بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی گلوبال تایمز اخیرا مقاله ای با قلم «جان راس» با عنوان «عملکرد اقتصادی انگل مانند ایالات متحده آمریکا» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
در نیمه اول سال ۲۰۲۳ وضعیت فوق العاده ای با پیامدهای ژئوپلیتیک بین المللی در اقتصاد ایالات متحده آمریکا ایجاد شد. دادههای رسمی نشان میدهد که آمریکا بیش از تولید، سرمایه خود را از دست داده است.
در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۳، با توجه به ارقام سالانه، ایجاد سرمایه ایالات متحده ۴.۵ تریلیون دلار اما کاهش ارزش آن ۴.۶ تریلیون دلار بود. بنابراین اقتصاد شماره یک سرمایه داری جهان هیچ سرمایه ای تولید نکرد
در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۳، با توجه به ارقام سالانه، ایجاد سرمایه ایالات متحده ۴.۵ تریلیون دلار اما کاهش ارزش آن ۴.۶ تریلیون دلار بود. بنابراین اقتصاد شماره یک سرمایه داری جهان هیچ سرمایه ای تولید نکرد. جدیت این امر با این واقعیت آشکار می شود که شرایط فوق فقط دو بار در تاریخ ایالات متحده رخ داده است - در سالهای ۱۹۳۱-۱۹۳۴ یعنی دوران عمق رکود بزرگ و ۲۰۰۸-۲۰۱۰، دوره بحران مالی.
این مهم دارای پیامدهای سیاسی بینالمللی بزرگی است زیرا ایالات متحده آمریکا بیش از آنچه که ایجاد کند، سرمایه مصرف میکند در عین حال میتواند به رشد خود ادامه دهد – در واقع ایالات متحده آمریکا از سرمایه تولید شده توسط کشورهای دیگر برای تأمین مالی رشد خود استفاده می کند.
داده های ایالات متحده آمریکا نشان می دهد که در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۳،این کشور ۸۵۰ میلیارد دلار از سرمایه ایجاد شده در سایر کشورها برای تامین مالی سرمایه گذاری خود استفاده کرده است.
بنابراین تأثیر بینالمللی اجتنابناپذیر این است که این ۸۵۰ میلیارد دلار سرمایه نمیتواند توسط کشورهایی که آن را برای توسعه ملی خود ایجاد کردهاند استفاده شود. به بیان عینی، ایالات متحده به عنوان یک انگل اقتصادی - بزرگترین انگل اقتصادی جهان - عمل می کند. در اصطلاحات فنی اقتصادی، کشوری که برای تامین مالی توسعه به سرمایه سایر کشورها وابسته است، شیوه انباشت سرمایه آن انگلی نامیده می شود.
وضعیت ایالات متحده آمریکا، وضعیت اقتصادی صرفا فنی نیست. این وضعیت به شدت بر سیاست جهانی و موقعیت چین تأثیر می گذارد
درک این نکته مهم است که وضعیت ایالات متحده آمریکا، وضعیت اقتصادی صرفا فنی نیست. این وضعیت به شدت بر سیاست جهانی و موقعیت چین تأثیر می گذارد. چین علاوه بر تأمین مالی خود، به موفقیت ابتکار یک کمربند یک جاده (BRI)، توسعه بریکس و افزایش تمایل طیف وسیعی از کشورهاجهت اقدام مستقل از ایالات متحده آمریکا کمک می کند. این مهم به توضیح اینکه چرا چین سوسیالیستی قادر به رهبری چنین سازمان هایی است که طیف وسیعی از کشورهای سرمایه داری را شامل می شود کمک می کند.
از آغاز قرن بیستم تا دهه ۱۹۸۰، قدرت تولیدی ایالات متحده به حدی بود که نه تنها سرمایه کافی برای تأمین مالی سرمایه گذاری داخلی خود ایجاد می کرد، بلکه مازاد سرمایه ای را نیز ایجاد می کرد که می توانست صادر کند و سایر کشورها می توانستند از آن استفاده کنند.
طبق ارقام از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۸۰ ایالات متحده آمریکا سالانه به طور متوسط ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه از طریق مازاد تراز پرداخت های خود صادر می کرد - در کل دوره ۱۶ تریلیون دلار.
با چنین منابعی، علاوه بر پروژههای کوچکتر بیشمار، ایالات متحده میتوانست ابتکارات بینالمللی عظیمی مانند طرح مارشال برای اروپا پس از جنگ جهانی دوم برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی، اتحاد برای پیشرفت در آمریکای لاتین پس از انقلاب کوبا، کمک به ساختن اقتصاد ببرهای آسیایی در طول جنگ ویتنام انجام دهد.
این وضعیت عمیقاً موقعیت بین المللی ایالات متحده را تحت تأثیر قرار داد. با توجه به چنین منابع اقتصادی، ایالات متحده می توانست نه تنها از خشونت نظامی برای تحمیل نظم بین المللی خود استفاده کند - جنگ کره، جنگ ویتنام و غیره - همچنین می توانست کمک های اقتصادی به سایر کشورها ارائه دهد.
با توجه به صادرات سرمایه، ایالات متحده آمریکا در اصل میتوانست به کشورهای دیگر بگوید: «شما سرمایه خود را برای رشد ملی ایجاد میکنید، اما ما میتوانیم با سرعت بخشیدن به توسعه ملی خود به این امر بیفزاییم». با توجه به این موضوع بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه، آماده بودند تا با سیاست های ایالات متحده آمریکا همراهی کنند. با استفاده از اصطلاحات مارکسیستی، موضع بین المللی ایالات متحده نه تنها بر اجبار، بلکه بر رضایت نیز استوار بود.
اما اکنون که ایالات متحده آمریکا برای تامین مالی توسعه خود نیازمند گرفتن سرمایه از کشورهای دیگر است، این وضعیت برعکس شده است - روندی که مدتی در حال توسعه بوده است. از سال ۱۹۸۰ ایالات متحده به طور متوسط سالانه ۶۸۰ میلیارد دلار سرمایه از کشورهای دیگر می گیرد. در مجموع تا سال ۲۰۲۲، این سرمایه به ۲۹ تریلیون دلار رسیده که می توانست برای توسعه کشورهای تولید کننده آن استفاده شود، اما انگلی اقتصادی ایالات متحده آمریکا در مقیاسی عظیم از آن استفاده کرده است.
ایالات متحده آمریکا همچنان منابعی برای کمک به کشورها در صورت تمایل دارد. اما به طور کلی، ایالات متحده دیگر با صادرات سرمایه به سایر کشورها به آنها کمک نمی کند. در عوض کشورهای دیگر را ملزم می کند که توسعه خود را تابع ایالات متحده کنند. در اصل به آنها می گوید: از منابع خود برای توسعه خود استفاده نکنید، در عوض آنها را در اختیار توسعه ایالات متحده قرار دهید.
هر کشوری که بخواهد توسعه ملی خود را به حداکثر برساند، طبیعتاً نمی تواند با این امر کنار بیاید. این نه تنها در مورد کشورهای سوسیالیستی که چین بزرگترین آنها است، بلکه در مورد کشورهای سرمایه داری که توسعه ملی را در اولویت قرار می دهند نیز صدق می کند.
چین نه تنها سرمایه کافی برای تامین مالی سرمایهگذاری داخلی خود ایجاد میکند، بلکه از سال ۱۹۹۴ هر سال سرمایه مازادی میتواند صادر کند تا به توسعه سایر کشورها بیفزاید
در مقابل، چین نه تنها سرمایه کافی برای تامین مالی سرمایهگذاری داخلی خود ایجاد میکند، بلکه از سال ۱۹۹۴ هر سال سرمایه مازادی میتواند صادر کند تا به توسعه سایر کشورها بیفزاید. اگر ایالات متحده به کشورهای دیگر بگوید سرمایه خود را برای تامین مالی توسعه ایالات متحده به ما بدهید - وضعیت آمریکا برنده است، شما باختید - چین می گوید ما از شما حمایت می کنیم که از منابع ملی خود برای توسعه ملی خود استفاده کنید - وضعیت برد-برد. این ترکیب توسعه چین با انگلی اقتصادی مانند ایالات متحده آمریکا موفقیت طرج یک کمربند یک جاده و توسعه بریکس را توضیح می دهد.
این مهم توضیح می دهد که چرا ۱۵۰ کشور با استراتژی های اقتصادی بسیار متنوع، سطوح توسعه و سیستم های سیاسی به طرح یک کمربند یک جاده پیوسته اند و چرا کشورهایی با چنین استراتژیهای توسعه و سیستمهای سیاسی بسیار متفاوتی مانند عربستان سعودی، ایران، آرژانتین، اتیوپی، مصر، امارات متحده عربی، آفریقای جنوبی، روسیه، چین، هند و برزیل به بریکس پیوستهاند.
صرفاً از نظر تئوری ایالات متحده آمریکا می تواند از شیوه انگلی اقتصاد خود خارج شود، اما در عمل نمی تواند. ایالات متحده نمی تواند سرمایه گذاری خود را افزایش دهد زیرا از حجم عظیمی از اقتصاد خود برای مصرف غیرضروری و بیهوده استفاده می کند. ایالات متحده آمریکا سالانه ۹۷۰ میلیارد دلار، یعنی ۳.۶ درصد تولید ناخالص داخلی، بسیار بیشتر از هر کشور دیگری برای ارتش هزینه می کند.
سیستم بهداشتی ایالات متحده به طرز شگفت انگیزی ناکارآمد است - ۱۸ درصد از هزینه های خانواده در ایالات متحده آمریکا، ۱۱ درصد از تولید ناخالص داخلی آن، صرف مراقبت های بهداشتی می شود که تا کنون بالاترین رقم در جهان بوده است. اما نتایج سلامتی آن وحشتناک است زیرا امید به زندگی در ایالات متحده تقریباً چهار سال کمتر از میانگین اقتصادهای پیشرفته و شش سال کمتر از کشوری مانند فرانسه است.
اصلاحات ایالات متحده برای کاهش هزینه های نظامی و ایجاد یک سیستم بهداشتی کارآمد صدها میلیون دلار به اقتصاد این کشور کمک می کند اما ایالات متحده در عمل این تزها را اجرا نخواهد کرد زیرا این تزها مستلزم سیاست خارجی کمتر تهاجمی و مقابله با منافع شخصی در سیستم بهداشتی ایالات متحده است.
موفقیت اقتصادی چین همراه با «شیوه انگلی تبیین سرمایه» آمریکا توضیح میدهد که چرا ادعاهای غرب در مورد طرح یک کمربند یک جاده و بریکس صحیح نیست، زیرا ظاهراً جنبشهای سیاسی «طرفدار چین/ضد آمریکا» هستند، برای کشورهایی که به آنها میپیوندند.
اما در اصل این ابتکار و نهاد بین المللی جنبش های سیاسی «ضد آمریکا/طرفدار چین» نیستند، بلکه جنبشهای «طرفدار توسعه» هستند و برای هر کشوری که مایل به توسعه نیروهای مولد ملی خود است، بسیار جذاب است.
نظر شما