بازار؛ گروه بین الملل: در بخش نخست گزارش آسیا در چارچوب امنیت جمعی خلیج فارس خواندیم که مدتها قبل از اینکه ایالات متحده سیاست متعادلسازی استراتژیک خود را به آسیا اعلام کند، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، آسیا را بهعنوان متحد آینده خود به رسمیت شناخته بودند.
این واقعیت که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در میان سیگنالهای گیجکننده از سوی ایالات متحده و حتی نارضایتی و خستگی از امریکا حتی حاضرند جایگزینهایی را در نظر بگیرند، تغییر «استراتژیک» واقعی در منطقه است. آنها در تلاشند که یک بعد امنیتی استراتژیک برای روابط میان خلیج فارس و آسیا ایجاد شود.
حال در بخش دوم و در ادامه در ابتدا به سردرگمی های امریکا و سپس ابتکارات امنیتی چین در منطقه می پردازیم.
تغییرات ایجاد شده در سیاست های خارجی و امنیتی تا حدودی مشروط به اصرار ایالات متحده برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و شکست در محدود کردن هرج و مرج متعاقب آن، حمایت از بهار عربی در سال ۲۰۱۱ و توافق هسته ای با ایران در سال ۲۰۱۵ بود که نگرانی های امنیتی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را به خطر انداخت؛ ضمن اینکه انفعال در جنگ سوریه و عدم اطمینان پس از خروج واشنگتن از توافق هسته ای ایران در سال ۲۰۱۸ موجب شد که منطقه بیش از هر زمان دیگری تقسیم شود. بنابراین، اگر این مسائل خستگی منطقه را در مورد ایالات متحده افزایش داد، ایالات متحده را نیز مجبور کرد در سیاست های خود تجدید نظر کند.
نکته اصلی سیاست خارجی و نظامی باراک اوباما در سال ۲۰۱۴ این بود که واشنگتن مداخله نظامی ایالات متحده را در درگیری های سراسر جهان، بدون غفلت از تروریسم جهانی، محدود خواهد کرد. این سیاست به طور غیرمستقیم نشان دهنده تمایل به تمرکز بر مسائل داخلی به جای نقش بین المللی آن بود. در مرکز این سیاست، تشخیص اوباما رکود اقتصادی ایالات متحده بود_سرمایه گذاری های ناگوار دولت جورج دبلیو بوش در افغانستان و عراق، که حدود شش تریلیون دلار برای ایالات متحده هزینه در بر داشت.
بر همین اساس، «گرانترین جنگهای تاریخ ایالات متحده» برای چندین دهه بر بودجه فدرال ایالات متحده تأثیر خواهد گذاشت. از جمله، این امر باعث شد که آمریکایی ها به سمت کاهش نقش امنیتی ایالات متحده در خارج از کشور تمایل نشان دهند. نظرسنجیهای مختلف نشان دادهاند که اکثریت آمریکاییها احساس میکنند که واشنگتن باید «به تجارت خود در سطح بینالمللی فکر کند و اجازه دهد کشورهای دیگر به بهترین شکل ممکن به تنهایی کنار بیایند». این موضوع قاطع ترین پاسخ به این موضوع در حدود پنج دهه گذشته است که توسط اکثریت قاطع صلاحیت شده و می خواهند واشنگتن بیشتر بر مشکلات ملی تمرکز کند تا بین المللی.
این احساسات و به رسمیت شناختن آن توسط اوباما در بیانیه سال ۲۰۱۴ گنجانده شد: فقط به این دلیل که ما بهترین چکش را داریم به این معنی نیست که هر مشکلی یک میخ است. علاوه بر آن، دولت اوباما کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را «سواران مجانی» می دانست که باید خاورمیانه را با ایران «سهیم» کنند. با این حال، چیزی که تبلیغات کمتری دریافت کرد، یکی دیگر از اظهارنظرهای اوباما است: یک کتاب بازی در واشنگتن وجود دارد که روسای جمهور باید از آن پیروی کنند. این یک کتاب بازی است که از نهاد سیاست خارجی بیرون آمده است و کتاب بازی پاسخهایی را به رویدادهای مختلف تجویز میکند، و این پاسخها معمولاً پاسخهای نظامیشده هستند. در جایی که آمریکا مستقیماً تهدید می شود، کتاب باز کار می کند. اما کتاب باز همچنین می تواند تله ای باشد که می تواند منجر به تصمیمات بد شود.
به منظور معکوس کردن وضعیت اقتصاد در حال کاهش ایالات متحده، دولت ترامپ نقش فعال خود را در بسیاری از نقاط جهان از جمله خاورمیانه افزایش داد
شعار کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ مبنی بر سیاست «اول آمریکا» و انتخاب او به عنوان رئیس جمهور به عنوان نشانه هایی تلقی می شد که گویی واشنگتن به تدریج بیشتر از دوران اوباما به درون نگاه خواهد کرد. با این حال، دولت ترامپ متوجه شد که کاهش نفوذ جهانی نیز دلیلی برای رکود اقتصادی بوده است. به منظور معکوس کردن اقتصاد در حال کاهش ایالات متحده، دولت ترامپ نقش فعال خود را در بسیاری از نقاط جهان از جمله خاورمیانه افزایش داد. علیرغم موضع و اقدام تهاجمی خود علیه ایران، دولت ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ به درون خود نگاه کرد. این موضوع در طول بحران ژوئن ۲۰۱۹ در خلیج فارس آشکار شد، زمانی که ترامپ استدلال کرد که چین، ژاپن و کره جنوبی منابع عظیمی از منابع انرژی را از منطقه خلیج فارس دریافت می کنند. پس چرا ما از خطوط کشتیرانی برای کشورهای دیگر با غرامت صفر محافظت می کنیم. همه این کشورها باید از کشتی های خود محافظت کنند.
آسیا می تواند نقش سازنده تری از پویایی امنیتی در منطقه خلیج فارس نسبت به ایالات متحده داشته باشد
این مسئله نشان می دهد که ایالات متحده در حال خروج است. رهبران ریاض، ابوظبی، دوحه، منامه و مسقط درک می کنند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. آنها مدتی است که نگران تعهد ایالات متحده به امنیت خود بوده اند و به همین دلیل به چین، روسیه، ایران و ترکیه نزدیک شده اند در حالی که با گسترش امنیت آسیا و افزایش قدرت اقتصادی برخی از قدرت های اصلی آسیایی، نفوذ نظامی آنها نیز افزایش می یابد و احتمال تشدید نیز وجود دارد.
رقبای اصلی آسیایی برای نقش امنیتی احتمالی در خلیج فارس، چین و هند هستند که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با آنها روابط قوی دارند. این واقعیت که هر دو کشور همچنین روابط خوبی با ایران دارند که برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از آن ناراحت هستند، به این معنی است که آسیا می تواند نقش سازنده تری از پویایی امنیتی در منطقه خلیج فارس نسبت به ایالات متحده داشته باشد. علاوه بر این، آنها همچنین میتوانند نقش یک میانجی صادق صلح را در هر گونه روابط شورای همکاری خلیج فارس و ایران در آینده ایفا کنند، کاری که ایالات متحده نمیخواهد یا قادر به انجام آن نیست. علاوه بر این، چین و هند موظفند در هر گونه ترتیباتی که از منافع آنها محافظت می کند، شرکت کنند، در نتیجه با الزامات امنیتی منطقه همپوشانی دارند.
برخی از تحولات و اظهارات هر دو کشور هند و چین حاکی از آن است که امکان نقش آسیایی در معماری امنیتی خلیج فارس در درازمدت بیش از شعار است
برخی از تحولات و اظهارات هر دو کشور هند و چین حاکی از آن است که امکان نقش آسیایی در معماری امنیتی خلیج فارس در درازمدت بیش از شعار است. در تلاش برای پر کردن خلاء در حال تحول، روسیه، ترکیه و ژاپن نیز مواضع جالبی را پیشنهاد میکنند. اگر ابتکارات امنیتی اخیر کشورهای خلیج فارس در این ترکیب گنجانده شود، در حال حاضر نشانه هایی از یک «مکانیسم جمعی»در حال تکامل وجود دارد.
ردپای امنیتی چین و یک کمربند_یک جاده
پکن، یک قدرت وضع موجودی است که اغلب در سیاست بینالمللی از وزن خود پایینتر میآید. سیاست کنونی چین در خاورمیانه تنها یکی از عناصر هدف کلی آن از پرداختن به این موضوع است.
در حالی که هدف سیاست های چین به وضوح تضمین امنیت انرژی است، به همان اندازه علاقه مند به افزایش نفوذ خود در منطقه ای است که حضور ایالات متحده را می سنجد و در نتیجه کنترل آمریکا را برای تکمیل جاه طلبی های جهانی خود به چالش می کشد
در حالی که هدف سیاست های چین به وضوح تضمین امنیت انرژی است، چین به همان اندازه علاقه مند به افزایش نفوذ خود در منطقه ای است که حضور ایالات متحده را می سنجد و در نتیجه کنترل آمریکا را برای تکمیل جاه طلبی های جهانی خود به چالش می کشد. از آنجایی که اقیانوس هند و تنگه مالاکا به احتمال زیاد بخش عمده ای از واردات انرژی چین را تسهیل می کنند، پکن سرمایه گذاری زیادی در ایجاد طرح جاده ابریشم دریایی خود انجام داده است. ایستگاههای نظارتی، تأسیسات دریایی و فرودگاههایی که پکن برای حفاظت از مسیر نفت در حال ساخت یا در نظر گرفتن آنهاست، پیامدهای استراتژیک بلندمدتی دارند. پکن همچنین میخواهد تواناییهای آسیبپذیر عرضه نفت خاورمیانه خود را به قدرت ایالات متحده کاهش دهد. از سال ۲۰۱۳، ابتکار کمربند و جاده بر اتصال و همکاری بین کشورهای اروپا، آسیا، از جمله خاورمیانه و آفریقا متمرکز شده است.
اگرچه کمربند و جاده اساساً یک ابزار اقتصادی است و ردپای امنیتی «رسمی» ندارد، کشورهای درگیر میتوانند از تعامل اقتصادی برای بررسی مشارکت آزمایشی چین در مدیریت امور امنیتی منطقه در آینده استفاده کنند
در واقع، ایران یک عنصر مهم کمربند و جاده است. اگرچه کمربند و جاده اساساً یک ابزار اقتصادی است و ردپای امنیتی «رسمی» ندارد، کشورهای درگیر میتوانند از تعامل اقتصادی برای بررسی مشارکت آزمایشی چین در مدیریت امور امنیتی منطقه در آینده استفاده کنند. این از این واقعیت ناشی می شود که شرکت ها و دولت چینی در حال تقویت امنیت برای محافظت از سرمایه گذاری ها، پروژه ها و افراد خود در مسیرهای کمربند و جاده هستند. ایجاد پایگاه دریایی در جیبوتی، بر روی باب المندب_ نقطه اتصال کلیدی آسیا و اروپا_در سال ۲۰۱۷ احتمالاً یک آزمایشگاه برای یادگیری استفاده از امکانات نظامی خارجی برای حفاظت از شهروندان و منافع تجاری خود خواهد بود. خارج از کشور این موضوع ممکن است بر برنامه های چین برای دیگر پایگاه های دریایی در آینده، از جمله یکی در بندر گوادر پاکستان، تأثیر بگذارد.
تفنگداران دریایی این کشور که در حال حاضر در جیبوتی مستقر هستند، می توانند به نیروی اولیه واکنش سریع در کشورهای کمربند و جاده در ساحل اقیانوس هند تبدیل شوند. در یکی از اولین قدردانی های خود، یک سال پس از تأسیس پایگاه جیبوتی، وزارت دفاع ملی گفت که تأسیسات جدید به پکن کمک می کند مسئولیت های بین المللی چین، از جمله اقدامات ضد دزدی دریایی و حفظ صلح و ثبات آفریقا و کشور را انجام دهد.
در میان نمونههای دیگر قدرت دریایی رو به رشد چین، سه نمونه برجسته هستند. اول، ناوگان دریایی چین ۶۶۰۰ کشتی را بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ در خلیج عدن و آبهای سومالی اسکورت کردند. از این تعداد ۳۴۰۰ یا ۵۱.۵ درصد کشتی های خارجی بودند. علاوه بر این، بیش از ۷۰ کشتی در معرض خطر نجات یافتند. دوم، نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق از نیروی دریایی ایالات متحده در مجموع کشتی های نیروی نبرد، ۳۶۰ تا ۲۹۷، پیشی گرفت و به دلیل محدودیت های بودجه ای ایالات متحده این رشد برای چین وجود دارد.
پیشبینی میشود که تا سال ۲۰۲۵، نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق چین، حدود ۴۰۰ فروند کشتی را میداندهی کند، در حالی که ایالات متحده قصد دارد فقط ۳۵۵ را در اختیار بگیرد. در نهایت، شرکت های چینی با پیش بینی یک پیوند مهم اقتصادی_سیاسی_امنیتی از طریق توسعه بنادر، در ساخت و نگهداری بیش از ۴۰ بندر در حدود ۳۵ کشور از جمله خاورمیانه و خلیج فارس مشارکت دارند. در حالی که این مثالها نشان میدهند که چین در منطقه کاملاً فعال است، مشکل این است که پکن نمیخواهد در منطقهای که انتظار موضعگیری شفاف را دارد، از طرفی حمایت کند.
پکن با بازدید از عربستان سعودی، ایران و مصر، به ویژه در دوران اوج اختلاف ریاض و تهران، به وضوح نشان داد که منطقه تا حد زیادی بخشی از تمرکز استراتژیک آن است و شاید فراتر از منافع تجاری باشد
در شرایط کنونی، این یک سیاست محتاطانه است_ سیاستی که حتی اوباما نیز به آن اذعان داشت. چین یک سوار مجانی است. آیا ایالات متحده نمی تواند کمی بیشتر شبیه چین باشد؟
پکن مدتهاست که از سیاست عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها حمایت کرده است. این کشور با تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ مخالفت کرد و با روسیه به ممانعت از اقدام برای پایان دادن به حکومت بشار اسد در سوریه رای داد. این کشور علیرغم منافع نفتی خود در عراق و گزارش هایی مبنی بر جنگیدن اتباع چین در آنجا، در ائتلاف ۶۰ کشوری که با داعش می جنگند، شرکت نکرد. در حالی که پکن در سال ۲۰۱۳ نیروهای رزمی خود را به مالی متعهد کرد و بیش از هر عضو دائمی شورای امنیت در آفریقا، افرادی با کلاه آبی در آفریقا دارد، نسبت به خاورمیانه تمایلی ندارد زیرا احساس میکرد «توانایی» رهبری در حل و فصل درگیریهای کنونی در منطقه را ندارد.
با این حال، اولین سند سیاست عربی پکن در سال ۲۰۱۶، راهبردهای توسعه این کشور را با کشورهای عربی تعیین می کند و آمادگی آن را برای همکاری با آنها برای تضمین یک وضعیت برد_برد نشان می دهد. مهمتر از آن، این کشور تعهد سیاسی خود را برای صلح و ثبات در خاورمیانه، که برای دو طرف سودمند است، تکرار می کند. پکن با بازدید از عربستان سعودی، ایران و مصر، به ویژه در دوران اوج اختلاف ریاض و تهران، به وضوح نشان داد که منطقه تا حد زیادی بخشی از تمرکز استراتژیک آن است و شاید فراتر از منافع تجاری باشد.
کمربند و جاده ی رو به گسترش، نوسازی سریع نیروهای امنیتی، توسعه قابلیتهای دریایی و زیرساختهای بنادر، افزایش صادرات تسلیحات، افزایش موجودی سازمان همکاری شانگهای، نشانههایی از علاقه به یک بازیگر سیاسی و امنیتی جهانی است که می تواند بر تحولات خلیج فارس تأثیر بگذارد
به طور کلی، کمربند و جاده ی رو به گسترش، نوسازی سریع نیروهای امنیتی، توسعه قابلیتهای دریایی و زیرساختهای بنادر، افزایش صادرات تسلیحات، افزایش موجودی سازمان همکاری شانگهای، نشانههایی از علاقه به یک بازیگر سیاسی و امنیتی جهانی است که می تواند بر تحولات خلیج فارس تأثیر بگذارد.
نظر شما