بازار؛ گروه بین الملل: برندسازی ملی (Nation Branding) از جمله مفاهیم بدیع و در عین حال پر کاربرد در روابط بین المللی است که طی سال های گذشته در گوشه و کنار جهان به ویژه کشورهای در حال توسعه به صورت جدی مورد تمرکز دولت ها قرار گرفته است.
اگر بخواهیم به طور ساده در خصوص برندینگ ملی صحبت کنیم، باید گفت که این مفهوم بدین معناست که با شنیدن نام یک کشور، نخستین موضوعی که ذهن شما را درگیر خود می سازد چیست؟ به عنوان مثال، با شنیدن نام آلمان همواره به یاد صنایع مدرن، توسعه یافته و کالای با کیفیت می افتیم و یا در خصوص ژاپن، احتمالا صنایع الکترونیک یا خودروسازی پیشرفته نخستین مواردی خواهند بود که ذهن مخاطب را درگیر خود خواهند ساخت.
اما چرا کشورهای در حال توسعه بر برندیگ ملی خود متمرکز شده اند؟ پاسخ به این سوال ساده است: معمولا کشورهای در حال توسعه فاقد فاکتورهایی هستند که در مثال بالا به آن اشاره شد؛ و یا اگر فاکتور خاصی در بر داشته باشند، در خوشبینانه ترین شرایط به صادرات مواد خام و اولیه مانند نفت، قهوه، گندم و ... باز میگردد. به همین دلیل، امروزه بسیاری از کشورهای در حال توسعه به دنبال برندسازی ملی برای خود هستند تا از وضعیت فعلی خارج شوند.
در منطقه خلیج فارس و به طور کلی خاورمیانه، کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی، قطر، عمان و امارات طی سال های گذشته اقدامات قابل توجهی در این زمینه انجام داده اند که البته می توان گفت امارات به دلیل خوشنامی خود در زمینه مبادلات تجاری و مالی به نسبت مابقی کشورهای این منطقه سرآمد است.
استراتژی منظم قطر در زمینه برندسازی ملی
کشور قطر با حدود دو میلیون و هفتصد هزار نفر جمعیت و به عنوان چهارمین کشور ثروتمند جهان (بنا بر ارزیابی ماکروترند) در زمره یکی از مرفه ترین کشورهای خلیج فارس محسوب می شود. این کشور تاکنون موفق به ثبت بسیاری از رکوردهای مهم جهان به نام خود شده که برخی از آنها عبارتند از: دومین اینترنت پر سرعت جهان، سیزدهمین صادر کننده نفت جهان، هفتمین مقصد توریستی غرب آسیا و ...
قطعا نمی توان مدعی شد که تمامی این موارد به صورت اتفاقی یا تنها در پی روابط مثبت و مستحکم قطر با غرب به وجود آمده است. بدیهی است که این کشور از یک استراتژی کلان برای برندسازی خود بهره برده و به صورت منظم در حال اجرای آن است.
به عنوان مثال، قطر در جام جهانی گذشته موفق به ثبت رکوردهای عجیبی همچون تعداد استادیوم های موقت و سرعت ساخت آنها، مدیریت ترانسپورت مسافرین و اسکان دهی آنها و دیگر مواردی شد که نام این کشور را در اذهان دوستداران فوتبال به ثبت رساند. اما نکته مهم در خصوص همین تورنمنت بزرگ، حضور شیخ تمیم بن حمد آل ثانی در مراسم اعطای جام جهانی بود که به وضوح می توان مدعی شد که این اقدام در راستای برندینگ ملی صورت پذیرفته است.
اهمیت میانجی گری قطر در مذاکرات میان ایران و ایالات متحده
یکی از نقش آفرینی های مهم قطر طی سال های اخیر را می توان به تلاش برای میانجی گری میان تهران و واشنگتن طی سال های گذشته عنوان کرد که منجر به ایجاد وجهه ای مقتدر و اعتمادپذیر برای هر دو طرف و البته اتحادیه اروپا برای این کشور شده است. معمولا کشورهای در حال توسعه ینا به دلایل مختلفی همچون جذب توریست و سرمایه گذار، توسعه صادرات و ترانزیت، جذب نیروی کار ماهر، ثبات اقتصاد و ارز ملی، تقویت نماد ملی و ... از چنین فرصت هایی در راستای برندسازی ملی به نحو احسن استفاده میکنند.
در خصوص مشکلات میان تهران و واشنگتن باید در نظر داشت که یک سر این موضوع تهران قرار دارد که دست برتر در زمینه توان نظامی و هسته ای، رهبری شیعیان جهان، نقش آفرینی فرامرزی در کشورهایی چون سوریه، لبنان، یمن و عراق دارد.
بدیهی است که کشوری چون قطر که به دنبال برندسازی ملی خود است؛ نباید فرصت میانجی گری میان یک قدرت منطقه ای و یک ابر قدرت جهانی را از دست بدهد. نکته جالب توجه اینجاست که هرگونه موفقیت قطر در این زمینه می تواند جایگاه سیاسی این کشور را در جهان تا حد زیادی ارتقاء دهد؛ چراکه اتحادیه اروپا با اعضایی که هر یک صبقه ای چند صد ساله در عرصه سیاست بین الملل دارند نیز موفق به این کار نشده و اکنون کشوری کوچک و کم جمعیت در خلیج فارس برای انجام چنین ماموریت بزرگی پا پیش گذاشته است. حتی در صورت عدم حصول دستاوردی از مذاکرات میان تهران و واشنگتن، قطر موفق به ثبت نام خود به عنوان جزیره ثبات و امنیت در منطقه شده که همین امر می تواند منجر به جذب حداکثری سرمایه گذاران خارجی به این کشور شود.
به گفته وب سایت دولتی Invest Qatar، این کشور در سال ۲۰۲۲ موفق به جذب ۲۹.۷۸ میلیارد دلار سرمایه خارجی شده است که برای کشوری غیر صنعتی و در حد و اندازه قطر بسیار حائز اهیت است.
لزوم حل و فصل هرچه سریعتر مشکلات میان تهران و غرب
با نگاهی به رویکرد موفق کشورهای منطقه خلیج فارس به خوبی در می یابیم که مواردی چون امارات، قطر و عمان طی سال های گذشته که تهران و ریاض درگیر جنگ نیابتی ایدئولوژیک با یکدیگر بوده و یا اختلاف میان ایران و غرب به حداکثر میزان ممکن رسیده، به طور روز افزون تلاش هایی گسترده برای توسعه زیرساخت های تجاری، صنعتی و حتی مسیرهای ترانزیتی خود نموده اند که طرح اخیر ایالات متحده در جریان برگزاری اجلاس سران گروه ۲۰ برای گشودن مسیر ترانزیتی جدید عبوری از همین کشورها به سمت غرب نیز تایید کننده این مدعا است.
اگرچه روابط میان تهران و ریاض به واسطه گشایش های اخیر به سطح نسبتا قابل قبولی رسیده، اما باید این نکته را در نظر داشت که در نظام بین الملل، تمامی کشورهای همسایه در بهترین شرایط ممکن، رقیب تجاری - سیاسی یکدیگر محسوب شده که البته این رقابت الزاما به معنای تنش نیست.
بدیهی است، هر مقدار تیرگی روابط میان تهران و غرب به درازا بینجامد، فرصت همسایگان ما به ویژه در خلیج فارس برای دستیابی به موقعیت های تجاری – سیاسی بهتر در غیاب ایران تقویت خواهد شد.
نظر شما