید من می خواهم در حوزه بهره وری کار کنم. بخش خصوصی، اگر بتواند مسائل روزمره خودش را حل کند کار بزرگی انجام داده است.
*شرکت ها فعالیت دارند و تولید انجام می شود. آیا شرکت های بخش خصوصی نمی خواهند رد همین وضع فعلی اقداماتی انجام بدهند و از مشاوره و امکاناتی که وجود دارد استفاده کنند تا تولید بیش تری داشته باشند و تا حد امکان هم، قیمت تمام شده محصولات خودشان را پایین بیاورند؟
یکی از اهداف بخش خصوصی کسب سود بیش تر است و بر این اساس، تمام کسانی که فعال بخش خصوصی هستند، این کار را برای درآمد بیش تر و سود بیش تر انجام می دهند. قطعاً این نوع کارها را انجام می دهند.
به هر حال، به همان تناسب که فعالیت های اقتصادی ما وجود دارد، شرکت های مشاوره ای حوزه بهره وری هم، این کارها را انجام می دهند. بخش خصوصی، به دنبال بهتر کردن کار، کاهش هزینه های خودشان و افزایش فروش خودشان، هستند.
منظور من این بود که خیلی مسائل حساب نشده و پیش نشده در اقتصاد وجود دارد که متاسفانه فرصت پرداختن به مسائل بهره وری، وجود ندارد. در حقیقت باید یک فضای اقتصادی باثباتی به وجود بیاید و بهره وری هم یک کار دراز مدت است تا نتیجه بدهد. در چنین وضعیتی، فرصت کمتری برای ارتقای بهره وری وجود دارد.
نظر شما