بازار؛ گروه بین الملل: سایت پراجکت سیندیکت اخیرا مقاله ای با قلم «جوزف اس. نای جونیور»، استاد دانشگاه هاروارد و دستیار سابق وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا با عنوان «جنوب جهانی؛ اصطلاحی گمراه کننده که باید در مورد استفاده از آن محتاط بود» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
سیاستمداران و روزنامه نگاران به احتمال زیاد در آینده قابل پیش بینی به استفاده از اصطلاح جنوب جهانی ادامه خواهند داد. با این حال هر کسی که علاقه مند به توصیف دقیق تر از جهان است، باید نسبت به چنین اصطلاح گمراه کننده ای محتاط باشد. اصطلاح جنوب جهانی امروزه به طور مداوم توسط روزنامه نگاران، سیاستمداران و ...استفاده می شود. برای مثال برخی از مفسران هشدار میدهند که تهاجم اسرائیل به غزه «جنوب جهانی را بیگانه میکند» و اغلب میشنویم که «جنوب جهانی» خواهان آتشبس در اوکراین است. اما معنای واقعی آن چیست؟
از نظر جغرافیایی این اصطلاح به ۳۲ کشور زیر خط استوا (در نیمکره جنوبی) اشاره دارد، در مقابل ۵۴ کشوری که کاملاً در شمال این خط قرار دارند. با این حال اغلب به طرزی گمراهکننده برای اکثریت کشورهای جهان مورد استفاده قرار می گیرد، حتی اگر بیشتر جمعیت جهان بالای خط استوا قرار داشته باشند - همانطور که بیشتر خشکیهای جهان بالای خط استواست. به عنوان مثال اغلب می شنویم که هند پرجمعیت ترین کشور جهان و چین دومین کشور پرجمعیت جهان جهت رهبری جنوب جهانی رقابت می کنند، به طوری که هر دو اخیرا کنفرانس های دیپلماتیک برای این منظور برگزار کرده اند. با این حال هر دو در نیمکره شمالی هستند.
اصطلاح «جنوب جهانی» بیشتر یک شعار سیاسی است تا توصیفی دقیق از جهان
پس این اصطلاح بیشتر یک شعار سیاسی است تا توصیفی دقیق از جهان. بنابراین به نظر می رسد به عنوان تعبیری برای اصطلاحات کمتر قابل قبول، مورد توجه قرار گرفته است. در طول جنگ سرد، کشورهایی که با ایالات متحده آمریکا و با بلوک اتحاد جماهیر شوروی همسو نبودند، به «جهان سوم» تعلق داشتند. کشورهای غیر متعهد کنفرانس خود را در باندونگ اندونزی، در سال ۱۹۵۵ برگزار کردند و امروزه هم ۱۲۰ کشور جنبش ضعیف غیر متعهد را تشکیل می دهند.
با این وجود با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ایده جهان سوم غیرمتعهد دیگر چندان منطقی نبود. برای مدتی، اشاره به کشورهای کمتر توسعه یافته رایج شد. اما این اصطلاح تحقیرآمیز بود، بنابراین سیاستمداران و روزنامه نگاران و ... خیلی زود به «کشورهای در حال توسعه» اشاره کردند. اگرچه این اصطلاح مشکلات خاص خود را دارد - به هر حال همه کشورهای کم درآمد در حال توسعه نیستند - در چارچوب دیپلماسی سازمان ملل مفید واقع شد.
گروه ۷۷ اکنون شامل ۱۳۵ کشور است و برای ارتقای منافع اقتصادی جمعی کشورهای به اصلاح در حال توسعه وجود دارد. با این حال خارج از چارچوب سازمان ملل، تفاوتهای زیادی بین اعضا وجود دارد که سازمان نمیتواند نقش معناداری را ایفا کند.
یکی دیگر از اصطلاحات مد روز «بازارهای نوظهور» است که به کشورهایی مانند هند، مکزیک، روسیه، پاکستان، عربستان سعودی، چین، برزیل و چند کشور دیگر اشاره دارد. در سال ۲۰۰۱، جیم اونیل، مدیر عامل وقت گلدمن ساکس نام اختصاری BRIC را در مقاله ای ابداع کرد که برزیل، روسیه، هند و چین را به عنوان اقتصادهای نوظهور با پتانسیل رشد بالا معرفی کرد. اگرچه او تحلیل سرمایهگذاری را ارائه میکرد، برخی از رهبران سیاسی از جمله «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور روسیه از این گروه به عنوان یک پلت فرم دیپلماتیک بالقوه برای مقابله با نفوذ جهانی آمریکا استفاده کردند.
تعداد کمی از اعضای بریکس دارای حکومت دموکراسی بوده در حالی که اکثر آنها دارای حکومت خودکامه هستند و بسیاری از آنها درگیری های مداومی با یکدیگر دارند
پس از یک سری جلسات، اولین اجلاس بریک در یکاترینبورگ روسیه در سال ۲۰۰۹ برگزار شد. با اضافه شدن آفریقای جنوبی در سال بعد، این گروه به بریکس تبدیل شد. سپس در پانزدهمین اجلاس بریکس در آگوست گذشته، «سیریل رامافوزا» رئیس جمهور آفریقای جنوبی اعلام کرد که شش کشور نوظهور - آرژانتین، مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی - در اول ژانویه ۲۰۲۴ به این بلوک خواهند پیوست.
از زمانی که بریکس به نهاد برگزاری کنفرانس تبدیل شد، اغلب به عنوان نماینده جنوب جهانی دیده می شود. اما برزیل، آفریقای جنوبی و آرژانتین تنها اعضای نیمکره جنوبی هستند و حتی به عنوان یک جایگزین سیاسی برای جهان سوم بریکس از نظر مفهومی و سازمانی نسبتاً محدود است. در حالی که تعداد کمی از اعضای آن دارای حکومت دموکراسی هستند، اکثر آنها دارای حکومت خودکامه هستند و بسیاری از آنها درگیری های مداومی با یکدیگر دارند.
برای مثال هند و چین بر سر یک مرز مورد مناقشه در هیمالیا با هم جنگیده اند. اتیوپی و مصر بر سر آب رودخانه نیل اختلاف دارند و عربستان سعودی و ایران رقیبی برای نفوذ استراتژیک بیشتر در منطقه خلیج فارس هستند. علاوه بر این مشارکت روسیه هرگونه ادعای نمایندگی جنوب جهانی را به سخره می گیرد.
ارزش اصلی این اصطلاح دیپلماتیک است. اگرچه چین یک کشور با درآمد متوسط در نیمکره شمالی است که در حال رقابت با ایالات متحده برای نفوذ جهانی است، اما می خواهد خود را کشوری در حال توسعه توصیف کند که نقش رهبری مهمی را در جنوب جهانی ایفا می کند.
با این حال در گفتوگو با دانشگاهیان چینی در سفر اخیر به پکن تفاوتهایی بین آنها یافتم. برخی این اصطلاح را ابزار سیاسی مفیدی می دانستند. دیگران پیشنهاد کردند که اصطلاحات دقیق تر جهان را به کشورهای با درآمد بالا، متوسط و کم تقسیم می کند. اما حتی در آن زمان، همه کشورهای کم درآمد منافع یا اولویت های یکسانی ندارند. برای مثال سومالی و هندوراس مشکلات بسیار متفاوتی دارند.
برای روزنامه نگاران و سیاستمداران اصطلاحات پردرآمد، متوسط و کم درآمد به راحتی از زبان خارج نمی شود یا به خوبی در تیترها قرار نمی گیرد. به دلیل نیاز به یک کوتاه نویسی جایگزین، آنها همچنان به اصطلاح جنوب جهانی تکیه خواهند کرد. اما هرکسی که علاقه مند به توصیف دقیق تری از جهان است، باید نسبت به چنین اصطلاح گمراه کننده ای محتاط باشد.
نظر شما