سمیه شوریابی؛ بازار: سعید امیرشاهکرمی مدرس و کارشناس بازار سرمایه با بیان اینکه مشارکت سیاسی یکی از پیچیدهترین مسائل جوامع جدید و در عین حال پر طرفدارترین حوزه های مشارکت در عصر حاضر است، تشریح کرد: بر اساس نظریه های کلان انتخاباتی، اکثر علمای اقتصاد سیاسی و دانشمندان علوم سیاسی بر این باورند که در بسیاری از کشورهای جهان، سیاستمداران و مقامات سعی میکنند با به کارگیری سیاست های اقتصادی مناسب قبل از برگزاری انتخابات شانس انتخاب مجدد خود را افزایش دهند و بدین ترتیب بتوانند تا حدود زیادی منافع خود و احزاب خود را تأمین کنند.
در ادبیات اقتصاد سیاسی این دیدگاه به اختصار تحت عنوان سیکل تجاری - سیاسی نامیده میشود، سیکل تجاری سیاسی بر اساس رفتار متقابل رأی دهندگان و دولت، نوسانات اقتصادی را توضیح میدهد.
بر اساس این نظریه، در تحلیل الگوی رفتاری رأی دهندگان عوامل اقتصادی نقش به سزایی دارند و دولتها تلاش میکنند که با اتخاذ سیاست های اقتصادی متفاوت، میزان رضایت رأی دهندگان را افزایش دهند، در سطح کلان معمولاً اقتصاددانان سیاسی، عامل وقوع بی ثباتی های اقتصادی را به عوامل غیر اقتصادی یا بهتر بگوییم عوامل سیاسی نسبت میدهند. اقتصاددانان سیاسی تلاش کردند با ارائه نظریههایی مانند سیکل تجاری سیاسی عوامل غیر اقتصادی یا به عبارتی عوامل سیاسی را شناسایی کنند که عامل بیثباتی در اقتصاد کلان بودند. در سیکل تجاری سیاسی اساس استدلال این بود که در زمان های نزدیک به انتخابات، سیاستمداران حاکم سیاست های اقتصادی را بر میگزینند که با ایجاد رونق اقتصادی شانس آنها را برای انتخاب مجددشان افزایش میداد.
بر اساس نظریه چرخه های اقتصادی، هر چرخه دارای دوران رونق، اوج، رکود و بحران است، چرخه های اقتصادی سازوکار اقتصاد و انتخابات را از سه زاویه مورد بررسی قرار می دهد:
الف_ اثر وضعیت اقتصادی قبل از انتخابات بر رأی مردم
ب_ تعیین زمان انتخابات بر اساس دوره های اقتصادی
ج_ ایجاد چرخه های اقتصادی مثبت، قبل از برگزاری انتخابات توسط دولت موجود
دسته بندی های متعددی پیرامون سیکل های تجاری- سیاسی وجود دارد، در یک دسته بندی کلی مباحث مربوطه را در دو رویکرد کلی به شکل زیر میتوان تقسیم کرد:
رویکرد اول: این مدل نخستین بار توسط نورد هاوس مطرح گردید و در ادبیات سیکل های تجاری به روش(فرصت طلبی) معروف است، اساس بحث این مدل این است که متصدیان امور مملکتی درصدد هستند با توجه به حافظه کوتاه مدت رأی دهندگان، سیاستهایی در سالهای نزدیک به انتخابات اتخاذ کنند که وضعیت معیشتی جامعه و عملکرد اقتصادی خود را بهبود بخشند، بنابراین دولتها پیش از انتخابات تلاش میکنند تا با دستکاری اقتصاد از کانال سیاستهای پولی به گونهای رفتار نمایند که دوباره توسط رأی دهندگان انتخاب شوند و در قدرت باقی بمانند.
رویکرد دوم: این مدل اولین بار توسط هیبس مطرح گردید، در این مدل فرض شده است که سیستم سیاسی کشور از دو حزب تشکیل شده که هر کدام برنامههای خاص خود را دارند، این مدل که به مدل حزبی یا پارتیزانی معروف است، تلاش دارد با تفکیک دولتمردان به دو حزب راست و چپ به بررسی رفتار آنها برای انتخاب مجدد بپردازد، فرض اساسی این مدل این است که رأی دهندگان در خصوص تورم و بیکاری ترجیحات متفاوت دارند و هر کدام از جناحهای سیاسی که به ترجیحات آنها نزدیک باشند را انتخاب میکنند.
همانطور که از توضیحات فوق میتوان برداشت نمود در زمینه انتخابات اهمیت اقتصاد بر سیاست و تأثیرگذاری مسائل اقتصادی بر مسائل سیاسی موضوعی مهم و غیر قابل انکار است، این تأثیرگذاری امری نسبی و وابسته به شرایط جامعه است و میزان آن از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت میباشد، رایت میلز جامعهشناس آمریکایی تعبیری زیبا در این زمینه دارد، وی عقیده دارد منشأ تداوم قدرت، ثروت و امتیازات مالی است. انتخابات به عنوان یکی از مهمترین روش های گزینش در دنیای امروز می تواند مورد توجه ویژه صاحبان ثروت و قدرت قرار گیرد، لذا جهتدهی به این مقوله از روش های گوناگونی صورت میگیرد و همانطور که اشاره شد تأثیرگذاری بر انتخابات از طریق بحثهای اقتصادی به امری متداول تبدیل گشته است.
نظر شما