تهمینه غمخوار؛ بازار: رقابت استراتژیک فزاینده میان قدرتهای بزرگ بر همکاریهای چندجانبه در دوران چالشهای جهانی فزاینده سایه افکنده است. تصمیم گیری و اصلاحات انجام شده توسط بسیاری از سازمان های بین المللی کلیدی به دلیل منافع و ارزش های متضاد قدرت های کلیدی با چالش هایی مواجه شده است.
علاوه بر این، زمانی که روسیه و اوکراین جنگ را آغاز کردند، توافقات یکپارچه در مورد نظم امنیتی اروپا از بین رفت و منشور سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی نقض شد. حتی اگر سازمان ملل در پرداختن به پیامدهای جهانی جنگ، مانند بحران غذا و ایمنی تأسیسات انرژی هستهای در اوکراین، اهمیت خود را حفظ کرده باشد، به طور فزایندهای آشکار شده است که سازمانهای رسمی بینالمللی از مصونیت نسبتاً ضعیفی در برابر تشدید رقابت میان قدرتهای بزرگ برخوردار هستند.
این توسعه در کنار اهمیت فزاینده همکاری های چندجانبه غیررسمی از جمله گروه های انحصاری مهم ترین قدرت ها مانند جی ۷، جی ۲۰ و گروه بریکس صورت گرفته است. در حالی که رقابت شدید، تأثیر منفی بر انسجام و کارآمدی این گروه ها داشته است، با این وجود ارتباط خود را حفظ کرده اند، در حالی که سازمان های رسمی، نیز به اهمیت این گروه ها و ارزش افزوده آنها در محیط بین المللی کنونی پی برده اند.
در حالی که اهمیت جی هفت برای قدرت های بزرگ غربی افزایش یافته است، همکاریهای کشورهای عضو بریکس می تواند دیدگاه های جنوب جهانی را تقویت کند و برای چین و روسیه اهمیت فزاینده ای دارد
گروههای غیررسمی، اغلب دیپلماتها، وزرا و سران دولتها را گرد هم آوردهاند تا در زمانهای تشدید تنشهای سیاسی و بحرانهای جهانی مانند همهگیری کووید-۱۹ به برنامههای مورد توافق مشترک رسیدگی کنند. در همین راستا، هدف این گزارش بحث در مورد اینکه چگونه رقابت راهبردی و حتی رقابت فزاینده به پویایی در داخل و بین این مجامع همکاری چندجانبه شکل میدهد، است.
در حالی که اهمیت جی هفت برای قدرت های بزرگ غربی افزایش یافته است، همکاریهای کشورهای عضو بریکس می تواند دیدگاه های جنوب جهانی را تقویت کند و برای چین و روسیه اهمیت فزاینده ای دارد.
بریکس؛ موضع جنوب در مورد همکاری چند جانبه
زمانی گروه بریکس، صرفاً به عنوان یک کلیدواژه سرمایهگذاری تلقی میشد، اما امروز به یک مجمع غیررسمی قابل توجه تبدیل شده است که فراخوانی برای نظمی بینالمللی را منعکس میکند که باید نیازها و منافع جهان غیرغربی را بهتر منعکس کند. این مفهوم که در ابتدا توسط یک بانکدار سرمایه گذاری گلدمن ساکس در سال ۲۰۰۱ ابداع شد، تلاش کرد تا روند رشد سریع اقتصادهای نوظهور را به تصویر بکشد که نشان دهنده فرصت های سرمایه گذاری بی نظیر و قدرت اقتصادی آینده است.
بریکس در اواخر دهه ۲۰۰۰ با چهار کشور اصلی برزیل، روسیه، هند و چین واقعیت سیاسی را پذیرفت و متعهد به همکاری میان اقتصادهای نوظهور و هماهنگی سیاست های مالی از طریق گروه ۲۰ شد. آفریقای جنوبی نیز در سال ۲۰۱۱ برای پیوستن به گروه فعلی بریکس دعوت شد.
هدف بریکس اصلاح نهادهای بین المللی و ایجاد نظم جهانی چندقطبی عادلانه تر در نظر گرفته شده است
این گروه نسبت به ناتوانی درک شده نهادهای تحت رهبری غرب در پاسخگویی به بحران مالی جهانی ابراز نارضایتی کرده است، در حالی که هدف کلیدی دیگر، اصلاح نهادهای بین المللی و ایجاد نظم جهانی چندقطبی عادلانه تر در نظر گرفته شده است. بریکس در بیانیه های مشترک خود بر ارزش هایی مانند احترام به حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی، وحدت ملی و عدم مداخله در امور داخلی اعضای خود تاکید کرده است.
آنها همچنین دوام و مشروعیت سلطه غرب در نظم بین المللی آینده را زیر سوال برده اند؛ ضمن اینکه چندقطبی بودن را شرط اجتناب ناپذیر چندجانبه گرایی آینده می داند و یک سیستم تجاری چندجانبه باز، شفاف و مبتنی بر قوانین عامل کلیدی در صعود اقتصادی کشورهای بریکس بوده است. در نتیجه، آنها با چندجانبه گرایی مخالف نیستند. در واقع، حتی ارزشهای لیبرال لزوماً آن چیزی نیست که کشورهای بریکس به طور جمعی در تلاش برای مناقشه هستند.
از طرفی، تفاوت های فراوان در این گروه را نباید نادیده گرفت. اعضا واقعیتهای (ژئو)اقتصادی متفاوتی را به اشتراک میگذارند و از زمان آغاز نام اختصاری، برای تدوین هویت مشترک یا استراتژی جامع تلاش کردهاند. همه بریکس ها نه از نظر جغرافیایی در جنوب جهانی واقع شده اند، و نه همه آنها به روشی که در سپیده دم قرن بیست و یکم القا می شود، در حال ظهور هستند. برای مثال، اشاره به روسیه به عنوان یک اقتصاد در حال ظهور با توجه به وضعیت ابرقدرت سلف آن یعنی اتحاد جماهیر شوروی، و چالش های قابل توجه اصلاحات اقتصادی، ممکن است گسترده باشد.
برای روسیه، بریکس فرصتی برای اجتناب از انزوای کامل در عرصه جهانی و راهی برای منحرف کردن تأثیر تحریم های غرب است
چین، با توجه به پیشروی عظیم اقتصادی و توسعه به سمت رشد مبتنی بر مصرف، از بسیاری جهات، اشتراکات بیشتری با اقتصادهای توسعه یافته غرب دارد. علاوه بر این، نظامهای سیاسی درون بریکس از حکومت دموکراتیک تا حکومت استبدادی بهطور چشمگیری متفاوت است. اصطکاک بین کشورهای این گروه همچنان چشم انداز یک جبهه متحد بریکس را در صحنه جهانی پیچیده می کند.
با این حال، در دوران تشدید رقابت استراتژیک، ممکن است زودهنگام باشد که بریکس را یک تشکیلات بی معنی در نظر بگیریم. برای روسیه، بریکس فرصتی برای اجتناب از انزوای کامل در عرصه جهانی و راهی برای منحرف کردن تأثیر تحریم های غرب است. البته، اخیراً، واکنش بسیاری از کشورهای بریکس نسبت به حمله روسیه به اوکراین، مظهر شکنندگی یک موضع احتمالاً از پیش فرض شده طرفدار غرب است. برای بسیاری از اعضای بریکس، جنگ یک مشکل منطقه ای با پیامدهای جهانی است در حالی که تحریمها علیه روسیه بهعنوان سابقهای نگرانکننده برای تسلیح کردن قدرت مالی و اقتصادی غرب تلقی میشود.
برزیل تنها کشور بریکس است که از قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل در محکومیت اقدامات روسیه حمایت می کند، در حالی که بقیه اعضای بریکس از انجام این کار خودداری کرده اند
برزیل تنها کشور بریکس است که از قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل در محکومیت اقدامات روسیه حمایت می کند، در حالی که بقیه اعضای بریکس از انجام این کار خودداری کرده اند. از طرفی، نباید غافل شد که لفاظی غربی که جنگ روسیه را به عنوان «بازگشت جنگ بزرگ» نشان میدهد، ممکن است برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه که در واقع در دهههای گذشته درگیری برای آنها وجود نداشت، پوچ باشد.
از سوی دیگر، جنگ روسیه و اوکراین، کاملاً در تضاد با ارزشهایی مانند اصل احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی که بریکس از آنها حمایت کرده، است. اگرچه بریکس برای تشکیل یک جبهه متحد در مورد برخی مسائل کلیدی تلاش می کند، اما باید توجه داشت که تأثیر کشورهای در حال توسعه در تدوین نظم فعلی و هنجارهای آن اغلب نادیده گرفته می شود.
جنوب جهانی با فرآیندهایی مانند طراحیها و برنامه های موسسات برتون وودز، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی درگیر بوده است. در واقع آنها توانسته اند جنبه توسعه ای را به فعالیت این نهادها و سایر نهادها تزریق کنند. بر این اساس، ممکن است نادیده انگاشتن بریکس به عنوان یک صورت فلکی که به نوعی برای حرکت در محیطی که توسط رقابت استراتژیک تعریف شده است، بسیار نوپا باشد.
نقش جنوب جهانی به عنوان یک هنجارساز به جای هنجارگیران صرف، در گذشته به اندازه کافی مورد تایید قرار نگرفته است. علاوه بر این، رهبران بریکس به طور پیوسته به دیدار خود در بالاترین سطح سیاسی ادامه داده اند. تا سال ۲۰۲۰، گروه بریکس سیزده اجلاس سالانه و ۹ نشست غیررسمی را برگزار کرد، ۹۳۳ تصمیم جمعی را تهیه و تقریباً به عنوان همکاری بین گروهی قابل توجه بود.
مشابه جی هفت و به ویژه جی ۲۰، بریکس نیز بر فعالیت های اطلاع رسانی متمرکز شده است و هدف آن ایجاد شبکه با تجارت، اتاق فکر، دانشگاه، اتحادیه های کارگری، پارلمانی و همچنین جوانان و گروه های جامعه مدنی است؛ضمن اینکه دستور کار کلی بریکس به سی و چهار موضوع گسترش، از امنیت سایبری و تروریسم گرفته تا سلامت و توسعه جهانی و بسیاری موارد دیگر، یافته است.
شاید ملموس ترین نقطه عطفی که بریکس را از دستور کار به عمل ارتقا داد، ایجاد بانک توسعه جدید، یک بانک توسعه چندجانبه که برای تامین مالی پروژه های زیرساختی و توسعه در بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه تاسیس شده، باشد، در حالی که به چالش کشیدن سنت همکاری چندجانبه تحت سلطه غرب همچنان یک هدف مشترک برای اعضای بریکس است، یک هویت متحدتر مستلزم استدلال قانعکنندهای برای نمایندگی از جهان در حال توسعه وسیعتر است، که بیشتر آن (حداقل تاکنون) در بریکس ارائه نشده است.
در غرب، نفوذ ناشی از همکاری بریکس و نهادهای رسمی جدید اغلب با ظهور چین مرتبط است
دستور کار در حال گسترش این گروه، و همچنین موفقیت نسبی ابتکاراتی مانند تاسیس بانک بریکس، پتانسیل رسیدگی به چالش های جهانی را در یک صورت فلکی غیررسمی، که توسط کشورهای در حال توسعه سابق و اقتصادهای نوظهور تعریف شده است، منعکس می کند. نکته مهم این است که موضع مشترک اعضای بریکس در قبال مشروعیت و تغییر وضعیت موجود در همکاری های چندجانبه ممکن است آنقدر که اغلب به تصویر کشیده می شود بحث برانگیز نباشد.
در واقع، در غرب، نفوذ ناشی از همکاری بریکس و نهادهای رسمی جدید اغلب با ظهور چین مرتبط است. با این حال، برای بسیاری از کشورهای نوظهور، بریکس ایدهای گستردهتر از یک موضوع فرصتطلبانه برای قدرتمندترین عضو خود از لحاظ اقتصادی است. سابقه رای گیری بریکس در مورد تهاجم روسیه به اوکراین باید نشان دهد که صرفاً تعلق داشتن به جهان دموکراتیک، همانطور که اکثر کشورهای بریکس انجام می دهند، ممکن است انگیزه کافی برای رای دادن همگام با غرب را ایجاد نکند.
زخمهای ریشهدار استعمار در جنوب جهانی و همچنین تجربیات اخیر همهگیری کووید-۱۹ و «ناسیونالیسم واکسن» غربی، همچنان دیدگاه غرب را به عنوان یک شریک قابل اعتماد پیچیدهتر میکند. برای اقتصادهای نوظهور و جنوب جهانی، این گونه فشارها به رویکرد غربی، به مسئولیت جهانی در بهترین حالت و ریاکاری در بدترین حالت اشاره دارد.