بازار؛ گروه بین الملل: اعضای سازمان همکاری شانگهای متشکل از هشت کشور روسیه، هند، پاکستان، قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان و به رهبری چین است و ایران، برخلاف رقبای خود در خلیج فارس مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، مدتهاست که در سازمان همکاری شانگهای دارای وضعیت ناظر بوده و فرایند عضویت کامل آن در حال طی شدن است.
همچنین ایران درخواست پیوستن به گروه بریکس را داده که باز چین در آن نقش برجستهای دارد. این دو مورد نشان دهنده نهادسازی شرق برای مقابله با ساختارهای سنتی مبتنی بر منافع غرب است که قطعا کشورهای عربی مانند عربستان نیز تمایل به حضور در آن دارند.
ایران پیشتر برای عضویت در بریکس در حال گسترش درخواست داده است، که به باور کارشناسان قبل از سال ۲۰۲۵ به عنوان جایگزین جهانی جنوب G۲۰ پیکربندی خواهد شد که تاثیرات مهمی دارد. ایران در حال حاضر بخشی از چهارگانه مهم روسیه، چین و هند است و در حال تعمیق مشارکت استراتژیک خود با چین و روسیه و افزایش همکاریهای دوجانبه با هند است.
ایران یکی از شرکای کلیدی چین در طرح راه ابریشم جدید یا کمربند و جاده (BRI) است. قرار است توافقنامه تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) منعقد شود و یکی از گرههای کلیدی کریدور حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب (INSTC) در کنار روسیه و هند است. همه موارد فوق، ظهور سریع جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک قدرت بزرگ غرب آسیا را نشان میدهد.
باید توجه داشت که سال گذشته ایران و چین قرارداد ۲۵ سال را منعقد کردند که در صورت رفع موانع می تواند بستر همکاری دوجانبه باشد. این توافق بزرگ چین با ایران پیامی را برای کشورهای عرب خلیج فارس ارسال کرد مبنی بر اینکه چینیها به دنبال شرکای بلندمدت هستند و بسیاری از نخبگان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به این توافق نگاه کرده و این پرسش را مطرح کردند که چرا آنها با چین برای مشارکت بیشتر در ساخت و ساز، انرژی، مخابرات همکاری نمیکنند؟
بنابراین نباید توافق اخیر عربستان با چین را غیرعادی و بزرگنمایی کرد و آن را زمینه ساز دوری پکن از تهران دانست. در این مورد باید به دو نکته توجه داشت، نخست اینکه چین به مناطق مختلف جهان مانند خاورمیانه یا آفریقا به عنوان رویکرد واحدی دارد و نگاه مجزا به کشورهای آن ندارد. دوم، پکن برای گسترش تجارت و کریدورهای خود بویژه به غرب آسیا به ایران نیاز مبرم دارد.
اهمیت ژئواکونومیک ایران برای چین
در سالهای اخیر روند استراتژیک بزرگ ایران در حال تغییر جهت به سمت شرق و همسو با سایر نقاط جهان است، چون تمام بازیگران کلیدی در گذار سیستمی جهانی به چندقطبی شروع به تمرکز بیشتر روی آسیا کردهاند. کریدور میانی (MC) بین چین و ترکیه از طریق آسیای مرکزی، دریای خزر و قفقاز جنوبی به عنوان یکی از محوریترین مسیرهای حمل و نقل اوراسیا از زمان شروع جنگ روسیه در اوکراین و تحریمهای بیسابقه غرب به رهبری آمریکا، یکی از پیامد رویدادهای اخیر بوده است.
چون پل زمینی اوراسیا (ELB) برای تسهیل تجارت چین و اتحادیه اروپا از طریق روسیه و بلاروس غیرقابل استفاده شده، بنابراین نیاز به تکیه بیشتر بر کریدور میانی به عنوان راه حلی برای آینده قابل پیش بینی است.
نکته ویژه در مورد MC این است که بخش آسیای مرکزی آن به طور کلی با کریدور اقتصادی چین-آسیای مرکزی-آسیای غربی (CCAWAEC) همپوشانی دارد که یکی از مسیرهای پیش بینی شده ابتکار کمربند و جاده (BRI) از طریق اوراسیا است.
به ویژه، قرار است چین را از طریق آسیای مرکزی به ایران و سپس به ترکیه و اتحادیه اروپا متصل کند. ذکر این نکته ضروری است که جمهوری اسلامی در سال گذشته یک پیمان همکاری راهبردی ۲۵ ساله با جمهوری خلق امضا کرد که مطمئناً انگیزه زیادی به این پروژه خواهد داد.
سه تحول اخیر تأیید میکند که اتصال زمینی بین این قدرتهای بزرگ به آرامی مطمئناً ساده میشود. ابتدا معاون حمل و نقل و شهرسازی ایران در اواخر بهمن ماه سال گذشته اعلام کرد که کشورش برنامه توسعه خط آهن خواف - هرات (KH) با افغانستان تا چین را دارد.
اما دقیقاً مشخص نیست که از کدام مسیر میتواند روی دهد، اما دومین توسعه که در اوایل ماه جاری اتفاق افتاد نشان میدهد که ایران میتواند از طریق ازبکستان و قرقیزستان به چین در ارتباط باشد.
کمیسیون توسعه و اصلاحات ملی چین اعلام کرده است که ساخت و ساز راه آهن چین - قرقیزستان - ازبکستان (CKU) که از مدتها قبل برنامه ریزی شده بود، سال آینده آغاز خواهد شد. این راهآهن کوتاهترین مسیر برای حمل کالا از چین به اروپا و خاورمیانه خواهد بود که مسیر را ۹۰۰ کیلومتر کاهش میدهد و ۷ تا ۸ روز در زمان سفر صرفهجویی میکند. در تئوری، این دو راه آهن میتوانند در ازبکستان به یکدیگر متصل شوند تا CAC بین چین و ایران را به فعلیت برسانند.
یکی دیگر از مسیرهای جایگزین میتواند از طریق ترکمنستان باشد که هم اکنون با ایران و ازبکستان ارتباط ریلی دارد. در واقع در سال ۲۰۱۶ بود که اولین قطار از چین و از طریق قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان وارد ایران شد. این مسیر بین Yiwu و تهران تا ۳۰ روز کامل کمتر از کشتیرانی بین شانگهای و بندرعباس است. با این وجود، هنوز به اندازه همگرایی بالقوه راه آهن خواف-هرات و CKU در ازبکستان و یا راه آهن مدرنتر ایران و ترکمنستان که به CKU متصل میشود، نیست.
حتی در نبود خط آهن مدرن که ایران را از طریق افغانستان ویا ترکمنستان به ازبکستان متصل میکند، سومین توسعه مرتبطی که در این تحلیل به آن پرداخته میشود، نشان میدهد که همه روندها سرعت خواهد گرفت. تقریباً در همان زمانی که ساخت برنامه ریزی شده CKU در سال آینده تقریبا دو ماه پیش اعلام شد، ترکمنستان موافقت کرد که ترانزیت محمولههای ایران و ازبکستان را از طریق خاک خود تسهیل کند.
آنچه در مورد پیشرفت آهسته اما پیوسته در CAC بین چین و ایران، که بر روی برخی از بخشهای کریدور میانی بنا شده بسیار مهم است، اینکه اهداف استراتژیکتری در پیوند آن دو قدرت بزرگ چندقطبی را دنبال میکند. همچنین نه تنها از طریق ایران، برای جمهوریهای آسیای مرکزی (CAR) راه خروجی به اقیانوس جهانی فراهم میکند، بلکه میتواند به طور همزمان توسط هند به عنوان بخشی از شاخه شرقی کریدور شمال-جنوب (NSTC) با ایران برای دسترسی به آن کشورهای محصور در خشکی نیز به کار گرفته شود.
بنابراین ایران خود را در مرکز فرآیندهای ادغام چند جهته اوراسیا با توجه به چین، هند و آسیای مرکزی قرار میدهد. کریدور چین-آسیای مرکزی-آسیای غربی، به هر شکلی که در نهایت به خود بگیرد، هند را قادر میسازد تا این زیرساخت را در شاخه شرقی NSTC ادغام کند.
در سطحی وسیعتر، در صورتی که این کریدور در نهایت از طریق ترکیه گسترش و همچنین تجارت بین کامیونها از طریق مسیر زمینی از یک سو و آفریقا و غرب آسیا در دیگری افزایش یابد، میتواند جمهوری اسلامی را در کانون تجارت چین و اتحادیه اروپا قرار دهد. روند کلان استراتژیک این است که ایران در حال تغییر جهت خود به سمت شرق و همسو با سایر نقاط جهان در گذار سیستمی جهانی به چندقطبی است.
نتیجه
ایران با ظرفیتها، پتانسیلها و توانمندیهای منحصربهفرد خود و بهعنوان پل ارتباطی مهم آسیای مرکزی و جنوب آسیا، آماده کمک به ارتقای ارتباط بین این دو منطقه مهم بوده که برای پکن اهمیت حیاتی دارد. همچنین، ایران مشتاق است جایگاه خود را با اتصال نزدیکتر کشورهای بزرگ شرق از طریق کریدور شمال-جنوب تقویت کند.
این پروژه بزرگ ژئواکونومیک چیزی بیش از تسهیل تجارت روسیه و هند است چون این پتانسیل را دارد که به عنوان پایهای برای این دو و ایران به طور مشترک، قطب سوم نفوذ را ایجاد کند. بنابراین، ایران بهدلیل موقعیت ژئواستراتژیکیاش نقش بی نظیری در گذار سیستمی جهانی ایفا میکند.
همچنین گنجاندن ایران در بریکس پلاس، سازمان را به عنوان یک کل به پلتفرم همکاری واقعاً جنوب-جنوب از طریق مشارکت رسمی این کشور غرب آسیا در چارچوب چند قطبی خود تبدیل میکند. درباره این ابتکار، یاروسلاو لیسوولیک، متفکر روسی، چندین سال تحقیق مفصل درمورد ابعاد تغییردهنده آن اختصاص داده است.
به گفته این کارشناس، BRICS پلاس راه را برای تجمیع بلوکهای ادغام منطقهای همه پنج عضو بریکس مانند اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU)، منطقه آزاد تجاری آسه آن-چین، مرکوسور و اتحادیه گمرکی آفریقای جنوبی هموار خواهد کرد.
چون ایران عضو هیچ یک از آنها نیست، اما دقیقاً به همین دلیل است که گنجاندن آن برای نمایندگی غرب آسیا بسیار حیاتی است. نقش ایران در این زمینه به دلیل همگرا بودن منافع ارتباطی کشورهای اصلی بریکس در جمهوری اسلامی، پتانسیل اقتصادی چشمگیر اما استفاده نشده آن و بخشی از منطقه غرب آسیا که در چهارراه سه قاره آفریقا-اوراسیا قرار دارد، بیبدیل است. به همین دلیل ایران کاملترین شریک BRICS پلاس و چین است و همکاری رسمی با آن برای تسریع انتقال سیستمی جهانی به چندقطبی حیاتی است.
نظر شما