بازار؛ گروه بین الملل: ۲۴ اردیبهشتماه ۱۳۴۹ نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره محمدرضا شاه پس از استماع گزارش نمایندگان سازمان ملل، به جدا شدن بحرین از ایران رأی دادند و این جزیره نفتخیز و استراتژیک که از پیش از دوران اسلامی تحت حاکمیت ایران بود از کشور منفک شد و حاکمیت چندصدساله ایران بر استان چهاردهم آن زمان پایان پذیرفت.
محمدرضا پهلوی در شهریورماه سال ۱۳۴۹ در حالی که در آن زمان بالغ بر سه میلیون و هشتصد هزارتن نفت از چاههای نفتی بحرین استخراج می شد، اعلام کرد که با توجه به این که ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد. همچنین، هویدا نخست وزیر وقت هم گفت که به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس میخواستیم شوهرش دادیم. بر همین اساس، در روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰، جزیره بحرین، در پی جدایی از سرزمین مادری اعلام استقلال کرد و در همین راستا، تهران و منامه مرزهای دریایی میان خود را تعیین و تصویب کردند و روابط دوجانبه را در همه زمینهها آغاز نمودند.
در حالی که رژیم شاه نخستین کشوری بود که یک ساعت پس از اعلام استقلال، بحرین را به رسمیت شناخت، واگذاری بحرین در واقع یکی از نقاط تاریک تاریخ معاصر ایران است که دسیسه انگلیسی (بریتانیا از طریق انعقاد قراردادهای گوناگون کوشیده بود تا این سرزمین را تحت حاکمیت خود درآورد و نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد) و خیانت پهلوی در آن نمایان است.
بنابراین، ایران بحرین را از دست داد و شاه در نهایت تنها موفق شد یک موافقتنامه درباره جزایر سه گانه از سران انگلیس و قبایل عربی بگیرد که امارات بعدها این توافق را زیر سوال برد.
در خصوص این موضوع خبرنگار بازار گفتگویی با پروفسور نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما آمریکا انجام داده که در ادامه آمده است.
*در سالگرد جدایی بحرین از ایران هستیم. این موضوع یکی از مسائل چالش برانگیز بوده است. در حالی این اتفاق رخ داده که بحرین جزئی از خاک ایران بود و مطابق همکاری محمد رضا شاه با بریتانیا و اعراب در یک همه پرسی از خاک ایران جدا شد. این در حالی بود که ایران یکبار پیش از آن و با تصویب لایحهای در سال ۱۳۳۶ رسماً بحرین را «استان چهاردهم» خود معرفی کرده بود. ارزیابی شما از دلایل این جدایی چیست و چرا شاه این اقدام را انجام داد؟
من یادم هست که سالها پیش که شاگرد دبیرستان در تهران بودم روی موضوع بحرین حساسیت زیادی بود و حتی بیشتر اوقات که وقتی در رادیو یا تلویزیون اخبار آب و هوای استانهای کشور را می گفتند، آب و هوای «استان چهاردهم» را نیز بررسی می کردند. همچنین در کلاسهای جغرافیای دبیرستان هم همواره بحرین به عنوان یکی از استانهای ایران به ما تدریس می شد. لذا زمانی که در آمریکا دانشجو بودم و خبر جدائی بحرین از ایران را شنیدم یکدفعه شوکه شدم در مورد اینکه چرا شاه وقت ایران یک چرخش ۱۸۰ درجه ای در مورد مالکیت «استان چهاردهم» انجام داد.
تنها نماینده مجلس آن زمان که جرات کرد مخالفت خود با جدائی بحرین را علنا اعلام کند محسن پزشکپور از حزب پان ایرانیست بود. سایر«نمایندگان مردم» گوسفند وار از این تصمیم شاه پشتیبانی کردند یا از ترس حرفی نزدند. نظریات مختلفی در مورد این موضوع بعد از سقوط شاه در مقالات مختلف و محدودی کتب منتشر شده اند. طرفداران شاه، بخصوص افرادی که در خارج از ایران هستند، سعی کرده اند که تصمیم شاه در مورد بحرین را توجیه کنند.
طرفداران شاه به این موضوع اشاره می کنند که بیش از ۱۵۰ سال بود که ایران حکمرانی مستقیم یا غیر مستقیم خود روی بحرین را از دست داده بود و دیگر برگشتن آن جزیره به ایران بدون جنگ عملی نبود. سؤالی که باید مطرح شود این است که چرا دولت پهلوی تا آخرین لحظه از بحرین به جزئی لاینفک از خاک ایران نام می برد و آن را استان چهاردهم کشور حساب می کرد؟
برای مثال آنها به این موضوع اشاره می کنند که بیش از ۱۵۰ سال بود که ایران حکمرانی مستقیم یا غیر مستقیم خود روی بحرین را از دست داده بود و دیگر برگشتن آن جزیره به ایران بدون جنگ عملی نبود. سؤالی که باید مطرح شود این است که چرا دولت پهلوی تا آخرین لحظه از بحرین به جزئی لاینفک از خاک ایران نام می برد و آن را استان چهاردهم کشور حساب می کرد؟ شاید در سالها و دهه های آینده مورخین با دستیابی به اسناد مهم و اولیه بتوانند جوابهای این و سؤالات شبیه آن را به ما بدهند. به نظر من شاید شاه فکر میکرد که با صرفنظر کردن از مالکیت بحرین بتواند امتیازاتی از بریتانیا بگیرد و پشتیبانی رژیم بریتانیا از سلسله پهلوی را تقویت کند.
* بحرین دارای موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتازی در خلیج فارس است. به نظر شما اگر این کشور در اختیار ایران می بود چه مزایایی برای ایران در منطقه می داشت؟
بله، موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک بحرین در خلیج فارس بر کسی پوشیده نیست. بریتانیا این را میدانست و آمریکا نیز امروز این را خوب میداند. برای همین است که ایالات متحده مقر ناوگان پنجم دریائی خود و سنتکام را در بحرین ایجاد کرده است. اگر ایران مالکیت بحرین را از دست نداده بود از نظر ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در جای بهتری قرار داشت و میتوانست سیاست خارجی خود در خلیج فارس را تقویت کند.
نوع همه پرسی جدایی بحرین که ایران با آن موافقت کرده بود طوری تنظیم شده بود که نتیجه آن از قبل معلوم بود چون مردم عادی بحرین در این همه پرسی شرکت نداشتند و نظرات آنها نقشی در نتایج این همه پرسی مهندسی شده نداشت
* اشغال بریتانیا بر این جزیره و مخالفت ایران نمی تواند حق حاکمیتی به بریتانیا به ویژه از دید حقوق بین الملل داده باشد. از جمله شواهدی تاریخی که دولت ایران برای تأیید مالکیت خود بر بحرین ارائه کرد مدارکی بود دربارهٔ اینکه بریتانیا نیز حاکمیت ایران بر بحرین را به رسمیت شناختهبودهاست. نخستین سند، قرارداد کاپیتان ویلیام بروس با حسینعلی میرزا فرمانفرما والی فارس بود که در ۱۲ ذیحجه ۱۲۳۶ (شهریور ۱۲۰۰) منعقد شدهبود. در قرارداد اذعان شده بود که جزیرهٔ بحرین همیشه متعلق به دولت ایران و جزو ایالت فارس بودهاست. با این وجود به نظر می رسد توافق ایران با بریتانیا در خصوص همه پرسی نوعی اهمال باشد. ارزیابی شما چیست؟
من با این ارزیابی شما کاملا موافقم. حتی نوع همه پرسی که ایران با آن موافقت کرده بود طوری تنظیم شده بود که نتیجه آن از قبل معلوم بود چون مردم عادی بحرین در این همه پرسی شرکت نداشتند و نظرات آنها نقشی در نتایج این همه پرسی مهندسی شده نداشت.
این همه پرسی بجای اینکه به تمام مردم بحرین اجازه دهد که نظرات خود را بیان کنند فقط اجازه شرکت به محدودی از نخبگان سیاسی و تجاری بحرین که اکثریت آنها اعراب طرفدار ریاض بودند محدود شده بود. گویا محمد رضا شاه چنان دست پاچه یا گیج شده بود که حتی روی یک همه پرسی درست نتوانست تأکید کند و زیر فشار بریتانیا خیلی زود جا خالی کرد.
سخنان اردشیر زاهدی درباره واگذاری بحرین نوش داروی بعد از مرگ سهراب است
* اردشیر زاهدی وزیر خارجهٔ وقت ایران، در مستندی که از زندگی وی ساخته شده، دربارهٔ ماجرای جدا شدن بحرین چنین اظهار نظر کرده است: «ولی راجع به بحرین، بالاخره به اینجا رسیدیم که قبول کردم. من هم مسئول [بودم]. اگر خیانت کردم، من کردم؛ من امضا کردم، من صحبت کردم.» با این وجود برخی این خیانت را تطهیر می کنند. نظر شما چیست؟
من به این گونه اظهارات مسئولین سابق دولتها، چه ایرانی چه غیر ایرانی، آنقدر اهمیت نمیدهم چون این گونه اظهارات را زمانی میگویند که به قول معروف آب از زیر پل گذشته است و آنها در موقعیتی نیستند که اشتباهات سابق خود را تصحیح کند.
سخنانی مانند «من هم مسئول [بودم]. اگر خیانت کردم، من کردم» ممکن است برای محققین تاریخ مفید باشد ولی دردی را برای امروز دوا نمیکنند و بیشتر جنبه تعارفی یا دلخوش کنی دارند و چیزی مانند نوشدارو بعد از مرگ سهراب است.
نظر شما