وحید پورتجریشی؛ بازار: با افزایش شدت درگیری و تنش میان حماس و ارتش اسرائیل در بخش نوار غزه، قدرت های بزرگ نیز علاوه بر بازیگران مهم منطقه ای در حال ایفای نقش بیشتر هستند. در حالیکه برخی از قدرت های بزرگ همچون ایالات متحده و بریتانیا به صورت رسمی و بدون در نظر گرفتن جنایات جنگی تل آویو، حمایت خود را از اسرائیل اعلام کرده اند، برخی دیگر مانند آلمان و فرانسه با درجه ای کمتر از حمایت، تنها اقدامات حماس را محکوم و یا از برگزاری تظاهرات علیه اسرائیل در قلمرو خاک خود مخالفت کرده اند.
اما در این میان، چین به عنوان بازیگر مهم خاورمیانه همچنان مواضعی مبهم اتخاذ کرده و تنها وزیر خارجه این کشور به تازگی، جنگ در گرفته میان دو طرف را نتیجه سال ها ظلم و بی عدالتی روا داشته شده علیه مردم فلسطین دانست.
در شرایط فعلی به نظر می رسد تمامی نیروهای متخاصم چین بر روی مساله امنیت و موجودیت اسرائیل متمرکز شده و فعلا فرصت درگیر شدن با موارد مورد مناقشه با چین همچون دریای چین جنوبی یا مساله تایوان ندارند
این در حالیست که در مورد مناقشه ایران و عربستان سعودی، پکن موفق شد ابتکار عمل را در دست گرفته و آشتی میان دو طرف را که شاید از نگاه اکثر تحلیلگران به این سادگی ممکن نبود، محقق سازد. اما سوال اینجاست که مشخصا موضع چین در خصوص جنگ میان حماس و اسرائیل چه بوده و دلیل خاموش ماندن چین در این جنگ مهم چیست؟
سرگرم ساختن غرب در غزه، هدف ایده آل چین
در شرایط فعلی به نظر می رسد تمامی نیروهای متخاصم چین بر روی مساله امنیت و موجودیت اسرائیل متمرکز شده و فعلا فرصت درگیر شدن با موارد مورد مناقشه با چین همچون دریای چین جنوبی یا مساله تایوان ندارند. همین موضوع می تواند تا حد زیادی برای چین خوشایند به نظر برسد. همچنین، موضوع درگیر شدن غرب در محدوده سرزمین های اشغالی مستلزم هزینه های فراوان تامین مالی جنگ به ویژه برای ایالات متحده است که اگر این هزینه را با تامین مالی جنگ اوکراین از سوی واشنگتن تلفیق نماییم، متوجه خواهیم شد که درگیری در دو جبهه تا چه میزان میتواند بار مالی سنگینی برای آمریکا داشته باشد؛ موضوعی که به احتمال زیاد به سود چینی ها تمام خواهد شد.
شرایط اقتصادی نامطلوب چین، مانع بزرگ بر سر مداخلات فرا منطقه ای
پیش از هر چیز باید در نظر داشته باشیم که معمولا بازیگران در صحنه بین الملل، بر اساس منافع ملی خود حرکت کرده و بر همین اساس، پتانسیل ها و مخاطرات پیرامون خود را نیز بر همین اساس مورد ارزیابی قرار می دهند. به طور طبیعی، هر مقدار مخاطرات موجود به محدوده ژئوپولیتیکی یک بازیگر نزدیکتر باشد، آن را جدی تر تلقی کرده و هزینه بیشتری برای مرتفع شدن آن خواهد پرداخت. این قوانین به ویژه در دوران ریاضت یا تنگناهای اقتصادی، تا حد زیادی برای بازیگران پر رنگ تر نیز خواهد شد.
با توجه به مشکلات عدیده اقتصادی ایجاد شده برای اقتصاد چین طی ماه های اخیر، این نگرانی وجود داشت که طرح هایی مانند کریدور گروه ۲۰ بتوانند به تدریج جاری BRI را پر کرده و کالاهای هندی به تدریج جای بازار چین در سطح جهانی را بگیرند
بر همین اساس باید گفت که مساله درگیری میان اسرائیل و فلسطین، دستکم اولویت مهمی برای چین نبوده که در شرایط اقتصادی نامطلوب این کشور، پکن بخواهد هزینه ای گزاف برای آن پرداخت نماید.
چراکه اساسا سرزمین های اشغالی نه تامین کننده انرژی مورد نیاز چین (مانند مورد ایران و عربستان) است که تنش بر سر آنها قیمت نفت را به شکلی غیرقابل کنترل افزایش دهد و نه در برنامه های کلان بین المللی این کشور همچون یک کمربند و جاده ایجاد خواهد کرد.
چراکه اتفاقا اسرائیل جزو معدود بازیگران خاورمیانه بوده که به طرح BRI نپیوسته و چین نیز برنامه ای برای عبور کالاهای خود از مناطق اشغالی ندارد. لذا به نظر نمیرسد بحران ایجاد شده، چندان پکن را درگیر پیامدهای اقتصادی خود نماید.
سود تنش در سرزمین های اشغالی برای پیشبرد برنامه های چین
اما موضوع تنش در سزمین های اشغالی نه تنها منجر به ضرر حادی برای چین نخواهد شد؛ بلکه در بسیاری از موارد به این کشور کمک خواهد کرد. به عنوان مثال، در موضوع کریدور مد نظر گروه ۲۰ که از هند آغاز شده و در نهایت، با ورود کالاها به بندر حیفا در سرمین های اشغالی راهی جنوب اروپا خواهد شد؛ در شرایط فعلی ملغی محسوب شده و بزرگترین خطر جدی برای پروژه BRI چین مرتفع خواهد شد.
با توجه به مشکلات عدیده اقتصادی ایجاد شده برای اقتصاد چین طی ماه های اخیر، این نگرانی وجود داشت که طرح هایی مانند کریدور گروه ۲۰ بتوانند به تدریج جاری BRI را پر کرده و کالاهای هندی به تدریج جای بازار چین در سطح جهانی را بگیرند.
به نظر می رسد چین در شرایط فعلی منتظر دریافت امتیازی چشمگیر از طرف غربی برای مداخله و میانجی گری در مساله سرزمین های اشغالی بوده و حاضر نخواهد شد در چنین شرایطی اقدام به مداخله مجانی نماید
در چنین شرایطی می توان گفت که نه تنها تنش ایجاد شده در سرزمین های اشغالی به ضرر چین نخواهد بود، بلکه فرصت تنفسی در اختیار این کشور قرار خواهد داد تا با توقف روند رو به بهبود اقتصاد غرب بتواند نوعی سیاست انزوا اختیار کرده و به بازسازی اقتصاد داخلی خود یپردازد.
انتظار برای دستیابی به بازی برد – برد در پس جنگ غزه
وزیر خارجه ایالات متحده روز شنبه در تماس با همتای چینی خود خواستار نقش آفرینی چین در موضوع بحران غزه شد. به نظر می رسد آنتونی بلینکن با توجه به روابط گرم فی مابین پکن با تهران و حزب الله لبنان از یک سو و بشار اسد رئیس جمهوری سوریه از سوی دیگر، خواستار نوعی نقش آفرینی چین در موضوع غزه شده است. اما به نظر نمی رسد چین دستکم در شرایط فعلی علاقه ای به انجام این میانجی گری داشته باشد.
علاوه بر موارد مذکور در بالا، به نظر می رسد چین در شرایط فعلی منتظر دریافت امتیازی چشمگیر از طرف غربی برای مداخله و میانجی گری در مساله سرزمین های اشغالی بوده و حاضر نخواهد شد در چنین شرایطی اقدام به مداخله مجانی نماید.
اما این امتیازات می تواند مواردی مختلفی همچون مساله تایوان، صادرات تراشه های الکترونیک آمریکا به چین، مناقشه دریای چین جنوبی یا حتی تعرفه های تجاری با ایالات متحده یا اروپا باشد.
بسته به اهمیت موضوع تنش در سرمین های اشغالی برای دولت و کنگره آمریکا، می بایست در آینده ای نه چندان دور منتظر واگذاری یک یا چند مورد از امتیازات مذکور از سوی آمریکا به چین باشیم. چراکه سیاست تهاجمی ایالات متحده طی سال های اخیر به گونه ای بوده است که تقریبا هیچگونه ارتباط رسمی با هیچ یک از گروه های فعال در جریان مقاومت نداشته و روابط آنها به طور منظم در حال وخیم تر شدن حرکت کرده است.
در حقیقت، چه ایالات متحده خواستار مداخله چین برای دستیابی به صلح در خاورمیانه باشد و یا برعکس، خواستار ادامه درگیری در سرزمین های اشغالی باشد، در هر دو صورت نتیجه این بازی به سود چین خواهد بود.
نظر شما