بازار؛ گروه بین الملل: تحولات گسترده ژئوپلیتیکی مشخصه روابط بین الملل در گذشته نه چندان دور بوده است. رویارویی سیستماتیک چین و ایالات متحده آمریکا، حمله روسیه به اوکراین، تصرف قدرت توسط نیروهای نظامی در گابن و نیجر و همچنین قبل از آن در مالی و بورکینافاسو، و آخرین اما نه کم اهمیت، تصرف کامل افغانستان توسط طالبان نشان می دهد که محیط برای تلاش های همکاری جهانی بسیار دشوارتر شده است.
همکاری جهانی در ماه ها یا سال های اخیر گام های قابل توجهی به عقب برداشته است. پوپولیسم و روندهای خودکامه در تمام مناطق جهان به طور جدی به تلاش های همکاری جهانی آسیب می زند. زمینه برای یافتن راه حل های مشترک_به ویژه در مبارزه با تغییرات آب و هوایی_دشوار یا حتی غیرممکن است و به نوبه خود بخشی از خطوط مناقشه بین المللی را تشکیل می دهد.
«جنوب جهانی» تا حد قابل توجهی صحنه این درگیری های سیاسی، اقتصادی و اغلب نظامی است. با این حال و این یک تفاوت اساسی در مقایسه با دورههای قبلی است: کشورهای جنوب جهانی_ البته نه به معنای یکپارچگی همگن_اکنون در روابط بینالملل دارای همکارهای اساسی هستند. این مسئله پیش از هر چیز در مورد چین صدق می کند؛ در حالی که در خصوص هند و سایر بازیگران از گروه بریکس و فراتر از آن نیز صادق است.
نحوه رفتار هند، آفریقای جنوبی، برزیل و همچنین کشورهای کوچکتر (مانند رواندا) در قبال روسیه و چین از اهمیت بین المللی قابل توجهی برخوردار است؛ به همان اندازه که رای گیری در مجمع عمومی سازمان ملل یا مشارکت در طرح های توسعه چین یا مشارکت در اجلاس آفریقا که توسط روسیه (ژوئیه ۲۰۲۳) در سن پترزبورگ برگزار شد، مهم است.
تحولات ژئوپلیتیکی در نهایت بر همه سیاست ها در اروپا و سایر کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه تأثیر می گذارد
تحولات ژئوپلیتیکی در نهایت بر همه سیاست ها در اروپا و سایر کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه تأثیر می گذارد. این امر در زمینه های کلاسیک سیاست خارجی و امنیتی، سیاست آب و هوا و انرژی، بلکه به طور فزاینده ای در مورد سایر حوزه های سیاست مانند سیاست کشاورزی یا علم صدق می کند. سیاست توسعه غرب بر جنوب جهانی متمرکز است؛ این یک ویژگی اساسی حوزه سیاست است. در این راستا، این پرسش از اهمیت بالایی برخوردار است: همه اینها برای مفاهیم و روایات سیاست توسعه و همچنین برای اجرای عملیاتی چه معنایی دارد؟
سیاست توسعه
در سیاست توسعه غرب، جنگ اوکراین به شدت این روند را تقویت کرده است. مسائل توسعه بسیار بیشتر از گذشته با ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک (به ویژه امنیت انرژی و مواد خام) در هم تنیده شده است. یک مرحله پس از مرحله جنگ سرد اجازه داد که مسائل توسعه نسبتاً بدون ملاحظات دیگر دنبال شود. در همین راستا سوالی که مطرح می شود این است که چگونه می توان سیاست توسعه را تا حد امکان به طور موثر در جهت منافع کشورهای شریک سازماندهی کرد؟ و چگونه می توان از یک استراتژی پایدار جهانی بلندمدت حمایت کرد؟ این موارد، سؤالات جامعی هستند که این مرحله را تعیین کرده اند. نقاط عطف اصلی در این زمینه رشد اهداف توسعه هزاره که در سال ۲۰۰۰ تصویب شد، و اهداف توسعه پایدار جهانی از سال ۲۰۱۵ بر اساس دستور کار ۲۰۳۰ نشان داده شده است.
توافقنامه جاه طلبانه اقلیمی پاریس که در سال ۲۰۱۵ نیز منعقد شد، نشان می دهد که چگونه می توان به طور موقت از فرصتی برای توافقات بین المللی استفاده کرد. سیاست توسعه غرب از طریق کشورهایی که در کمیته کمک به توسعه سازمان همکاری و توسعه نمایندگی می کردند، توانست تا حد زیادی بر بهبود اثربخشی کمک و توسعه خود در کشورهای شریک تمرکز کند.
در نگاهی به گذشته، مرحلهای را مشاهده می کنیم که در آن حوزه سیاست توانست بر حرفهایسازی خود تمرکز نماید، بدون اینکه شرایط چارچوب نامطلوب آن را مختل کند. با این حال، چند سالی است که یک مرحله پس از اثربخشی کمک ها مشهود است. اولین نشانه های این امر را می توان در پی بحران مالی ۲۰۰۸ مشاهده کرد.
اکنون کاملاً واضح است که سیاست توسعه در مرحله جدیدی قرار دارد. پوپولیسم ترامپ به طور کلی به یک کاتالیزور در جهت کاهش رویکردهای جهانی مشترک برای راه حل ها تبدیل شد. چیزی که برای گفتمان توسعه بین المللی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است: نقش سابق فعال و بسیار مشهود بریتانیا در برنامه های توسعه تا حد زیادی حداکثر پس از نخست وزیر شدن بوریس جانسون غایب است. در حالی که پارادایم قدیمی یک سیاست توسعه که تا حد امکان مؤثر است، محو شده است، تعیین دقیق اینکه چه چیزی نمایه سیاست توسعه جدید را تشکیل می دهد، چندان آسان نیست.
ادعای سیاسی جنوب جهانی برای شکل دادن به حکومت جهانی به بعد اصلی روابط بینالملل تبدیل شده است
سه تغییر اصلی بینالمللی در اینجا مطرح میشود: اولاً، ادعای سیاسی جنوب جهانی برای شکل دادن به حکومت جهانی به بعد اصلی روابط بینالملل تبدیل شده است. دوم اینکه، اهمیت روزافزون جنوب جهانی بر بسیاری از زمینههای سیاسی تأثیر میگذارد، اما سیاست توسعه یکی از آنهاست. مسائل توسعه به گونهای که تاکنون ناشناخته است به کانون گفتمان سیاسی رفته است و بنابراین در معرض خطر ابزاری شدن برای سایر منافع نیز قرار دارد. سومین موضوع این است که تأمین مالی بین المللی اقلیم یک چالش اصلی است که عمدتاً توسط تأمین مالی توسعه ارائه می شود، بنابراین به طور قابل توجهی ویژگی سیاست توسعه را تغییر می دهد.
این تغییر همچنین دارای پیوندهای قوی با ژئوپلیتیک (مانند ظهور کشورهای مرکزی برای انرژی های تجدیدپذیر) است. ابتکار کمربند_جاده چین که از سال ۲۰۱۳ اجرا شده است، استانداردهای جدیدی را برای اینکه چگونه یک طرح زیرساختی می تواند به طور گسترده کشورها را (مانند پاکستان) تغییر دهد، تعیین کرده است. اتفاقاً این ابتکاری است که نه تنها کشورهای در حال توسعه را هدف قرار می دهد، بلکه در مجموع ۱۸۰ کشور و موسسه را در بر می گیرد.
ابتکارات دیگر چین در سال های اخیر اضافه شده است، از جمله ابتکار توسعه جهانی (۲۰۲۱)، که توسط بسیاری از کشورهای در حال توسعه ارزش دارد. در ابتدای سال ۲۰۲۳، ابتکار امنیت جهانی مورد توافق گروه کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) اضافه شد. ابتکار تمدن جهانی که در مارس ۲۰۲۳ منتشر شد، دامنه ابتکارات و پیوندهای نزدیک بین آنها را نشان می دهد. نگاهی به سیاستهای اقیانوس آرام چین و هند و بازیگران سازمان همکاری اقتصادی و توسعه نشان میدهد که چگونه یک کمربند_یک جاده بهویژه در سالهای اخیر به سرعت از یک موضوع سیاست توسعه نسبتاً مهم به ابزار اصلی مبارزه برای قدرت در روابط بین الملل تبدیل شد.
تهاجم روسیه در فوریه ۲۰۲۲ به عنوان یک شتاب دهنده شدید روندهای فراگیر عمل کرد. این موضوع بیش از همه در مورد ابعاد (۱) ژئوپلیتیک، (۲) ژئواکونومیک، و به ویژه انرژی و امنیت مواد خام صدق می کند. در منازعات ژئوپلیتیکی، بازیگران در جنوب جهانی دیگر صرفاً شرکت کنندگان در حاشیه نیستند، بلکه همبازیانی فعال هستند که بسیاری از بازیگران در تلاش برای جلب نظر آنها تلاش می کنند (کشورهای غربی، روسیه و سایر کشورهای جنوب جهانی به ویژه چین و هند).
جالب اینجاست که این امر به ویژه در قاره آفریقا مشهود است، جایی که روسیه، چین و بازیگران غربی برای راهاندازی ابتکارات دیپلماتیک و پروژههای توسعه مانند ابتکار دروازه جهانی اتحادیه اروپا رقابت میکنند. روسیه می تواند با روایتی ضد استعماری که به حمایت سابق اتحاد جماهیر شوروی از جنبش های آزادیبخش اشاره می کند (که اوکراین را نیز شامل می شد) تا حدی برای مثال در آفریقای جنوبی و نامیبیا امتیاز کسب کند. نقش چین تا حدی نظامی است، اما آنچه در دو دهه گذشته بسیار تأثیرگذارتر بوده است، روابط نزدیک اقتصادی است؛ از روابط تجاری فشرده تا توسعه قابل توجه دیجیتال و زیرساخت های حمل و نقل.
بازیگران جنوب جهانی نقش ژئوپلیتیکی فزاینده خود را صرفاً از رویارویی ایالات متحده/غرب با چین و سیاست امپریالیستی روسیه دریافت نمی کنند، بلکه این نقش از موضوعات مختلف_از تغییرات آب و هوایی گرفته تا ورزش نشأت می گیرد
قطعنامه های کلیدی سازمان ملل در محکومیت تجاوز روسیه در مارس و اکتبر ۲۰۲۲ نشان می دهد: جنوب جهانی یک گروه همگن نیست. با این حال، بیش از همه انجمن جی ۷۷ (انجمن کشورهای در حال توسعه در سازمان ملل) و تا حدی از طریق سایر انجمن ها (گروه بریکس و غیره) موفق به حفظ و اخیراً حتی تقویت هویت به عنوان یک گروه با وجود اختلافات متعدد می شوند.
بازیگران جنوب جهانی نقش ژئوپلیتیکی فزاینده خود را صرفاً از رویارویی ایالات متحده/غرب با چین و سیاست روسیه دریافت نمی کنند، بلکه این نقش از موضوعات مختلف_از تغییرات آب و هوایی گرفته تا ورزش نشأت می گیرد. در مجموع، بازیگران (کشورهای منفرد، اما همچنین انجمنهایی مانند جی ۷۷و کشورهای بریکس) جنوب جهانی به شیوهای جدید از نظر سیاسی خود را رها کردهاند. این موضوع چیزی است که دولتهای غربی در ماههای اخیر بارها برای متقاعد کردن سایر کشورها به انزوای روسیه مجبور به درک آن شدهاند.
بنابراین، عدم تعهد در حال حاضر یک اصل عمل سیاسی بسیار پرتنش است که گاهی در واقعیت بهعنوان چندجانبهپذیری درک میشود. رویکردهای سیاسی آموزشی بازیگران غربی در ماههای اخیر با استدلالهای متقابلی که به استانداردهای دوگانه اشاره میکنند، رد شده است. به عنوان مثال، رئیس جمهور رواندا، کاگامه، اشاره کرده که تصمیم گیری در مورد همکاری بین کشورهای آفریقایی و چین یا روسیه به عهده بازیگران غربی نیست. از فوریه ۲۰۲۲، آفریقای جنوبی به وضوح نشان داده است که در این مورد، عدم تعهد یا بی طرفی می تواند به عنوان یک استدلال ساختگی برای سفید کردن یک سیاست نامنظم که به سختی می توان بر اساس استدلال توضیح داد، و در نهایت از اقدامات امپراتوری روسیه حمایت می کند، عمل کند.
این مسئله نشان میدهد که چگونه سیاستهای تجاری، مالی و سرمایهگذاری به صورت فزایندهای در جهت تعیین اهداف ژئوپلیتیکی قرار میگیرند. یکی از بارزترین نشانه های این ارتباط جدید ژئواکونومیک، پیوندهای اقتصادی، به عنوان مثال، آفریقایی با چین است. چین در حال حاضر، مهم شریک تجاری برای حدود ۳۰ کشور آفریقایی است. این کشور به طور خاص دارای اهرم مهمی است که کشورهای در حال توسعه به آن بدهکار هستند.
البته، این نه تنها در مورد شرکای مهم در حال توسعه (به ویژه در پاکستان قابل مشاهده است)، همچنین در مورد کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی هم صدق میکند، که برخی از آنها میتوانند از مفاهیم دوستی یا خطر زدایی برخوردار شوند؛ در حالی که برای رهایی از وابستگی های زنجیره تامین استفاده می کنند؛ به ویژه در زمینه های مشترک سیاسی.
آن چه اهمیت دارد این است که همکاری جهانی یک پیش نیاز کلیدی برای غلبه بر چالش های فرامرزی است. این موضوع در مورد همه گیری ها صدق می کند و همچنین درگیری های خشونت آمیز و تغییرات آب و هوایی را نیز شامل می شود.
علیرغم نیاز به همکاری بین المللی بیشتر و از نظر کیفی بهتر، شرایط لازم برای همکاری جهانی به طرز چشمگیری نامطلوب است؛ از دولت های پوپولیستی و ملی گرا در شمال جهانی و جنوب جهانی گرفته تا رقابت سیستماتیک بین چین و آمریکا و سیاست های روسیه.
نظر شما