تهمینه غمخوار؛ بازار: در بخش اول و دوم همگرایی های دوران واگرایی گفته شد در حالی که جهان چند قطبی تر میشود، بسیاری از کشورها احتمالاً همسوییهای انعطافپذیر را به اتحادهای ایستا ترجیح میدهند و شبکهای بسیار پیچیدهتر از روابط را ایجاد خواهند کرد.
همچنین، حرکت از نظام تک قطبی به جهان چند قطبی، از ائتلاف ها به همسویی ها و چندجانبه گرایی به جانبه گرایی حداقلی منجر به یک تغییر عمده می شود و آن چیزی نیست جز ظهور ائتلاف ها ضمن اینکه اگرچه ماهیت دقیق ائتلاف های در حال حاضر به شدت به تصمیمات کشورها و رهبران وابسته خواهد بود، اما آنها حول چهار موضوع اساسی مانند امنیت، اقتصاد، فناوری و حکومت تشکیل شده اند.
در بخش پایانی به چگونگی تغییر انتخاب ها و فرصتهای پیش روی کشورهای سراسر جهان در دوره و نظم جدید می پردازیم.
بسیاری از ناظران به همان روشی که در طول جنگ سرد فکر می کرده اند، هم اکنون به جناح بندی ها به عنوان اتحادهای ثابت و فراگیر نگاه می کنند. با این حال، به دلایلی که پیشتر و در بخشهای قبلی توضیح داده شد، ائتلاف ها نسبت به بلوک هایی که نیمه دوم قرن بیستم را توصیف میکردند، کوچکتر، انعطافپذیرتر و موضوع محورتر شده اند.
بنابراین، چگونه این دوره جدید انتخاب ها و فرصتهای کشورهای سراسر جهان را تغییر خواهد داد؟ برای ایالات متحده، رشد ائتلاف ها دوران جدیدی از عدم اطمینان را به همراه دارد. واشنگتن مدت هاست که از مجموعهای از ائتلافها و ترتیبات چندجانبه که عموماً حول محور ایالات متحده متمرکز شدهاند، سود میبرد. اما از آنجایی که آمریکا در حال تبدیل شدن به کشوری است که دیگر جایگاه گذشته را ندارد، نمی تواند به سادگی شرایط خود را به جهانیان دیکته کند. دیپلماسی ایالات متحده باید بیشتر در جهت ایجاد زمینه های مشترک و ایجاد اجماع با متحدان و شرکا سرمایه گذاری کند.
ائتلاف های دوستانه از کشورهای همفکر می توانند بسیاری از اهداف ایالات متحده را تقویت کنند، اما کنترل ایالات متحده را نیز کاهش خواهند داد. در نتیجه، بسیاری از سیاستگذاران و سیاست مداران آمریکایی احتمالاً ساختار مبتنی بر ائتلاف را با درجهای از شک و تردید در نظر میگیرند.
برای قدرت هایی مانند چین و روسیه که شبکههای ائتلافی از پیش موجود بزرگی ندارند، تغییر به سمت ائتلافها فرصتهای جدیدی را برای دستیابی به شرکای همفکر خود باز میکند
در واقع، برخی از کارشناسان آمریکایی تا به امروز این تحول را رد کرده اند و در عوض به ظهور یک ائتلاف بزرگ و واحد برای ایجاد تعادل در چین امیدوار بوده اند. اما این راه گذشته است، نه واقعیت آینده و یا حتی حال.
برای قدرت هایی مانند چین و روسیه که شبکههای ائتلافی از پیش موجود بزرگی ندارند، تغییر به سمت ائتلافها فرصتهای جدیدی را برای دستیابی به شرکای همفکر خود باز میکند. چین، روسیه و دیگر بازیگران در حال ساخت گروه های کوچک خود مانند سازمان همکاری شانگهای هستند. با این حال، موفقیت آنها به این موضوع بستگی دارد که آیا آنها می توانند اهداف مشترک به ویژه در رابطه با تأمین کالاهای عمومی را بیان کنند یا خیر. با این حال، بسیاری از تعاملات پکن و مسکو امروزه کمتر با دیدگاه مثبت از آینده تعریف می شود تا با عدم پذیرش مدل «غربی».
این امر، کار با برخی از شرکای بالقوه توانمندتر را دشوار می کند، زیرا آنها ممکن است با رویکردهای آمریکایی یا اروپایی هماهنگ نشوند. در واقع، در حالی که ائتلاف های موجود آمریکا یک شبه از بین نخواهند رفت، اما مشخص شده که اقدامات پکن یا مسکو احتمالاً ائتلاف سازیهای جدید را تسریع کرده و شرایط صف بندی و جناح بندی ها را در اطراف آنها سخت تر می کند.
متحدان ایالات متحده می توانند همسویی خود را با این کشور در زمینه هایی که برای آنها مناسب است حفظ کنند، اما اکنون فضای بیشتری برای دنبال کردن سیاست های مستقل و یا مکمل در سایر زمینه ها خواهند داشت
برای قدرت هایی مانند ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، بریتانیا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، کانادا و دیگر کشورها که در حال حاضر همراه با ایالات متحده همراه بوده و در اتحاد با امریکا هستند،ظهور ائتلاف ها گزینه های بیشتری را برای آنها فراهم خواهد کرد. متحدان ایالات متحده می توانند همسویی خود را با این کشور در زمینه هایی که برای آنها مناسب است حفظ کنند، اما اکنون فضای بیشتری برای دنبال کردن سیاست های مستقل و یا مکمل در سایر زمینه ها خواهند داشت.
در نتیجه، اگر روابط با ایالات متحده وخیم شود، متحدان فعلی ایالات متحده گزینه های خروج بیشتری خواهند داشت، زیرا آنها می توانند با دنبال کردن خودمختاری بیشتر یا ادغام نزدیک تر با سایر بازیگران بین المللی، اتکا به واشنگتن را بدون چشم پوشی از همسویی به طور کامل کاهش دهند. به عنوان مثال، ژاپن بیشتر با استرالیا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و دیگر بازیگران همکاری می کند، به گونه ای که مستقیماً اتحاد آن با ایالات متحده را تضعیف نمی کند، اما در مقابل احتمال بدتر شدن روابط ایالات متحده و ژاپن تحت شرایط آینده آمریکایی ها افزایش خواهد یافت.
همانطور که کشورهای غیر متحد امریکا رشد می کنند و جهان چندقطبی بیشتر آشکار می شود، به تنهایی می توانند به عنوان وزنه های سنگین در نظم بین المللی ظاهر شوند
از طرفی، برای قدرت هایی که امروزه به وضوح با امریکا همسو نیستند، هم ظهور ائتلافها مزایای بسیاری را به همراه دارد. از آن جمله می توان به هند، اندونزی، برزیل، عربستان سعودی، نیجریه، آفریقای جنوبی و غیره اشاره کرد. همانطور که این کشورها رشد می کنند و جهان چندقطبی بیشتر آشکار می شود، ممکن است به تنهایی به عنوان وزنه های سنگین در نظم بین المللی ظاهر شوند.
شبکه های منطقه ای در اطراف بسیاری از این کشورها متمرکز خواهند شد و قدرت های دیگر به طور فزاینده ای به آنها به عنوان بازیگران مهم نگاه خواهند کرد. اگر تعداد کمی از این بازیگران وجود داشته باشند، می توانند به اتحاد رسمی با دیگر قدرت های بزرگ فکر کنند. در عوض، ایجاد گروه بندی های انعطافپذیر، فرصتهایی را برای جلب حمایت و همکاری سایر قدرتها بدون نیاز به قربانی کردن مقادیر قابل توجهی از خودمختاری ارائه میدهد.
با این حال، مجموعه ای از کشورها وجود دارد که احتمالاً این جهان جدید مبتنی بر ائتلاف را دشوارتر می بینند: کشورهای کوچکتر، از جمله در جنوب شرقی آسیا، که با موانعی برای پیوستن به صفوف جدید روبرو هستند. برخی از کشورها، مانند کره جنوبی، به قدری به یک متحد واحد، به عنوان مثال، ایالات متحده وابسته شده اند که ایجاد ائتلاف با کشورهای ثالث به طور طبیعی انجام نمی شود.
سایر کشورها، از جمله اعضای آسه آن، بخشی از سازمان های چندجانبه موجود هستند که توانایی آنها را برای سازماندهی در ساختارهای کوچکتر و انعطاف پذیرتر محدود می کنند. برخی دیگر هم مانند سوئیس، به دلایل استراتژیک، سیاسی یا تاریخی همچنان به سیاست های سختگیرانه عدم تعهد وابسته هستند و بنابراین می توانند برای استفاده از فرصت های ارائه شده توسط ائتلاف های انعطاف پذیرتر تلاش کنند.
نظر شما