بابک رحیمیان؛ بازار: آنطور که وزیر تجارت افغانستان اعلام کرده مقرر است تا در یک بازه ۳ تا ۵ ساله تجارت میان ایران و افغانستان از یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار موجود در به حدود ۱۰ میلیارد دلار برسد.
اگر چه پیش از این ارقام مبادلات تجاری ایران و افغانستان تا رقم تا ۳ میلیارد دلار نیز رسیده بود، اما سه برابر کردن این رقم بدون شک نیازمند وجود متغیرهای زیادی از جمله لزوم ایجاد زیر ساخت هایی مانند حمل و نقل است که به نظر می رسد با روند کندی که در طی سال های اخیر در ایجاد راه های ارتباطی مانند بزرگراه زابل- چابهار و یا توسعه بندر شهید بهشتی در چابهار داشتیم تحقق آن کمی سخت باشد.
روابط تجاری ایران با افغانستان و اوج صادرات ایران به این کشور در سال ۱۳۹۷ رقم خورد که رکورد ۲.۹ میلیارد دلار را به ثبت رساند اما با تسلط طالبان، این رقم به حدود ۱.۳ میلیارد دلار رسید و دولت تلاش دارد این حجم از مبادلات را در سال ۱۴۰۲ به ۱.۶ میلیارد دلار برساند.
مراودات تجاری تهران با کابل همواره دستخوش تحولات منطقه ای بوده است چنانچه که یکی از اقلام مهم صادراتی به افغانستان سوخت بود که پس از رویدادهای سیاسی این کشور متوقف شد افغانستان نیز در این مدت از کشورهایی نظیر ترکمنستان و تاجیکستان سوخت مورد نیاز خود را تامین کرد.
افغانستان به عنوان یک کشور محصور در خشکی که دسترسی به دریای آزاد برای انتقال کالا و انرژی ندارد، شناخته میشود. در مقابل، ایران به واسطه دسترسی به آبهای آزاد و داشتن پتانسیلهای فنی و موقعیتهای ممتاز ژئوپلیتیکی میتواند این نیاز افغانستان را با داشتن زیرساختها و راههای مناسبی که دارد، جبران کند بهگونهای که این دو کشور مکمل ژئوپلیتیکی یکدیگر باشند.
هر اندازه از ظرفیتهای چابهار بیشتر استفاده کنیم و بتوانیم با بندر گوادر رقابت کنیم بیشتر منتفع خواهیم شد اما نکته مهم این است که در چه فضای رقابتی قرار است این کار صورت پذیرد. آیا به اندازهای که چین در پاکستان سرمایهگذاری میکند ما هم در چابهار سرمایهگذاری کردیم؟
ایران در تلاش است تا با ایجاد زیرساختهای ارتباطی مناسب در شرق کشور، تکمیل راهآهن در حال احداث و تجهیز بندر چابهار، به دلیل موقعیت راهبردی که نزدیکترین راه دسترسی کشورهای محصور در خشکی منطقه آسیای مرکزی (ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان) و نیز کشور افغانستان به آبهای آزاد است، روابط اقتصادی خود را با افغانستان و به تبع آن آسیای مرکزی تقویت کند.
آنچه که مشخص است در شرایط فعلی حجم مبادلات اگر ازمسیر جاده صورت گیرد صرفه اقتصادی ندارد و لذا هر اندازه از ظرفیتهای چابهار بیشتر استفاده کنیم و بتوانیم با بندر گوادر رقابت کنیم بیشتر منتفع خواهیم شد اما نکته مهم این است که در چه فضای رقابتی قرار است این کار صورت پذیرد؟ آیا به اندازهای که چین در پاکستان سرمایهگذاری میکند ما هم در چابهار سرمایهگذاری کردیم؟
اینکه چه برنامه و تصمیمی برای بندر چابهار وجود دارد، بسیار حائز اهمیت است چرا که ما برای چابهار خودمان تصمیم نمیگیریم بلکه این چین و هند هستند که برای ما تصمیم میگیرند و عدم انسجام و عدم هماهنگی در سیاستهای داخلی است که سبب عدم توسعه بندر چابهار شده است
توسعه بندر چابهار میان ایران و هندوستان یکی از مهم ترین و در عین حال پرچالش ترین بخش های روابط دو کشور بوده است. قراردادی که پس از ۲۰ سال هنوز به نتیجه نرسیده است و هر بار گمانه زنی تازه ای درباره آن مطرح می شود این در حالی است که بندر گوادر پاکستان در متن رقابتهای دهلی و اسلام آباد ارزش استراتژیکی چشمگیری یافته است.
تعلل ایران
بندر چابهار، یکی از موقعیت های مهم کاهش وابستگی افغانستان به بنادر پاکستان است و با توجه به عدم امکان مطلوب صادرات و واردات از خاک پاکستان، مسئولان افغانستان تمایل زیادی دارند تا این تجارت از طریق بندر چابهار صورت گیرد چنانچه که اختلافات سیاسی و درگیری های مرزی هند و پاکستان در سال ۲۰۱۵ منجر به کاهش ۵۰ درصد مراودات این دو کشور شد.
گذشت زمان ثابت کرد که توافق سهجانبه افغانستان، ایران و هند برای توسعه بندر چابهار، هنوز با اماواگرهای زیادی روزبه رو است و حتی همکاریهای هند در این خصوص نیز کامل نیست
به اعتقاد برخی مقامات کابل، اگرچه مسیر بندرعباس ایران اقتصادی نیست، اما مسیر بندر چابهار ایران نیز که در سالهای اخیر بهمنظور راهیابی افغانستان به آبهای آزاد با کمک هند و ایران راهاندازی شد نیز یا هنوز امکانات لازم را ندارد و یا برای تبدیلشدن به یک بندر بینالمللی هنوز راه طولانی در پیش دارد.
از این منظر، گذشت زمان نیز ثابت کرد که توافق سهجانبه افغانستان، ایران و هند برای توسعه بندر چابهار، هنوز با اماواگرهای زیادی روزبه رو است و حتی همکاریهای هند در این خصوص نیز کامل نیست.
از طرفی چین به عنوان قدرت نو ظهور جهانی با سرمایهگذاری در نقاط استراتژیک، نظیر بندر گوادر در پاکستان می خواهد زمینههای ارتباط خشکی با اروپا و بهره برداری از کریدور شمال –جنوب را فراهم نماید تا بتواند به برتری خود در عرصه اقتصاد جهانی ادامه دهد.
با سرمایهگذاری چین در بندر گوادر، به احتمال زیاد بازی جدید حول اقتصاد و تجارت در منطقه شکل خواهد گرفت که پیامدهایی را بر منطقه از جمله بر بندر چابهار ایران به مراه خواهد داشت.
جاذبه حضور صاحبان قدرت
با توجه به درهمتنیدگی روابط سیاسی و اقتصادی و چراغ سبز دولت بایدن به طالبان، کمی سخت به نظر میرسد که آمریکا از منافع اقتصادی در افغانستان چشم بپوشد.آمریکا نیز بهعنوان یک مدعی جدی بهخصوص در حوزه معدنی و انرژی میتواند نفوذ ایران را با چالش جدی مواجه کند.
با توجه به نیاز روزافزون افغانستان به نفت و کالاهای ضروری و ضرورت تامین منابع پایدار معدنی در آینده نزدیک، لزوم گسترش مبادلات تجاری از طریق خط آهن خواف به هرات بیش از هر زمان احساس میشود. این در حالی است که هنوز این خط آهن به بهره برداری کامل نرسیده است.
شاید بهترین گزینه برای ایران نخست، گسترش خط ترانزیت خواف –هرات و اجاره معادن شمالی این کشور و دوم ایجاد ائتلافهای اقتصادی و بازارهای منطقهای باشد هرچند که تحریمها میتواند میل دیگر کشورها را به ائتلاف اقتصادی با ایران کاهش دهد.
با توجه به نیاز روزافزون افغانستان به نفت و کالاهای ضروری و ضرورت تامین منابع پایدار معدنی در آینده نزدیک، لزوم گسترش مبادلات تجاری از طریق خط آهن خواف به هرات بیش از هر زمان احساس میشود. این در حالی است که هنوز این خط آهن به بهره برداری کامل نرسیده است.
جاذبه بازارهای افغانستان موجب شده تا بسیاری دیگر از کشورها نیز برای بازاریابی به طرق مختلف در این کشور دست به سرمایهگذاری بزنند بهطور مثال ترکیه ساخت فرودگاه کابل را با تسهیلات بلندمدت برعهدهگرفته است و درصدد است تا صادرات محصولات ترکیه را به افغانستان افزایش دهند.
در عرصه رقابتهای جهانی و منطقهای در افغانستان، پاکستان نیز برای کسب قدرت سیاسی و برای تثبیت جایگاه منطقهای خود و بخصوص ضربه زدن به هند، تلاشهای گستردهای از جنگ و دیپلماسی و همکاری انجام می دهد ضمن اینکه معادن دستنخورده افغانستان و کوتاهترین راه ترانزیتی به آسیای مرکزی، ازنظر اقتصادی هم برای پاکستان اهمیت فراوان دارد.
ایجاد مرز های نرم
روابط ایران و افغانستان به دلیل سایه اندازی قدرت های جهانی در این منطقه همواره با تنش های گاه و بیگاه همراه است مانند اختلافات دیوار مرزی و سایر بهانه ها هم چون سهم حق آبه ایران و یا جریان های رسانه ای مانند افغان هراسی در داخل کشور که می توان از آن به عنوان شیطنت های بیگانگان یاد کرد.
در این راستا به نظیر حقیر ما نیازمند ایجاد مرز هایی نرم هستیم تا غلبه مراودات تجاری – اقتصادی بر سایر مؤلفهها، نوعی وابستگی متقابل در دو سوی مرزها و بین ایران و افغانستان ایجاد کند.
ترویج گمرگات و بازارچههای مرزی مانند دوغارون، میلک و ماهیرود و اجازه صدور روادید فصلی برای ورود نیروی کار افغانی به کشور در فصول کاری مورد نیاز داخل، عواملی کارگشا در این زمینه محسوب میشود؛ زیرا اقتصاد و رفاه باعث تنفر و بیزاری از جنگ و دوری از بزهکاری و خشونت میشود.
روابط راهبردی با افغانستان میتواند مرزهای ایران را عملا تا چین برساند لذا کوتاهی جمهوری اسلامی ایران در ایجاد ارتباط مستحکم با افغانستان، پای رقبای ایران را به این کشور باز خواهد کرد و دست ایران از سرمایههای انسانی و طبیعی این کشور کوتاه خواهد شد.
افغانستان میتواند در آینده نزدیک وضعیت اقتصادی آسیای مرکزی و جنوبی را تغییر دهد زیرا منابع این کشور برای احیای دوباره وضعیت اقتصادی، حمل و نقل و انرژی منطقه مهم به حساب میآیند.
نقشه حمل و نقل آسیای مرکزی در صورت ایجاد ثبات سیاسی در افغانستان به صورت بنیادی تغییر میکند و این موضوع به ساخت جادهها و راهآهن وابسته است که آسیای مرکزی را به آسیای جنوبی متصل میکند و بر اساس آن ارتباط بین چین با تاجیکستان، افغانستان و ایران برقرار خواهد شد که تکمیل آن، نقشی کلیدی در حمل و نقل منطقهای و تقویت روابط تجاری خواهد داشت این در حالی است که فرصت سوزی ما در ایجاد راه های اتباطی ممکن است به تهدید تبدیل شود.
مشکلات مرزی
از کمبود امکانات رفاهی در پایانه های مرزی میلک در سیستان و بلوچستان ، رود ماهی در خراسان جنوبی و مرز دوغارون در خراسان رضوی به عنوان دروازه های تجارت با کشور افغانستان که بگذریم در حال حاضر تجارت و مراودات با این کشور مبتلا به مشکلاتی است که هنوز حل نشده است.
از آن جا که صادرات به افغانستان و کشورهای همسایه به طور ریالی انجام میشود، اما بانک مرکزی اصرار دارد که باید ارز حاصل از صادرات به صورت دلار به کشور برگردد و لذا همین موضوع یکی از مشکلات سد راه صادرات است.
متاسفانه در گمرکات یاد شده وقت کشی و اتلاف زمان برای ترخیص کالا که گاها تا یک هفته طول می کشد چندان اهمیتی برای مسئولان ندارد و این در حالی است که هزینه جابجایی بار را به شدت افزایش می دهد.
با تمامی این اوصاف رویای ۱۰ میلیارد دلاری مراوده با افغانستان بدون توجه به واقعیت های مورد بحث در حد رویا باقی خواهد ماند.
نظر شما