به گزارش بازار، مقالهای به قلم گیتا گوپینات (یکی از مقامات ارشد IMF) که به تاریخ ۶ فوریه ۲۰۲۴ در پایگاه خبری فارین پالیسی منتشر شده است.
بریدههایی از این گزارش:
ما در یک نقطه عطف تاریخی به سر میبریم. تجارت در حال تکهتکهشدن است؛ زیرا بسیاری از کشورها به نام «برونسپاری به کشورهای همفکر»، «ریسکزدایی» و «اتکا به خود» موانعی را بر سر راه آن ایجاد میکنند.
کشورها ممکن است دلایل معتبری مانند نیاز به تقویت امنیت ملی و ایجاد تابآوری برای دنبالکردن این سیاستها داشته باشند. برخی از ملتها در کوتاهمدت ممکن است سود ببرند. بااینحال، اگر این روند ادامه یابد ممکن است به یک جنگ سرد جدید بینجامد.
هر چند محرکهای تکهتکهشدن اقتصادی امروز شبیه به دوران جنگ سرد است (یعنی رقابت ایدئولوژیک و اقتصادی بین دو ابرقدرت)، اما این مرحله اساساً تفاوتهایی دارد.
برای شروع، درجه وابستگی متقابل اقتصادی بین کشورها امروزه بالاتر است. امروزه اقتصادها هر چه بیشتر در بازار جهانی ادغام شدهاند و زنجیرههای ارزش جهانی نیز پیچیدهتر هستند. این موارد احتمالاً هزینههای تکهتکهشدن اقتصادی را افزایش میدهد.
همچنین عدم اطمینان بیشتری در مورد اینکه چه کسی در کدام بلوک قدرت است وجود دارد. در طول جنگ سرد، کشورها تمایل داشتند تا بهصراحت جانبداری خود از ایالات متحده یا اتحاد جماهیر شوروی را بروز دهند. امروزه، چرخشهای مداوم در داخل کشورها در ایدئولوژی رهبران سیاسی آنها رایجتر است و تعیین جانبداری را دشوار میسازد.
با مشاهده نشانههایی از شکافهای رو به رشد ممکن است این سوال ایجاد شود: آیا ما وارد دوره جهانیزدایی شدهایم؟ اگر جهانیزدایی را بهعنوان کاهش نسبت تجارت جهانی به تولید تعریف کنیم، پاسخ منفی است. سهم تجارت جهانی در تولید ناخالص داخلی جهانی نسبتاً ثابت مانده و از سال ۲۰۱۱ بین ۵۵ تا ۶۰ درصد در نوسان است.
در میانه رشد آهستهتر اقتصاد جهانی و چرخش هزینهها از کالا به خدمات پس از همهگیری کرونا، از زمان آغاز جنگ روسیه در اوکراین روند تجارت در همهجا نزول یافته است. تجارت بین بلوکهای قدرت بسیار بیشتر از تجارت درون بلوکها کند شده است. این امر بهویژه در بخشهای استراتژیک مانند مواد شیمیایی و ماشینآلات که برای توسعه محصولات مختلف (از جمله فناوریهای کمکربن) استفاده میشوند، صادق است.
مطابق برخی شواهدی که وجود دارد پیوندهای مستقیم بین ایالات متحده و چین بهسادگی با پیوندهای غیرمستقیم جایگزین میشوند. بهعبارتدیگر، بهجای کاهش تجارت میان آمریکا و چین، میتوان شاهد تغییر مسیر آن از طریق کشورهای دیگر بود. به نظر میرسد که خود این امر باعث طولانیشدن زنجیره تأمین، کاهش بهرهوری و ایجاد بیثباتی و آسیبپذیریهای جدید شود.
واضح است که تکهتکهشدن اقتصادی واقعیت زمانه ماست و ازآنجا که صفبندیهای ژئوپلیتیکی، جریانهای تجارت و سرمایهگذاری را شکل میدهند، احتمالاً این روند ادامه خواهد داشت. علیرغم تلاشهای دو اقتصاد بزرگ برای قطع روابط با یکدیگر، هنوز مشخص نیست که در یک اقتصاد جهانی عمیقاً یکپارچه و مرتبط، آنها تا چه اندازه موفق خواهند بود. با بیشترشدن و عمیقتر شدن تکهتکهشدن اقتصادی، هزینه اقتصادی آن چه خواهد بود؟ و این هزینهها چگونه منتقل میشوند؟
در یک سناریوی افراطی، حتی کسانی که از تکهتکهشدن در اشکال ملایم آن سود می¬برند، تکهای بزرگتر از یک کیک اقتصادی بسیار کوچکتر نصیبشان خواهد شد. به طور خلاصه، همه میتوانند شکست بخورند.
نظر شما