۲۶ فروردین ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۲
مواضع استراتژیک قدرت های میانی| ترکیه و ایران؛ دو قدرت تجدیدنظرطلب در برابر نظم موجود
بازار گزارش داد؛

مواضع استراتژیک قدرت های میانی| ترکیه و ایران؛ دو قدرت تجدیدنظرطلب در برابر نظم موجود

در حالیکه بسیاری از قدرتهای میانی در حال تغییر نقش خود در پاسخ به پویایی نظام جهانی به سمت چندقطبی شدن هستند، ایران و ترکیه دو قدرت تجدیدنظرطلب در برابر نظم موجود در نظر گرفته می شوند.

بازار؛ گروه بین الملل: در بخش پیشین پس از توضیح و تبیین مفهوم قدرتهای میانی، گفته شد که قدرت‌های میانی به‌ عنوان بازیگرانی با تعاملات بسیار، تمایل دارند که منافع ملی خود را به صورت منطقه‌ای تعریف کرده و تنها در چارچوب تاریخ و شرایط ژئوپلیتیک منطقه‌ای که در آن ساکن هستند، قابل درک باشند.

حال در ادامه این بحث سوالی که مطرح می شود این است که قدرت‌های میانی انتخاب‌ها و صف‌بندی‌های استراتژیک خود را چگونه تعریف می‌کنند و این موضوع از چه نظر اهمیت دارد؟

در نگاه اول، کشورهایی مانند ژاپن، ترکیه، ایران، برزیل، اندونزی، هند، آلمان، فرانسه، انگلیس ( کانادا، استرالیا و نیوزلند )، نیجریه و آفریقای جنوبی که در چشم انداز جهانی کنونی به عنوان قدرت های میانی شناخته شوند، رفتار مشابهی ندارند. بر همین اساس، به نظر می‌رسد بسیاری از آنها به همان اندازه که متفاوت از قدرت‌های بزرگ بوده و عمل می کنند، با یکدیگر هم فرق دارند و به نظر می‌رسد که این امر مانع از سودمندی در تیپولوژی به لحاظ ساختاری است.

جدای از تفاوت‌های عمیق آنها به عنوان قطب‌های فرهنگی، با تمرکز بر رفتارهای استراتژیک قدرت‌های میانی، می‌توان آن‌ها را در دو خط جداگانه تقسیم کرد: «جریان تجدیدنظر طلبی» و «راهبرد حفظ وضع موجود»

جدای از تفاوت‌های عمیق آنها به عنوان قطب‌های فرهنگی، با تمرکز بر رفتارهای استراتژیک قدرت‌های میانی، می‌توان آن‌ها را در دو خط جداگانه تقسیم کرد: «جریان تجدیدنظر طلبی» و «راهبرد حفظ وضع موجود». «پل کندی» نویسنده کتاب «ظهور و سقوط قدرت های بزرگ»، یک اهمیت تاریخی برای قدرت های میانی تجدید نظر طلب و خواهان حفظ وضع موجود و نقش‌های حیاتی که در بحران‌های ژئوپلیتیک ایفا می‌کنند، قائل است.

بسیاری از قدرت‌های میانی در حال تغییر نقش خود در پاسخ به پویایی در حال تغییر نظام بین‌الملل به سمت چندقطبی شدن هستند. این مجموعه فرصت‌های جالبی را هم برای ملت‌هایی که به سیاست وضع موجود اعتقاد دارند و ملتهای تجدیدنظر طلب ایجاد می‌کند. یک «قدرت میانی تجدید نظر طلب» نسبت به توازن قدرت موجود در مجموعه امنیتی منطقه ای خود به عنوان منعکس کننده نفوذ تاریخی و وزن ژئوپلیتیک آن در منطقه تمایلی ندارد و فعالانه در برابر نظم جهانی حاکم مقاومت می کند؛ در حالی که که آن را به خاطر کمرنگ شدن موقعیت یا جایگاه خود سرزنش می کند و ناعادلانه می داند.

افزون بر این، قدرتهای میانی تجدید نظر طلب قدرتهای قابل توجهی هستند، البته نه به دلیل توانایی آنها برای به چالش کشیدن مستقیم یک قدرت بزرگ، بلکه به دلیل برخورداری از ظرفیت و تمایل برای ابراز علاقه خود به روشی که به طور قابل اعتمادی وضعیت موجود را در یک صحنه بزرگ ژئوپلیتیکی (معمولا در و اطراف مجوعه های امنیتی منطقه ای مربوطه خود) تهدید کرده و سیاست «وضعیت موجود» قدرت بزرگی که آن را هژمونیک و تهدید کننده شکل زندگی خود می داند، تضعیف می کند.

قدرتهای میانی تجدید نظر طلب می‌توانند مستقیماً یا از طریق نیابت‌ ها یا هر دو (مثلاً ایران) عمل کنند؛ در حالی که منافع آنها نیز می‌تواند در امتداد خطوط سرزمینی، ایدئولوژیک یا نهادی و یا همه موارد ذکر شده (همانند ترکیه) آشکار شود. برعکس، یک «قدرت میانی متعقد به سیاست وضع موجود» عموماً از توازن قدرت موجود در داخل و اطراف مجموعه های امنیتی منطقه ای خود رضایت دارد و خود را ذینفع نظم سیستمی اولیه می‌داند. این قدرتها در حمایت ها و تضمین هایی که قدرت بزرگ وضع موجود به آن ارائه می کند، احساس امنیت کرده و معمولاً خرسند است که از موقعیت قدرت میانی خود برای اعمال نفوذ و قدرت به عنوان محور اصلی ترتیبات امنیتی منطقه ای برای کمک به حفاظت و پیشبرد هنجارها و منافع موجود اغلب با به کارگیری دیپلماسی در جبهه های دوجانبه، چندجانبه یا نهادی، استفاده می کند.

ماهیت عادی، نهادینه شده و غالباً رسمی شراکت بین هژمون و قدرت میانی معتقد به سیاست وضع موجود، برای حفظ نظم موجود، اساس جامعه بین المللی در نظر گرفته می شود. در شرایط کنونی، تعهد همزیستی قدرتهای میانی سیاست وضع موجود و هژمون (یعنی ایالات متحده) نسبت به وضعیت موجود، منبع ثبات و مشروعیت نظم بین‌المللی لیبرال است که به آن یک لایه دیگر از اقتدار و حتی احترام به عنوان یک توافق توافقی می‌دهد؛ به جای نظم صرفاً هژمونیک.

مسیرهای استراتژیک قدرت‌های میانی_که به بهترین وجه توسط «وضعیت موجود» یا «تجدیدنظر طلبی» آن‌ها در مناطق مربوطه تعیین می‌شود_می‌تواند فراتر از مناطق آنها باشد؛ به‌ویژه در مورد قدرتهای میانی متعقد به سیاست وضع موجود که در هماهنگی با ایالات متحده در حفظ نظم بین المللی به اصطلاح «مبتنی بر قوانین و قانون محور» و برتری ایدئولوژیک لیبرالیسم غربی، همکاری می‌کنند.

بر همین اساس، آلمان، ژاپن، و هسته اصلی آنگلوسفر (یعنی انگلیس، استرالیا، کانادا و نیوزلند) نمونه های روشنی از رفتار قدرت میانی وضع موجود ارائه می دهند؛ در حالی که ترکیه و ایران اغلب به عنوان قدرتهای میانی تجدیدنظرطلب رفتار می کنند.

با توجه به امنیت نسبی و رضایت عمومی از توازن قدرت جهانی و منطقه ای، استراتژی اصلی قدرت میانی وضع موجود این است که در سیستم تحت رهبری ایالات متحده برای پیشبرد اهداف (عمدتاً اقتصادی) خود اقدام کند؛ در حالی که همچنان قدرت نرم و موقعیت خوب خود را در جامعه بین المللی و در سازمان های (لیبرال) منطقه ای و چندجانبه جهان آزاد که یکی از سهامداران اصلی آن است، افزایش می دهد. این موضوع را می توان با بر عهده گرفتن مسئولیت های بزرگتر در یک منطقه، در حالی که این قدرتها به ایالات متحده وابسته یا متحد آن بوده اند، توضیح داد.

علیرغم تجدید نظر واشنگتن در مورد میزان نقش جهانی خود، آمریکا همچنان به عنوان یک قدرت و قطب بزرگ باقی خواهد ماند که البته بیشتر به وضعیت موجود وابسته است

آلمان به‌عنوان مهم‌ترین عضو اتحادیه اروپا و یک بازیگر فعال در ناتو، با پیگیری‌های اقتصادی مستقل و ابتکارات دیپلماتیک خود، نمونه برجسته معاصر قدرت میانی وضع موجود است. اگرچه از لحاظ دیپلماتیک کمتر پویایی دارد، اما چرخش برزیل در مورد دیدگاه‌های آن در رابطه با کوبا تحت دولت بولسونارو و همچنین موضع‌گیری افراطی در قبال ونزوئلا نشان‌دهنده تمایل بیشتر برای مشارکت در سیاست‌های نیمکره به شیوه‌هایی دوستانه با اهداف واشنگتن است.

این امر به نوبه خود نشان می دهد که علیرغم تجدید نظر واشنگتن در مورد میزان نقش جهانی خود، آمریکا همچنان به عنوان یک قدرت و قطب بزرگ باقی خواهد ماند که بیشتر به وضعیت موجود وابسته است و بسیاری از متحدان سنتی (به ویژه قدرتهای میانی وضع موجود) به دنبال حفظ و حتی گسترش روابط گرم خود هستند که شاید حتی این تلاش را کمک به قدرت و موقعیت منطقه ای خود بدانند.

با این حال، همانطور که مثال بولسونارو به وضوح نشان می دهد، چنین تلاش هایی مانع از استفاده قدرت میانی وضع موجود از نفوذ خود برای دستیابی به اهداف مستقل خود و حتی پیشبرد برنامه های سیاسی داخلی در تضاد با اجماع لیبرال در واشنگتن نمی شود. نیازی به گفتن نیست که نیات و اهداف ژئوپلیتیکی قدرت‌های میانی تجدیدنظر طلب مبهم‌تر و پیش‌بینی آن ها دشوارتر است.

همانطور که مجموعه های امنیتی منطقه ای برای ارتقای موقعیت خود و به حداکثر رساندن قدرت نسبی خود تلاش می کنند، این مجموعه ها عموماً به شیوه ای واقعی تر عمل کرده و تحمل ریسک بالاتری دارند که هم دامنه اقدامات بالقوه در دسترس آنها را گسترش داده و هم طبیعتاً ریسک واکنش متقابل را افزایش می دهد.

ترکیه و ایران دو نمونه قابل توجه از این قدرت های میانی هستند که با موضع استراتژیک متضاد و مقاومت در برابر نظم موجود؛ کشورهای متمایزی در نظر گرفته می شوند

ترکیه و ایران دو نمونه قابل توجه از این قدرت های میانی هستند که با موضع استراتژیک متضاد و مقاومت در برابر نظم موجود؛ کشورهای متمایزی در نظر گرفته می شوند. ایران که زمانی متحد نزدیک ایالات متحده بود، آشکارا از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، قدرت برتر تجدیدنظر طلب بوده است؛ در حالی که قضیه ترکیه کمی پیچیده تر است.

اگرچه آنکارا دوران پس از جنگ را به عنوان یک قدرت وضع موجود آغاز کرد و همچنان از بسیاری جهات از عضویت در ناتو استفاده می کند و از آن بهره می برد، در دو دهه گذشته به‌تدریج به دستور اردوغان تجدیدنظرطلب‌تر شده و دولت ترکیه غیرلیبرال‌تر که به‌طور فزاینده‌ای از غرب لیبرال سرخورده شده، عثمانی‌گرایی نو را پذیرفته است.

کد خبر: ۲۱۲٬۲۰۳

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۰۳:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۱/۲۸
      0 0
      همسایه ها اولویت اول سیاست جمهوری اسلامی ایران است