بازار؛ گروه بین الملل: «انوشیروان احتشامی» استاد دانشگاه دورهام انگلستان و از متخصصان مسائل خاورمیانه در مقاله ای نوشت: اغراق نیست اگر ادعا کنیم که منطقه خلیج فارس مرکز محاسبات استراتژیک منطقه ای چین است. در عین حال، کشورهای منطقه به چین به عنوان یک شریک حیاتی و قابل اعتماد نگاه می کنند. چین به عنوان شریک تجاری پیشرو چندین کشور منطقه، بزرگترین واردکننده انرژی در جهان و کشوری با آرزوهای روشن برای رهبری آسیا، قدرتی حیاتی برای همه دولت های خلیج فارس است.
ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
فرض بر این است که پس از اینکه جمهوری خلق چین (PRC) در سال ۱۹۹۳ واردکننده خالص هیدروکربن شد، منطقه خلیج فارس و اهمیت آن برای جریان انرژی جهانی را کشف کرد. اما در واقعیت، آگاهی چین از این منطقه ریشه های بسیار عمیق تری دارد که می توان آن را در کنفرانس باندونگ در سال ۱۹۵۵ جستجو کرد که در نهایت راه را برای ایجاد جنبش غیرمتعهدها و تجلیل از جنبش های آزادیبخش در آن هموار کرد.
دخالت چین در یمن و حمایت آن از شورش ظفار در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، مقدمه تعامل بسیار عمیق تر با کشورهایی مانند کویت بود، اما مهمترین آنها قدرت منطقه ای ایران بود که در سال ۱۹۷۱ با جمهوری خلق چین روابط برقرار کرد. شایان ذکر است که بزرگترین بازار سرمایه گذاری چین در دهه ۱۹۸۰ در واقع عراق بود. انتقال مخفیانه موشکهای بالستیک چین به عربستان سعودی در دهه ۱۹۸۰ و روابط نظامی این کشور با جمهوری اسلامی ایران شاید واضحترین نشانههای ورود چین به عنوان نفوذی حیاتی باشد. در واقع نفوذ نظامی چین به خلیج فارس و منطقه وسیعتر، امروز بسیار گستردهتر از همیشه است. اما این انرژی بود که متحول کننده روابط بود - با توجه به اینکه حدود یک سوم واردات نفت آن از گروه کوچک پادشاهی های عرب خلیج فارس تامین می شود.
تشنگی چین برای نفت از اواسط دهه ۱۹۹۰ تعاملات این کشور با کشورهای خلیج فارس را گسترش داده و در واقع عمیق تر کرده است
روابط چین با کشورهای خلیج فارس به یکی از مهمترین روابط اقتصادی، سیاسی و استراتژیک چین در منطقه تبدیل شده است. در حالی که کشورهایی مانند مصر و اسرائیل نقش برجستهای در حوزه منطقهای چین دارند، به نظر میرسد چین بیشترین تأثیر را در خلیج فارس داشته است. چین مشارکت استراتژیک جامع با کشورهای حوزه خلیج فارس (ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی) دارد. علاوه بر این از هفت مشارکت استراتژیک که جمهوری خلق چین امضا کرده است، چهار مورد با کشورهای عمان، قطر، عراق و کویت است. از طریق این مشارکتها، پکن ارزش بالایی را که برای روابط با کشورهای مذکور قائل است نشان میدهد و گستره مشارکتهایی که در حال حاضر وجود دارد گویای علاقه جدی چین و حضور رو به رشد آن در منطقه است.
سه سبد روابط انرژی، تعاملات تجاری و سرمایه گذاری خطوط روابط چین با منطقه امروز را مشخص می کند. در واقع، ۷۸.۶ درصد از تجارت ۲۹۹.۶ میلیارد دلاری چین با خاورمیانه و شمال آفریقا در سال ۲۰۱۹ با شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) به اضافه ایران و عراق بوده است. چین با مجموع معاملات ۷۲.۳ میلیارد دلاری در سال ۲۰۱۹ به عنوان بزرگترین شریک تجاری عربستان سعودی ظاهر شده است و دومین شریک بزرگ امارات متحده عربی پس از هند با مجموع تجارت ۵۰.۲ میلیارد دلار آمریکا در این کشور است.
چین به عنوان شریک تجاری پیشرو چندین کشور منطقه خلیج فارس، بزرگترین واردکننده انرژی در جهان و کشوری با آرزوهای روشن برای رهبری آسیا، قدرتی حیاتی برای همه دولت های منطقه است
اغراق نیست اگر ادعا کنیم که منطقه خلیج فارس مرکز محاسبات استراتژیک منطقه ای چین است. در عین حال، کشورهای منطقه به چین به عنوان یک شریک حیاتی و قابل اعتماد نگاه می کنند. چین به عنوان شریک تجاری پیشرو چندین کشور منطقه، بزرگترین واردکننده انرژی در جهان و کشوری با آرزوهای روشن برای رهبری آسیا، قدرتی حیاتی برای همه دولت های خلیج فارس است.
ابتکار بلندپروازانه یک کمربند، یک جاده در پکن در می ۲۰۱۷ با نمایندگان تقریباً تمام شصت کشور درگیر در این ابتکار جشن گرفته شد. این مجمع با ارائه چشماندازی برای همکاری بین قارهای و مجموعهای از طرحهای مشخص برای برنامهای از تجارت بینالمللی و پروژههای سرمایهگذاری به رهبری چین به نظر میرسید تلاشی برای بازسازی جهان بود.
این طرح مقیاس وسیعی را شامل می شود و از آخرین ابتکار توسعه چندجانبه مهم زمان ما، یعنی طرح مارشال پس از جنگ به رهبری ایالات متحده برای بازسازی اروپای غربی، کوچکتر است. با حمایت یک بانک توسعه اختصاصی، بوروکراسی و بازوی اجرایی، ۱ تریلیون دلار سرمایه جهت سرمایه گذاری با وعده چندین تریلیون دلار دیگر در صندوق های سرمایه گذاری اختصاص داده شده است.
قبل از همهگیری کووید-۱۹، اعلام شده بود که سالانه بالغ بر ۱۵۰ میلیارد دلار آمریکا برای پروژههای زیربنایی در کشورهای عضو هزینه خواهد شد - پروژههای راهآهن و بنادر و همچنین پروژههای سرمایهای. اما کاهش اجتنابناپذیر تجارت فرامرزی و سرمایهگذاری به دنبال همهگیری، این رقم را به کمتر از نیمی از اهداف پیشبینیشده کاهش داده است.
طرح یک کمربند یک جاده از نظر جغرافیایی وسیع است و تقریباً تمام آسیا (به استثنای هند، ژاپن و شبه جزیره کره)، بسیاری از مناطق اروپا و مناطق شرقی آفریقا را در بر می گیرد.
این طرح بسیار جاه طلب بوده و شش دالان اقتصادی وسیع ایجاد می کند - پل زمینی اوراسیا، چین-آسیای مرکزی و غربی، چین-شبه جزیره هندوچین، چین-پاکستان و بنگلادش-چین-هند-میانمار - در سراسر اوراسیا و قرار است به محور استراتژی توسعه چین تبدیل شود.
در مجموع، این کریدورها شبکه پیچیده ای از کشورهای اروپایی و آسیایی ایجاد می کند که در کنار یکدیگر کار می کنند، میلیاردها دلار سرمایه و درآمد دارند و فرصت های شغلی را در سراسر آسیا و اکثر مناطق اروپا و آفریقا ایجاد می کنند. چین امروز نفوذ خود را به سمت غرب، در چارچوب طرح یک کمربند یک جاده از طریق سرمایه گذاری، ساخت و ساز، استخراج و بازرگانی - از طریق اعمال قدرت نرم در مقیاس گسترده، پیش بینی می کند.
در حالی که در سال ۲۰۱۵، ۴۴ درصد از پروژههای مهندسی چین در کشورهای مشمول در طرح فوق بود، این رقم تنها در یک سال به بیش از ۵۲ درصد رسید. در سال ۲۰۲۱، برای اولین بار سرمایهگذاری چین در پروژههای این طرح از سرمایهگذاریهای این کشور در پروژههایی که مستقیماً با آن مرتبط نیستند، پیشی گرفت و در ساخت و ساز در کشورهای شریک آسیای غربی و شرقی ظاهر شد.
طرح یک کمربند یک جاده در کنار آسهآن و سازمان همکاری شانگهای، حلقه بیرونی اولویتهای استراتژیک چین در آسیا را تشکیل میدهند
چین از نظر شناختی و مادی درهای خود را به روی اوراسیا باز کرده است. این ریسک را برای تضمین جایگاه خود در جهان، تغییر پویایی اقتصادی آسیا به نفع خود، بهبود شرایط اجتماعی-اقتصادی مناطق غربی، بررسی نفوذ قدرت های دیگر در حیاط خلوت خود و گره زدن به حیاط خلوت خود انجام داده است - حوزه نفوذ انبوهی از کشورهای غنی از منابع که می توانند مواد لازم را برای اقتصاد در حال رشد چین برای دهه های آینده تضمین کنند. بنابراین ابتکار یک کمربند یک جاده هژمونیک نیست، بلکه عملگراست.
طرح یک کمربند یک جاده در کنار آسهآن و سازمان همکاری شانگهای، حلقه بیرونی اولویتهای استراتژیک چین در آسیا را تشکیل میدهند. اینها با هم، سه حلقه نفوذ چین در آسیا را تشکیل می دهند. آنها به روش های مختلف اما مکمل، به تلاش های چین در ایجاد پیوندهای امنیتی و اقتصادی در سراسر همسایگی خود کمک می کنند.
مسلماً با استفاده از مکانیسمهای مختلف، آنها دامنه راهبردی چین را گسترش میدهند، زیرا هر یک از این حلقهها قدرت مادی برای شکلدهی به سیاستها و مناطق کشورها را فراتر از حوزههای مورد توجه آنها دارند. آنها با هم ابزارهای سیاست چین را چند برابر می کنند و به آن صدایی معتبر در سراسر قاره ها - از اقیانوس آرام تا اقیانوس اطلس - می دهند.
بُعد دیجیتالی طرح یک کمربند یک جاده، به اصطلاح جاده ابریشم دیجیتال (DSR) نیز از اهمیت بالایی برخوردار بوده و به ویژه در خلیج فارس خود را نشان داده است. ارزش اقتصاد دیجیتال چین در حال حاضر حدود ۷.۱ تریلیون دلار آمریکا است و با رشد هوش مصنوعی (AI) و قابلیتهای فناوری پیشرفته به طور فزایندهای میتواند با کشورهای دارای علم دیجیتال که خود به سرعت در حال گسترش پلتفرمهای دولتی دیجیتال خود هستند، تعامل داشته باشد.
فعالیت های اقتصادی دانش بنیان جمعیت جوان و شبکهبندی شده خلیج فارس به فرصتهای دیجیتالی که چین ارائه میکند بسیار مثبت پاسخ میدهند. برای این دولتها، زیرساختهای مخابراتی شرکتهای متمرکز بر فناوری، هوش مصنوعی و «شهرهای هوشمند» جاذبههای کلیدی ارائه شده توسط ردپای دیجیتالی رو به گسترش چین هستند.
نظر شما