تهمینه غمخوار؛ بازار: از آن جایی که ذخایر گاز طبیعی در اعماق دریا، به عنوان گنجینه ای در نظر گرفته می شود؛ پس از کشف عمده منابع گاز در سال ۲۰۰۹، منطقه مدیترانه شرقی به تدریج وارد دوره تنش ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی بر سر منابع طبیعی خود شد و این اختلافات، منطقه را با مجموعه ای از رقابت های خطرناک بین بازیگران از جمله اسرائیل، لبنان، ترکیه، جمهوری قبرس، مصر و دیگر کشورها مواجه ساخت. حقیقت این است که مدیترانه شرقی یکی از مناطقی است که در آینده نزدیک به یکی از منابع اصلی گاز طبیعی جهان تبدیل خواهد شد.
از آنجایی که اکثر کشورهای ساحلی تلاش می کنند تا منابع بیشتری کشف کنند، هر کدام سهمی در به حداکثر رساندن بی ثباتی در منطقه دارند. اسرائیل به دنبال صادرات بخش بزرگی از سهم خود به کشورهای اروپایی و به همین ترتیب لبنان علاوه بر مصرف داخلی، در صادرات به اروپا نیز تلاش می کند. به طور مشابه، مصر نیز مشتاق تبدیل شدن به یک مرکز منطقه ای انرژی بوده و جمهوری قبرس نیز خواستار حفاری های بیشتر و مشارکت شرکت های بین المللی در منطقه اقتصادی دریایی خود است که با منافع طرف ترک قبرس و خود ترکیه در تضاد است. بر این اساس، رقابت اقتصادی به یک رقابت ژئوپلیتیکی تبدیل شده است.
علاوه بر درگیری اسرائیل و اعراب در منطقه مدیترانه شرقی، قبلاً درگیری بین طرف های ترک و یونانی قبرس وجود داشته است. حمایت تقریباً همه بازیگران از طرف یونانی در مقابل طرف ترک، ارتش ترکیه را برانگیخت تا در سال ۱۹۷۴ وارد قسمت شمالی قبرس شود و جمهوری ترک قبرس شمالی را برای ترکان جزیره تشکیل دهد. از آن زمان، مناقشه قبرس در مرکز رقابت ژئوپلیتیکی مدیترانه شرقی قرار گرفته و انرژی به عنوان یک عامل، موجب تشدید رقابت ها شده که البته می تواند ابعاد بزرگ تری نیز به خود بگیرد.
در این میان، صف بندی کشورهای ذی نفع نشان می دهد که منافع اقتصادی، همه آنها را به گونه ای در مقابل هم قرار داده که در سطح کلان از دو جهت قابل بررسی است. در یک طرف ترکیه و بخش ترکی قبرس و در جبهه مقابل جمهوری قبرس، یونان، اسرائیل، مصر، اتحادیه اروپا، فلسطین، آمریکا و اخیراً امارات متحده عربی قرار دارند. کشورهای دیگر نیز از جمله لبنان و سوریه به دلیل ضعف ژئوپلیتیکی نتوانسته اند یا نمی خواهند در یکی از این بلوک ها قرار گیرند.
ژئوپلیتیک مدیترانه شرقی که به مرور زمان به یک بحران بین المللی در بعد منطقه ای تبدیل شده است، در کوتاه مدت و میان مدت ابعاد گسترده تری به خود خواهد گرفت و راه را برای چندین بازیگر به این منطقه باز خواهد کرد
برخی از تحلیلگران اینگونه استدلال می کنند که ژئوپلیتیک مدیترانه شرقی که به مرور زمان به یک بحران بین المللی در بعد منطقه ای تبدیل شده است، در کوتاه مدت و میان مدت ابعاد گسترده تری به خود خواهد گرفت و راه را برای چندین بازیگر به این منطقه باز خواهد کرد. بنابراین تبدیل به یک بحران جدید در ابعاد بزرگتر قابل مشاهده خواهد بود. بر این اساس می توان ادعا کرد که به دلیل عدم توازن گسترده قدرتها در دهه دوم قرن بیست و یکم و وجود نظام جدید جهانی، بحران مدیترانه شرقی ادامه خواهد داشت و در صورت عدم کنترل، وارد مرحله خطرناکی شود تبدیل خواهد شد.
از آنجایی که مدیترانه شرقی دارای حساسیت بالایی است، بدون شک در صورت وقوع جنگ در منطقه، نظام اقتصادی جهان با بحران جدی مواجه خواهد شد. توجه به این نکته حائز اهمیت است که تمامی بازیگران منطقه از جمله ترکیه، یونان، اسرائیل، مصر، فرانسه و ایتالیا به سلاحهای مخربی مجهز هستند که این قدرتها را قادر میسازد تا زیرساختهای یکدیگر را به راحتی تخریب کنند. بنابراین، توجه به این موضوع برای بررسی متغیرهای قدرت در منطقه ضروری است.
ژئوپلیتیک مدیترانه شرقی
در ده سال اخیر، مدیترانه شرقی با ابعاد ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی جدید به منصه ظهور رسیده است. به طور کلاسیک، این منطقه، اروپا، شام، شبه جزیره عربستان و شمال آفریقا را به یکدیگر متصل می کند. به همین دلیل در سالهای اخیر، بازیگران منطقهای و غیرمنطقهای با استفاده از ابزارهای اقتصادی و سیاسی و به ویژه از طریق فرافکنی قدرت مبتنی بر همکاری های نظامی سعی در پیشی گرفتن از یکدیگر داشتهاند.
با این حال، این روند با تحولات دیگری مانند افزایش علاقه اتحادیه اروپا، ورود چین به منطقه و افزایش فعالیت بازیگران عربی در حال رشد مانند عربستان سعودی و امارات در حال تغییر است؛ در حالی که ارتباطات خاورمیانه و اروپا از طریق مدیترانه شرقی فضای ژئوپلیتیک خاصی را شکل داده است. بر اساس این استدلال، امروزه ژئوپلیتیک مدیترانه شرقی را می توان با چهار پویایی به هم پیوسته تعریف کرد: اولین مورد انرژی است که با اکتشافات اخیر تشدید شده است. پویایی دوم رقابت ژئوپلیتیکی و شکل گیری موازنه قوای جدید در منطقه است. سومین موضوع هم، ظهور تحولات جدید (جنگ های سوریه و عراق پس از سال ۲۰۱۱) در منطقه است که باعث بروز بحران های انسانی شده است. در نهایت، علاقه فزاینده بازیگران دیگر مانند ایالات متحده، روسیه، اتحادیه اروپا و کشورهای بزرگ اروپایی مانند انگلیس، آلمان، فرانسه و ایتالیا موضوع را پیچیده کرده است.
از منظر تمدنی مدیترانه شرقی محل تنش بین چهار دنیای متضاد و متفاوت است
از منظر تمدنی، مدیترانه شرقی محل تنش بین چهار دنیای متضاد و متفاوت است. حوزه اول تمدن هلنی_غربی است که از حمایت قدرت های اصلی غربی برخوردار است. حوزه دوم جهان عرب است که به دلیل اختلافات داخلی از هم پاشیده شده و این شکنندگی تا حدی است که اکثر بازیگران عربی سعی در اتحاد با قدرت های غربی دارند. سومین حوزه تمدنی حوزه عثمانی_ترکیه است که با سایر مناطق به ویژه مناطق غربی و اسرائیلی تفاوت های اساسی دارد. چهارمین مرکز قدرت هم، محور عبری است که با حوزه هلنی_غربی همپوشانی داشته و تفاوت اساسی با حوزه تمدن عرب و ترک دارد. اخیراً هم موجی از عادی سازی روابط بین حوزه های عربی و عبری به راه افتاده است.
در میان کشورهای این منطقه، ترکیه قدرتمندترین نیروی دریایی را در شرق مدیترانه دارد؛ در حالی که اسرائیل دارای سلاح های هسته ای است و روابط دیپلماتیک آنها در سطح محدودی قرار دارد. یونان و ترکیه نیز بر سر مرزهای دریایی خود اختلاف طولانی مدت دارند، ضمن اینکه اسرائیل روابط خصمانه ای با کشورهای عربی داشته است، اگرچه آنها بعداً مشکلات خود را به استثنای سوریه، فلسطین و لبنان حل کرده اند.
تغییرات ژئواکونومیکی منطقه
عامل انرژی، توزیع قدرت را در شرق مدیترانه تغییر داده و جهت گیری های سیاست خارجی دولت ها و نقش منطقه در سیاست جهانی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. با توجه به بی ثباتی بالقوه آن، در دسترس بودن منابع انرژی می تواند به طور قابل توجهی وضعیت را بدتر کرده و دولت ها را درگیر جنگ منطقه ای برای دستیابی به منابع کند. سناریوی دیگر ممکن است به این معنا باشد که منابع و منافع اقتصادی مشترک ممکن است کلید شکلگیری یک پلتفرم جدید برای تفاهم در خاورمیانه و شرق مدیترانه باشد.
زمانی که میدان های گازی کشف شده وارد فاز تولید شوند، اقتصاد کشورهای منطقه توسعه یافته، تنوع تامین کنندگان گاز طبیعی و همچنین امنیت انرژی مصرف کنندگان افزایش خواهد یافت. در همین راستا، اینگونه تصور می شود که بهبود اقتصاد ناپایدار کشورهای دارای ذخایر گاز طبیعی اثرات مثبتی بر کل اقتصاد منطقه خواهد داشت. سیاستهای سختگیرانه کشورهای درگیر در کنار سیاستهای بازیگران خارج از منطقه مانند آمریکا، فرانسه و روسیه و تداوم این درگیریها ممکن است منطقه را وارد مرحلهای خطرناک کند.
حفاری های کشورهای شرق مدیترانه در دهه ۲۰۰۰ منجر به کشف ذخایر عظیم گاز در این منطقه شد. با توجه به نیاز همه کشورهای اطراف، این ذخایر رقابتی نفس گیر را رقم زده است. اما نکته این است که بیشتر کشورها با یونان و جمهوری قبرس همکاری می کنند، در حالی که ترکیه، سوریه و لبنان از بازی خارج شده اند. اتحادیه اروپا، آمریکا، روسیه، ترکیه، اسرائیل، یونان، جمهوری قبرس و مصر بازیگران اصلی این رقابت هستند و تاکنون توانسته اند از تشدید اختلافات جلوگیری کنند. اتحاد سه جانبه اسرائیل، یونان و جمهوری قبرس توسط اکثر بازیگران غربی و همچنین مصر حمایت می شود.
اگرچه آنها در موضوعات مختلف اختلاف نظر دارند، اما به دلیل علاقه به ذخایر گاز منطقه، از یونان و بخش یونانی قبرس حمایت می کنند. از طرفی، سیاست یک جانبه بازیگران غربی نارضایتی شدید ترکیه را به همراه داشته است. همچنین به دلیل جنگ در سوریه، دولت سوریه در دهه گذشته نتوانسته است هیچ اکتشافی انجام دهد که این امر سوریه را از منابع گازی در دریای سرزمینی خود محروم کرده است. علاوه بر این، لبنان نیز تاکنون نتوانسته منبع مهمی برای گاز پیدا کند. بنابراین، همکاری مثلث اسرائیل و یونان، جمهوری قبرس، یک بازی گازی و ژئوپلیتیکی را شکل داده که توسط یک بلوک قوی پشتیبانی می شود.
تحلیل موضوع انرژی از طریق رقابتهای ژئوپلیتیکی نشان میدهد که انرژی بیشتر در سایه سیاست بینالملل است تا اقتصاد بینالملل که از این نظر، کشورها سعی می کنند از تجارت انرژی برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی و امنیتی خود استفاده کنند
همچنین ژئوپلیتیک مدیترانه شرقی نوعی تغییرات ژئواکونومیکی را ایجاد کرده که در آن کشورها بازی صفری را انتخاب کرده اند که ابعاد خطرناکی دارد و در صورت ادامه این روند حوادث خطرناک در آینده اجتناب ناپذیر خواهد بود. اختلاف بر سر منابع یکی از عمده ترین انواع درگیری ها در گذشته، امروز و آینده است و در نتیجه رقابت ژئواکونومیک مانند رقابت ژئوپلیتیکی بر سر منابع اقتصادی موجب تضاد می شود و در نهایت اختلافات ژئواکونومیک به رقابت های ژئوپلیتیکی بر سر منابع اقتصادی منجر می شود.
حتی می توان ادعا کرد که عوامل ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند و نتایج مشابهی دارند. مسئله مهم این است که بازیگران اصلی همچنان دولت ها هستند. تحلیل موضوع انرژی از طریق رقابتهای ژئوپلیتیکی نشان میدهد که انرژی بیشتر در سایه سیاست بینالملل است تا اقتصاد بینالملل. از این نظر، کشورها سعی می کنند از تجارت انرژی برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی و امنیتی خود استفاده کنند، اما ژئوپلیتیک گاز طبیعی پیچیده تر از تجارت نفت است. بر خلاف نفت، گاز طبیعی در نقاط اکتشاف، تجارت و سیاست گذاری ابعاد مختلفی دارد. از آنجایی که بیشتر از طریق خطوط لوله یا به صورت مایع توسط کشتی ها حمل می شود، قیمت نهایی آن نیز گران است. هزینه خطوط لوله بخش بزرگی از هزینه تحویل گاز است که یکی از ویژگی های مهم تجارت گاز است. علاوه بر این، تجارت گاز به روابط سیاسی بین کشورها بستگی دارد و نوسانات در روابط بین دولتی بر آن تأثیر می گذارد.
بر اساس سناریویی دیگر، به نظر می رسد بدون در نظر گرفتن منافع ترکیه، مدیترانه شرقی آرامش را تجربه نخواهد کرد. از این نظر، ایالات متحده می تواند نقش متعادل کننده ای ایفا کرده و از تشدید درگیری خودداری کند. نکته مهم این است که اکثر کشورهای مدیترانه شرقی دارای ارتش های قدرتمند با سلاح های مدرن هستند و هر درگیری می تواند فاجعه ای را به بار آورد که علاوه بر خطراتی که برای کشورهای ساحلی دارد، ابعاد زیست محیطی آن در سراسر دریای مدیترانه و اروپا گسترش خواهد یافت.
از طرفی، با گسترش بحران سوریه، موضوع مدیترانه شرقی وارد مرحله جدیدی شده است. اکتشافات قبرس جنوبی و اسرائیل، ترکیه را تشویق کرده است تا این موضوع را در دستور کار خود نگه دارد. علاوه بر این، ترکیه به عنوان یک اقتصاد رو به رشد، به دنبال منابع انرژی خود است. در میانه این همه آشفتگی، ترکیه از سوی دیگر بازیگران منطقه احساس انزوا می کند و این احساس، این کشور را به دنبال منافع خود سوق داده که با اعزام کشتی به آب های مورد مناقشه، قاطعیت خود را برای کسب منافع اقتصادی منطقه نشان دهد.
اجماع همه کشورهای ساحلی؛ اجتناب از تشدید مناقشات
بدون شک نیاز به احساس مسئولیت کشورهای منطقه، صادرکنندگان و مصرف کنندگان گاز برای مدیریت مناقشه فزاینده در میادین گازی مدیترانه شرقی وجود دارد، زیرا انکار حقوق یک کشور در درازمدت نه تنها مناقشه را از بین نمی برد، بلکه آن را تشدید می کند. در همین راستا، سیاست های یک جانبه و جانبدارانه در مورد گاز مدیترانه شرقی در دهه گذشته به وضوح نشان داده که این اختلافات بدون تلاش های مشترک، حسن نیت ذینفعان و همچنین مداخلات شخص ثالث قابل حل نیست، زیرا این اختلاف ریشه در ژئوپلیتیک، مسائل ژئواکونومیک و حقوقی دارد.
ظاهراً طرفین هنوز نتوانسته اند بر سر درک منافع یکدیگر اجماع داشته باشند. حمایت تعصب آمیز اروپا، به ویژه فرانسه، از یونان و تشویق آن به پیچیده تر کردن موضوع، در خدمت منافع بلندمدت یونان نیست. برعکس، یونان را به یک جبهه خطرناک تبدیل می کند. بر همین اساس، بعد ژئوپلیتیکی این مناقشه بیشتر از بعد اقتصادی و حقوقی است و به همین دلیل نیازمند اجماع سیاسی همه طرفها است. یکی از راه های مسالمت آمیز موضوع، تشکیل کنسرسیومی متشکل از تمامی کشورهای ساحلی است.
اگرچه مجمع گاز مدیترانه شرقی در سپتامبر ۲۰۲۰ بدون مشارکت ترکیه، سوریه و لبنان در مصر تأسیس شد، اما این پلتفرم بیش از آنکه سازمانی برای همکاری منطقهای باشد، مکانیزمی تحریکآمیز برای تشکیل یک جبهه متحد در تقابل با ترکیه و سوریه است. نقش مصر و یونان در موضع گیری در برابر همکاری های منطقه ای بیش از سایر کشورها مشهود است. دیپلماسی منطقه ای مستلزم احترام متقابل به منافع مشترک است که تنها با همراهی کامل همه طرف ها و تحت نظارت بازیگران بی طرف امکان پذیر خواهد بود.
در غیر این صورت، درگیری های احتمالی منجر به ظهور منطقه خطرناکی در آینده نزدیک همانند خاورمیانه خواهد شد؛ به طوری که پیامدهای هر درگیری منجر به رویارویی گسترده ای می شود که به نفع هیچ یک از طرفین نیست.
نظر شما