مهران ابراهیمیان؛ بازار: رئیس یک دانشگاه می خواهد سالانه تعداد دانشجویان فارغ التحصیل را افزایش دهد و از نرخ فارغ التحصیلی به عنوان شاخص موفقیت استفاده می کند.
اعضای شورای دانشگاه اغلب تغییراتی را برای همگام شدن با این استاندارد جدید ارائه میکنند، سپس اساتید ممکن است بیشتر بر اطمینان از فارغالتحصیل شدن دانشجویان به جای آموزش مهارتهای مهمی که به آنها نیاز دارند؛ تمرکز کنند. در چنین تغییر رویکردی که اتفاقا در سیستم آموزشی ما نیز کاملا مشهود است اساتید بیشتر از آن که به دنبال بهبود موضوعات درسی و کیفی کردن آموزش های دانشگاهی باشند بر افزایش تعداد دانشجو تاکید می کنند.
این معیار همان طور که در سیستم دانشگاه های ما قابل رویت است، کارایی خود را از دست داده و فقط نرخ فارغ التحصیلان افزایش یافته است و کار به جایی می رسد که اکنون بسیاری از فارغ التحصیلان بعد از اتمام دروس دانشگاهی خود تازه به سراغ فراگیری یک مهارت یا آموزش های مکمل کاربردی متناسب با بازار کار می روند.
قانون گودهارت
این مثال کاربرد عملی یکی از قوانین اقتصادی را ارائه می دهد که به «قانون گودهارت» مشهوراست و توسط اقتصاددان انگلیسی «چارلز گودهارت» وضع شده است و می گوید زمانی که معیار به خودی خود تبدیل به یک هدف شد، دیگر یک شاخص خوبی نخواهد بود بلکه معیار زمانی خوب است که اغلب در زندگی عادی، در اقتصاد و در بازار اثر گذار باشد. این ایده در سال ۱۹۷۵ بر روی سیاست پولی در انگلستان و مشکلات مدیریت پول بیان شد اما در حال حاضر در بسیاری از حوزههای اقتصادی کاربرد دارد. برای مثال وقتی اهداف و سیاستهای به خصوصی را تعیین میکنیم، افراد تلاش خواهند کرد تا رفتار خود را بر مبنای آنها بهینه کنند و به سایر خروجیها و نتایج توجه نخواهند کرد.
شاید موجه ترین مصداق مبحث تبدیل شاخص ومعیار ارزیابی به هدف در بورس، در متنوع سازی دارایی ها باشد، هدف اصلی در اینجا تنوع درجات ریسک بین سهام پر ریسک، متوسط و ریسک کم است. با این حال، مطالعات نشان می دهد که بیش از ۸۰ درصد از سهامداران بدون هدف سهام خود را متنوع می کنند و در واقع تنوع سازی، خود به یک هدف تبدیل می شود.
دو سوم سهامداران در بازار سهام آمریکا هدف اصلیشان به جای سود جلوگیری از ضرر است و ضرر نکردن را پیروزی تلقی می کنند و بر این اساس به دنبال تنوع بخشی سهام خود هستند. در واقع تنوع سازی هدف شده نه معنای سود سازی!
وقتی جلوگیری از ضرر هدف می شود
شاهد این ادعا بر اساس تحقیقات انجام شده در بازارهای مهم جهان، دو سوم سهامداران در بازار سهام آمریکا است که هدف اصلیشان به جای سود جلوگیری از ضرر است و ضرر نکردن را پیروزی تلقی می کنند و بر این اساس به دنبال تنوع بخشی سهام خود هستند. در واقع تنوع سازی هدف شده نه معنای سود سازی!
در بازار سرمایه ایران نیز این خطا به رغم تورم های بالای و سهام متفاوت از لحاظ بنیادی در چند سال اخیر بیشتر مشاهده شده که تجارب تلخ گذشته و ریزش های سنگین و دخالت بازار سازها این رویه را در بین سهامداران خرد بیشتر کرده است.
این خطای سنگین و یا دام گودهارت در بازار سرمایه ایران بیشتر ناشی از مفهوم حسابداری ذهنی منبعث شده است، جایی که سرمایهگذار مثلاً یک سهم را به قیمت ۵۰۰۰ ریال خریداری کرده و سپس به ۵۵۰۰ ریال افزایش یافته است، میبیند که اگر سهام بعداً به زیر این سطح سقوط کرد، میتواند همچنان سهام را حفظ کند. در واقع سهامدار تا زمانی که سهام دوباره به سطح ۵۰۰۰ ریال برنگشته است اختلاف قیمت خریداری شده با سود ۵۰۰ ریال را به نوعی پولی می داند که از بازار سرمایه به دست آورده و پولی بادآورده می داند که می تواند روی آن ریسک کند!
تجربه دو دوره سقوط سهام که هم اکنون در دوره دوم به سر می بریم سهامداران خرد را بر ان واداشته تا ضرر نکردن را موفقیت تلقی کنند
موضوع دیگری که بر اساس قانون گود هارت به معیاری غلط در بین سهامداران ایرانی تبدیل شده است، موفقیت شمردن اجتناب از ضرر است. تجربه دو دوره سقوط سهام که هم اکنون در دوره دوم به سر می بریم سهامداران خرد را بر ان واداشته تا ضرر نکردن را موفقیت تلقی کنند!
البته این اتفاق صرفا برای سهامداران ایرانی مصداق ندارد بلکه حداقل ۴۰ درصد از فعالان بازار سهام با عدم توجه به هدف واضح سود در این دام می افتند.
گفته می شود حتی جورج سوروس میلیاردر که شهرت او در موفقیت در بازار سرمایه شهره جهانی دارد نیز در این دام افتاده است و او یکی از بزرگترین زیان های تاریخ بورس ها را در عملیات سفته بازی در ژاپن متحمل شد که حدود ۳۰ درصد از سرمایه اش را به باد داد.
در سال ۱۹۸۷، سوروس به دلیل سقوط بورس ژاپن، حدود ۸۰۰ میلیون دلار از سرمایه خود را در عملیات سفتهبازی مختلف در بورس ژاپن از دست داد.
معیارهای ترکیبی
مسئله تبدیل استاندارد به هدف به خودی خود اغلب با تعصب چکش طلایی همراه است (یعنی شخصی که از چکش ابزار ان است و برای برداشتن میخ هم از آن استفاده می کند به خیال خود باید برای حل همه مشکلات از چکش استفاده کرد).
این سوگیری با آزمایش های زیادی که روی معامله گران در بازار سهام انجام شده است، نشان می دهد که ۸۰ درصد آنها با ارائه ۱۰ اطلاعات تصمیم به سرمایه گذاری با یک مبلغ مشخص می کنند. در ادامه انها را با ۱۰ اطلاعات متناقض مربوط به سهام تجهیز می کنند تا یا سرمایه خود را افزایش بدهند یا سرمایه خود را خارج نکنند.
اتفاقی که در اینجا رخ می دهد این است که این معامله گران در میان اولین اطلاعات به دنبال یک معیار مانند ارزان بودن قیمت سهم یا کاهش ضریب سودآوری می گردند و تلویحاً تأثیر عوامل دیگر را حذف می کنند.
همچنین، بسیاری از معامله گران ضریب سود را به عنوان یک هدف از میان چندین معیار در نظر می گیرند و بر این اساس تمایل به جمع آوری سهام با نرخ سود پایین دارند.
همچنین در واقع، برای سفته بازان ابزار ریسک روی «حال و هوای بازار» اغلب خود یک هدف تبدیل میشود.
بسیاری از معامله گران با وجود اینکه اطلاعات دیگری حاکی از احتمال نزول سهم در اختیار آنها قرار می گیرد، از تغییر دیدگاه خود در مورد افزایش منحنی سهام خودداری می کنند، اما به جای ارزیابی واقعیت این معیار و کمک به خرید یا فروش، آن را هدف اصلی خود در بازار قرار می دهند.
به طور کلی کارشناسان سرمایهگذاری توصیه میکنند برای جلوگیری از افتادن در دام قانون «گودهارت»، سرمایهگذار هدف خود را نه فقط رشد ویا جلوگیری از ضرر که با اعداد مشخص کنند. مطالعات در مورد بازارسهام امریکا نیز موید این ادعا است که تنها ۶ درصد از سرمایه گذاران اهداف اولیه خود را در ذهن دارند و مانند دیگران از آن هدف «عددی» به سمت هدفی جدید برنمی گردند.
نظر شما