محمد نادری؛ بازار: شما را به تماشای بخش هایی از سمفونی شماره پنج بتهوون دعوت می کنم. شاهکاری که نباید درباره اش گفت که گوش دادن به آن دریایی از دانش و آرامش را نصیب تان می کند!
یکی آهنگی را می سازد «شما بخوانید هدفی را ترسیم می کند» و بعد تک تک سازهایی که باید در آن نواخته شوند «شما بخوانید نقش هایی که باید ایفا شود» انتخاب می شود و بعد بهترین نوازندگان آن ساز «شما بخوانید بهترین مدیران آن حوزه» از میان انبوه افراد انتخاب می شود.
همه نوازندگان جلوی روی خود پارتیتور «شما بخوانید سند راهبردی» را گذاشته و روبروی رهبر ارکستر «شما بخوانید مدیر ارشد» ایستاده اند. رهبر ارکستر فقط باتون «شما بخوانید «مدیریت و هماهنگ کنندگی» را در دست می گیرد او نوازنده ای قهار اما بدون ساز است و در عین حال که کاری انجام نمی دهد اما کوچکترین حرکات گروه را زیر نظر دارد.
نقش تک تک آنها را می شناسد و لحظه لحظه عملکردشان را رصد می کند زمان شروع و پایان کار هر یک از نوازندگان را یادآوری می کند معمولا سازی نمی نوازد اما بدون حضور و نقش آفریتی موثر او امکان تولد یک آهنگ محال است.
از طرفی چنانچه هر یک از نوازندگان نقش خود را نشناسند یا به آن عمل نکنند یا با تاخیر انجام دهند یا سازشان ناکوک باشد «شما بخوانیدهمراه نباشد» ما با مجموعه ای از صداها «شما بخوانید عملکرد» مواجه خواهیم بود که نمی شود آنرا سمفونی نام داد همچنانکه دیگر این گروه ارکستر نیستند و رهبر ارکستر نقش و کارکرد خود را از دست خواهد داد و علیرغم همه توانمندی ها و زحماتی که بابت تنظیم آن آهنگ کشیده است هیچگاه سمفونی متولد نخواهد شد و تماشاگران کنسرت مجموعه از صداهای ناهماهنگ از گروهی از هم گسیخته را خواهند شنید که هیچ لذتی از آن نمی برند!
داستان پیشرفت هم دقیقا همین است سمفونی پیشرفت نیازمند هَماوایی و همنوایی است و هر مدیری که نتواند نقش خود را به درستی و در زمان خود و با هماهنگی مدیر ارشد انجام دهد سمفونی پیشرفت را با چالش مواجه خواهد کرد.
نظر شما