تهمینه غمخوار؛ بازار: برخی از کارشناسان معتقدند که در حالی که حجم تجارت بین تهران و آسیای مرکزی و قفقاز کاهش یافته و بسیاری از پروژههای تامینشده توسط ایران محدود شدهاند، اما، روابط چین و هند، در کنار سایر بازیگران خارجی مانند ترکیه، در هر دو منطقه افزایش یافته است.
به این ترتیب، تهران اکنون تلاش مجددی را برای استقرار مجدد خود در مرزهای تمدنی و تاریخی شمالی خود آغاز کرده؛ آن هم به دلیل نگرانی از اینکه به حاشیه راندن آن به کشورهای دیگر اجازه داده تا دامنه استراتژیک خود را گسترش دهند. این کنشگری احیا شده، خود نمایانگر بازاندیشی است که نوید دهنده ظهور جهت جدیدی در سیاست خارجی ایران است؛ مسیری که می تواند مکمل سیاست گسترده تر «نگاه به شرق» باشد.
از نظر استراتژیست ها و سیاست گذاران، رقیب چینی و هندی به ارزش استراتژیک آن وزن بیشتری اضافه کند. در واقع ایران به دنبال آن است که به عنوان پلی که آسیای مرکزی محصور در خشکی را به بازارهای پر جنب و جوش شورای همکاری خلیج فارس و جنوب آسیا متصل می کند، قلمداد شود.
چین و هند از طریق ابتکارات «یک کمربند_یک جاده» و اتصال آسیای مرکزی، تمایل قاطع خود را برای دستیابی به ارتباط مؤثر با آسیای مرکزی نشان دادهاند، زیرا در تلاش برای تنوع بیشتر کشور خود هستند. همچنین، آنها با راه های تجارت و عرضه، منافع فزاینده ای در قفقاز دارند. اگرچه روایات رسمی متفاوت است، اما هر دو کشور اساساً مبتکر چارچوب های سیاست نئومرکانتیلیستی هستند که با هدف افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی خود از طریق استفاده استراتژیک از پروژه های زیرساختی و حذف ظریف تنگناها و موانع فنی انجام می شوند.
بر همین اساس، این گزارش، این موضع را نشان می دهد که تهران واقعاً میتواند از همکاری با پکن و دهلی نو در تحقق اهداف منطقهای خود سود ببرد؛ بهویژه با توجه به اینکه چین و هند، علیرغم همه اختلافها و رقابت استراتژیک خود، تمایل به اشتراک گذاشتن منافع اساسی و تقویت حضور ایران در امور منطقه و به طور کلی جلوگیری از به حاشیه راندن اقتصادی آن دارند. در این راستا، ما با بررسی میزان استفاده تهران از موقعیت اصلی خود و اهمیت آن برای چین و هند ر جهت تأمین منافع و یا اهداف ژئوپلیتیکی در آسیای مرکزی و قفقاز، موقعیت ژئوپلیتیک ایران را نشان می دهیم.
به طور خاص، اهمیتی که چین و هند برای ایران به عنوان یک حلقه کلیدی در ابتکارات خود قائل هستند، بیشتر از اهمیت دادن خاورمیانه در قبال ایران است. تهران تاکنون نتوانسته آنچه را که تا حد زیادی در خاورمیانه به دست آورده، یعنی ایجاد یک موقعیت مرکزی برای خود در اکوسیستم امنیتی و تجاری منطقه، در آسیای مرکزی و قفقاز تکرار کند.
عده ای از کارشناسان عقیده دارند که آمریکاستیزی ایران با توانایی این کشور در مثلث گرایی با چین و هند تداخل دارد، دقیقاً به این دلیل که توانایی آنها را برای به حداکثر رساندن و بهینه سازی موقعیت خود در بازار مالی و تجاری جهانی که تحت تسلط ایالات متحده است، پیچیده می کند. چین و هند فقط می توانند مسیر خود را از روی هنجارها و نفوذ آمریکا دنبال کنند، حتی اگر پکن به طور خاص بخواهد خود را به عنوان جایگزین واشنگتن معرفی کند.
اما با این حال، چین و ایران بازیگران بسیار مهمی در آسیای مرکزی هستند و می توان استدلال کرد که نفوذ چین در آسیای مرکزی بسیار قوی تر از هر کشوری در منطقه از جمله روسیه، ایران و هند است. از زمان به رسمیت شناختن رسمی جمهوری خلق چین توسط ایران در سال ۱۹۶۷، روابط ایران و چین در درجه اول مثبت بوده و در سال ۱۹۷۱ دو کشور روابط دیپلماتیک برقرار کرده اند.
اگرچه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ ضربه مهمی به روابط آنها وارد کرد، اما با شروع جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۰ وضعیت به سرعت تغییر کرد. اگرچه چین به یک سرمایه گذار مهم در آسیای مرکزی تبدیل شده است، اما این کشور تنها سرمایه گذار در منطقه نیست. دیگر ذینفعان اساسی در آسیای مرکزی شامل ایالات متحده، ترکیه، ایران و روسیه هستند که بر اقتصاد منطقه و رشد آینده تأثیر می گذارند.
موقعیت استراتژیک ایران در خلیج فارس و قرار گرفتن آن در تقاطع خاورمیانه، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی، مدتهاست که ایران را به هدفی برای قدرتهای جاهطلبی تبدیل کرده که خواهان کنترل بخش مهمی از اوراسیا است. منابع عظیم هیدروکربنی آن به عنوان سومین ذخایر اثبات شده بزرگ نفت خام معمولی و دومین ذخایر بزرگ اثبات شده گاز طبیعی، ارتباط استراتژیک آن را از آغاز عصر نفت تقویت کرده است. همچنین، منابع هیدروکربنی ایران به لطف ذخایر گاز طبیعی و نفت آن اساساً قابل مقایسه با عربستان سعودی و بسیار بالاتر از روسیه است.
جایگاه ایران در علاقه مندی های هند و چین به آسیای مرکزی و قفقاز چیست؟
اگرچه انگیزه ها متفاوت است، با نگاه کوتاهی به مدارک استراتژیک رسمی دولتهای هند و چین در خصوص منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در کنار سیاست های این دو کشور، شواهد نشانگر دنبال کردن اهداف مشترک است. در حقیقت، هر دو کشور در عین حال که با یکدیگر همکاری دارند، اما رقیب هم محسوب می شوند و جنبه رقابتی روابط آنها بیشتر مشهود است و از طرفی در یک جنبه ژئوپلیتیکال مشارکت دارند.
به عبارت دیگر، یکی از جنبه های علاقه و نفوذ چین در آسیای مرکزی نگرانی نسبت به نفوذ ناتو و یا حضور امریکا در این منطقه غنی است که به استان شمال غربی چین نزدیک است. بنابراین، چه هند و چه چین، به دنبال طی کردن مسیر تجاری خود و خطوط تامین مالی هستند در حالی که همانطور که گفته شد، چین، از نفوذ دائمی قدرتهای غربی در این منطقه ژئواکونومیک نگران است. برعکس چین، هند، اتفاقا از نفوذ غرب در آسیای مرکزی ترسی ندارد، بلکه نگران حضور فزاینده چین در این منطقه به خصوص افغانستان و پاکستان است. در واقع، مقامات دهلی در خصوص چشم انداز سودآوری بالقوه پکن هراس دارند.
با این حال، هر دو کشور در تلاشند تا اتصالات و ارتباطات خود را در این منطقه همسایگی خود افزایش دهند و دسترسی امنی برای دستیابی به منابع طبیعی در آسیای مرکزی برای خود ایجاد کنند. این موضوع نشانگر حضور روزافزون هند و چین در فرآیند ایجاد پایداری اجتماعی_سیاسی در دولتهای محلی و محافظت زیست محیطی از این منطقه و گسترش مصرف گرایی برای بازرگانان چینی و هندی از طریق توسعه پایدار است.
تمامی این فاکتورها، در پس زمینه ابتکار چینی یک کمربند_یک جاده است؛ در حالی که دولتهای چین و هند به همراه تاجران این کشورها، در حال تامین پروژه های زیرساختی نیستند؛ بلکه آنها در حال افزایش همکاری خود با دولتهای جمهوری های آسیای مرکزی هستند؛ جمهوری هایی که اهدافی چون ساخت کارخانه ها، توسعه تسهیلات و مدرن سازی کشاورزی را در سر می پرورانند و تمایل دارند تا فناوریهای ارتباطی، امنیت سایبری و ...را در کشورهایشان توسعه دهند.
یکی دیگر از جنبه های علایق چین و هند برای گسترش حضور در آسیای مرکزی، جلوگیری از نفوذ فزاینده ایران در این منطقه است زیرا جمهوری اسلامی در ادامه سیاست نگاه به شرق و افزایش روابط با همسایگان خود اعمم از همسایگان شمالی که به نوعی حوزه تمدنی خود محسوب می شود، تمایل به مشارکتهای اقتصادی از طریق حضور در کریدور شمال_جنوب، توسعه چابهار و کریدورهای ترانزیتی در منطقه دارد.
در پس زمینه حضور فزاینده چین و هند در اسیای مرکزی، آگاهی از نقش حیاتی ایران در چشم انداز استراتژیک پکن و دهلی برای اتصال بیشتر به اروپا از طریق ایران امری ضروری است؛ در حالی که مقامات ایران باید به جذب سرمایه گذاران چینی و هندی در ایجاد منطقه آزاد تجاری و مناطق تجاری ویژه بپردازند
این موضوع در حالی مطرح است که میان ایران با این موقعیت ژئوپلیتیک و چین در حوزه های سیاسی-اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و علمی قرارداد بلند مدت همکاری امضا شده است. موضوع دیگر این است که در صورتی که پروژه کریدور شمال_جنوب که ایران در آن مشارکت دارد، اجرایی شود، نه تنها هند را در موقعیتی ممتاز قرار می دهد که به بازارهای اوراسیا دسترسی پیدا می کند، بلکه به یک کمربند_بک جاده چین نیز متصل می شود.
بر همین اساس، هند باید این موضوع را مدنظر قرار دهد که تنها مسیر خود را به سوی آسیای مرکزی در پیش نگیرد، زیرا ارزش استراتژیک ایران و سیاستهای جمهوری اسلامی در خصوص آینده افغانستان با نفوذ فزاینده پاکستان در آن، بیشتر از آن چیزی است که این کشور فکر می کند.
بنابراین، در پس زمینه حضور فزاینده چین و هند در اسیای مرکزی، آگاهی از نقش حیاتی ایران در چشم انداز استراتژیک پکن و دهلی برای اتصال بیشتر به اروپا از طریق ایران امری ضروری است؛ در حالی که مقامات ایران باید به جذب سرمایه گذاران چینی و هندی در ایجاد منطقه آزاد تجاری و مناطق تجاری ویژه بپردازند، زیرا ایران به عنوان پلی برای اتصال منطقه محصور آسیای مرکزی با بازارهای آسیای شرقی و جنوبی نقشی اساسی دارد.