۳۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۴
روحیه استعمارگرایی ترامپ و پیامدهای آن در داخل و خارج آمریکا

روحیه استعمارگرایی ترامپ و پیامدهای آن در داخل و خارج آمریکا

اظهارات «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا، بازگشت به عصر استعمار را تداعی و اعتماد کشورها برای همکاری را تضعیف کرده است.

به گزارش بازار، خیالپردازی های استعماری با توهم رشد می کند. در گذشته و یا در زمان حال، قدرت های امپریالیستی در تصورات خود به دنبال تخلیه سرزمین ها از ساکنان آن، ترسیم دوباره مرزها و پاک کردن تاریخ برای رسیدن به اهداف جاه طلبانه خود بوده اند. در چنین خیالپردازی هایی، ساکنان بومی یک منطقه مانند یک کالای یک بار مصرف قلمداد می شوند که دورریختنی هستند. پیشنهاد ترامپ برای انتقال فلسطینی ها به اردن، مصر یا عربستان یا خریدن کشورها بدون توجه به خواست و اراده ساکنان آن می تواند تازه ترین تکرار چنین توهمی باشد.

کارشناسان و تحلیلگران در بحث درباره این پیشنهاد ترامپ، به این سوال پرداخته اند که آیا چنین رویکردی به مثابه پاکسازی قومی یا جنایت جنگی و یا حتی جنایت علیه بشریت است. فارغ از بحث های قانونی حول و حوش چنین تعاریفی، نمی توان حقیقت اصلی نهفته در چنین طرح هایی را نادیده گرفت.

ترامپ خواستار پاکسازی قومی است و پا را از این فراتر گذاشته و مدعی است که نوار غزه باید تحت سیطره و اشغال آمریکا قرار بگیرد. او گفته است که می خواهد نوار غزه را به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کند؛ یعنی تفرجگاهی که فلسطینی ها در آن جایی نخواهند داشت. به عبارت دیگر، این پیشنهاد به مفهوم آوارگی و کوچاندن ساکنان نوار غزه است.

تاریخ استعماری مملو از چنین خیال‌پردازی‌هایی است. رژیم اسراییل از زمان پیدایش خود به عنوان یک قدرت استعماری عمل کرده و جمعیت بومی را تکه تکه و محو کرده است. از روز نکبت، زمانی که ۷۵۰ هزار فلسطینی با خشونت از سرزمین فلسطین پاکسازی شدند تا حملات مداوم به نوار غزه، اقدامات رژیم اسرائیل بازتاب منطق استعمار به شمار می رود که با همکاری و حمایت آمریکا انجام می شود.

اما همان طور که توهم استعماری ادامه دارد، مقاومت علیه استعمار نیز پایدار است. حتی در شرایط وحشتناک، فلسطینی ها از تسلیم شدن خودداری می کنند و خشونت امپریالیستی را از طریق حفظ بقای خود به چالش می کشند. مانند الجزایری ها که در مقابل فرانسه جنگیدند، جنبش مائومائو که در نهایت به استقلال کنیا از استعمار انگلیس منجر شد و آفریقای جنوبی که آپارتاید را برچید، مقاومت فلسطین نیز اجازه پاکسازی قومی در این منطقه را نمی دهد.

اما داستان نوار غزه تنها روایتگر اعمال خشونت استعماری از جانب اشغالگران نیست بلکه در مقابل، مقاومت همیشگی فلسطینیان را نیز به تصویر می کشد. مقاومت فلسطینی ها - همانند مردمان تحت استعمار قبل از آنها- یادآور این موضوع است که توهم استعماری محکوم به شکست است. این شکست همواره با تلفات غیرقابل تحمل انسانی مواجه است که در نهایت، باید پاسخگویی عاملان آن تضمین شود.

توهم استعماری ترامپ به نوار غزه محدود نمی شود

وسواس فکری ترامپ در ادعای تصاحب گرینلند، نسخه جدیدی از روایت های امپریالیستی قدیمی است. ترامپ می گوید که گرینلند را می خرد و یا به زور تصاحب می کند.

شبکه خبری «سی ان ان» آمریکا، در گزارشی دغدغه فکری ترامپ برای خرید گرینلند را «تصاحب امپریالیستی زمین» توصیف کرد که به غیر از گرینلند شامل خرید کانال پاناما، کانادا و ملحق کردن آنها به خاک آمریکا می شود.

خودداری ترامپ از تکذیب توسل به زور برای خرید گرینلند، واکنش سریع رهبران فرانسه و آلمان و سرزنش رئیس جمهوری آمریکا از سوی آنها را به همراه داشت. ژان نوئل بارو وزیر امور خارجه فرانسه تا آنجا پیش رفت که گفت: «اینکه اتحادیه اروپا اجازه دهد کشورهای دیگر جهان - هر کشوری که می خواهد باشند- به مرزهای مستقل اروپا حمله کند، جای بحث ندارد.» بارو به رسانه‌های فرانسوی گفت که باور نمی‌کند آمریکا واقعا گرینلند را تصرف کند، اما هشدار داد که «ما وارد عصری شده‌ایم که شاهد بازگشت قانون قوی‌ترین‌ها هستیم».

ترامپ در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسید آیا استفاده از «قوه قهریه نظامی یا اقتصادی» برای تصرف گرینلند و پیگیری دیگر اهداف جاه طلبانه ارضی خودش مانند بازپس گیری کانال پاناما را رد می کند، پاسخ داد: «نه، نمی توانم در مورد هیچ یک از این دو به شما اطمینان دهم، اما می توانم این را بگویم که ما به آنها برای حفظ امنیت اقتصادی نیاز داریم».

رئیس جمهوری آمریکا سپس در کنفرانس مطبوعاتی، در مورد اعمال تعرفه های بالا علیه دانمارک صحبت کرد تا متحد دیرینه ایالات متحده را وادار به مبادله گرینلند کند؛ بدون این که توجهی به خواسته های مردم استقلال طلب این جزیره داشته باشد.

گرینلند به چند دلیل برای ترامپ مهم است. نخست از نظر استراتژیک. این جزیره دارای ثروت معدنی، گاز طبیعی و نفت است. بر اساس گزارش کمیسیون اروپا، بیست و پنج مورد از سی و چهار «مواد خام حیاتی» مهم برای آینده اروپا در گرینلند یافت می‌شود که شامل مواد لازم برای ساخت باتری، توربین‌های بادی و وسایل نقلیه الکتریکی است.

دوم، قطب شمال دارای مواد معدنی و همچنین ذخایر عظیم نفت و گاز است - که بیشتر آنها در قلمروهای روسیه قرار دارند - و پتانسیلی را برای نوعی تقابل اقتصادی در آینده به وجود می آورند. این موضوع به ویژه زمانی اهمیت می یابد که تغییرات آب و هوایی ذوب یخ ها را تشدید می کند و ماهیت خطوط کشتیرانی را تغییر می دهد.

در نهایت، گرینلند پایگاه فضایی پیتوفیک ایالات متحده است که به صور دائمی هم ارتش ایالات متحده و هم سیستم هشدار اولیه موشک بالستیک آن را در خود جای داده است. کوتاه ترین مسیر از ایالات متحده به اروپا از طریق گرینلند است، از این رو اهمیت این جزیره خاص است.

کشورگشایی ترامپ اجازه تمرکز برای حل مشکلات داخلی را نمی دهد

رویای ترامپ برای استعمار کشورها با مقاومت در داخل آمریکا مواجه شده است. منتقدان ترامپ بر این باورند که او باید به جای گسترش مرزها، بر رفع مشکلات داخلی تمرکز کند.

حتی جمهوریخواهانِ هم حزبی ترامپ از گسترش امپراتوری آمریکا با تصاحب کانادا ناراضی و سردرگم هستند. ترامپ که روزگاری روابط خوبی با کانادا داشت، در سال ۲۰۱۷ با میزبانی از جاستین ترودو نخست وزیر وقت کانادا گفته بود: «عمیقا احساس خوشبختی می کنیم که همسایه ای مانند کانادا داریم. ما فرصت هایی زیادی برای ساخت پل های بیشتری در همکاری و تجارت داریم.»

کانادا یکی از بزرگترین شرکای تجاری ایالات متحده است. این کشور حدود ۶۰ درصد از واردات نفت خام آمریکا، ۸۵ درصد از واردات برق را تامین می کند و همچنین بزرگترین صادرکننده فولاد و آلومینیوم به ایالات متحده به شمار می رود.

اکنون مارک کارنی که به تازگی به عنوان نخست وزیر جانشین ترودو شده است، می گوید: «روزهای تاریک» در پیش است.

آنچه که جمهوریخواهان را درباره ایده ترامپ برای الحاق کانادا گیج می کند این است که این الحاق، بالقوه میلیون ها دموکرات دیگر را به فهرست رای دهندگان آمریکایی اضافه می کند. کانادا کشوری لیبرال با جمعیتی بیش از کالیفرنیا است و اگر این کشور به ایالت دیگر آمریکا تبدیل شود مفهوم آن این است که می تواند به تغییر واقعی قدرت در دولت منجر شود.

استعمارگرایی ترامپ شعار اول آمریکای او را به چالش می کشد

ترامپ مدعی است که «عصر طلایی» را به آمریکا باز گردانده است اما استناد او به عصر طلایی برای بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، تداعی گر عصری است که امپریالیسم و استثمار نماد آن بود. پاناما بهتر از همه این تاریخ را می شناسد، زیرا چندین دهه کنترل آمریکایی ها را بر کانالی تحمل کرده که نه تنها اقتصاد، بلکه هویت این کشور را نشان می دهد.

پس از اینکه این کشورها سخت تلاش کردند تا بر ترس های گذشته خود درباره نفوذ و سلطه آمریکا علیه حاکمیت خود غلبه کنند، اکنون لفاظی های اخیر ترامپ، خطر تشدید تنش ها بین ایالات متحده و بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین را تشدید کرده است. خوزه رائول مولینو رئیس جمهور پاناما در انتقاد از پیشنهاد ترامپ گفت: «هر متر مربع از کانال پاناما و منطقه مجاور آن متعلق به پاناما است و خواهد ماند. حاکمیت و استقلال کشور ما قابل مذاکره نیست.»

شعار «اول آمریکا» ی ترامپ به بهای همکاری بین المللی و احترام به حاکمیت کشورها، منافع ایالات متحده را در اولویت قرار می دهد. ترامپ پیوسته از نارضایتی ها در مورد تجارت، امنیت و ناعادلانه بودن روابط تجاری به نفع تقویت پایگاه خود استفاده می کند. اظهارات او در مورد پاناما تازه ترین نمونه از طرز تفکر معاملاتی است که در آن با سایر کشورها به عنوان ابزار چانه زنی در بازی منافع شخصی آمریکا رفتار می شود.

این نگرش ممکن است باعث تشویق حامیان ترامپ شود، زیرا بسیاری از آنها از سوابق تاریخی مهم ناآگاه هستند. اماآمریکا را از بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین که زخم خورده مداخله و سلطه خارجی هستند، بیگانه می کند. کشورهای آمریکای لاتین سخت کار کرده اند تا استقلال خود را بدست آورند و لفاظی های ترامپ این پیشرفت را تهدید می کند. روحیه سلطه طلبی و استعمار گرایی ترامپ به‌جای تقویت همکاری بین کشورها، ترس‌های قدیمی از سلطه آمریکا را زنده و اعتمادی را که شرط لازم برای مشارکت واقعی است، تضعیف می‌کند.

کد خبر: ۳۳۲٬۳۵۸

اخبار مرتبط

اخبار رمزارزها

    برچسب‌ها

    نظر شما

    شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha