تهمینه غمخوار؛ بازار: مرکز ثقل صنعت جهانی به سمت شرق تغییر کرده و ادامه دارد. آسیا در قرن بیست و یکم دوباره مرکز ثقل اقتصاد جهانی است؛ به عبارت دیگر، وزن اقتصادی این منطقه به عنوان یک پیامد مستقیم، به عنوان مرکز ثقل جدید سیاست جهانی در نظر گرفته می شود.
آسیایی شدن یک فرآیند و یک نیروی اقتصادی و سیاسی_اجتماعی است که نشاندهنده ظهور و تثبیت سریع یک پیوند کاملاً آسیایی است که در آن آسیای مرکزی، غربی، جنوبی، جنوب شرقی و شرقی بدنه چند منطقهای پانآسیایی جدید را تشکیل میدهند؛ جامعه ای که سرنوشت آن بر شبکه گسترده ای از ارتباطات اقتصادی، مالی، فرهنگی، امنیتی و سیاسی استوار است.
با نگاهی به گذشته نزدیک، میتوان جرقه (دوباره) آسیایی شدن آسیا را در دوران مدرن تا ۳۰ سال آخر قرن بیستم مشخص کرد. سپس، اقتصادهای نوظهور آسیا به سرعت در حال ادغام با پویایی اقتصادهای همسایه بزرگتر بودند و اولین مرحله آسیایی شدن آسیا در دهه ۱۹۶۰ را رقم زدند. برای ردیابی رشد روابط اقتصادی و سیاسی آسیا با غرب آسیا، باید از اولین رونق نفت در دهه ۱۹۷۰ بازدید کرد، زمانی که پایه های «آسیایی سازی گسترده تر» ساخته شد.
خاستگاه برخوردهای مدرن بین آسیایی در جهش بزرگ اقتصادی ژاپن پس از جنگ است که متعاقباً منجر به افزایش سریع مصرف انرژی (نفت خام) این کشور شد. در عرض یک دهه، پویایی ژاپن چنان سرعت گرفت که به لبه های غربی آسیا رسید. ژاپن ایران را به عنوان یک کشور نفتی بزرگ و پیشرفته ترین زیرساخت اقتصادی در خلیج فارس در نظر داشت.
انرژی و منابع طبیعی آسیای مرکزی و غربی، بیداری فناوری هند، خلاقیت خارق العاده شرق آسیا و ظهور فرصت های جدید و غنی بازار در خلیج فارس و جنوب مدیترانه است در حالی که تسلط آسیا هم فرصت ها و هم چالش هایی را برای مناطق آسیایی و قدرت های منطقه ای آسیایی به طور کلی ایجاد می کند. اما با توجه به اینکه آسیای جنوب شرقی اکنون در آسیایی شدن غوطه ور است و آسیای جنوبی بخشی از آن است، بعید است که این روند هیچ بخش دیگری از آسیای بزرگ را مستقیم تر از آسیای مرکزی و غرب آسیا تحت تأثیر قرار دهد.
با توجه به اینکه بخش اعظم امنیت غرب آسیا هنوز به قدرت های یورو-آتلانتیک گره خورده است، مهم است که فکر کنیم چگونه یک قدرت بزرگ آسیایی مانند چین می تواند منافع اقتصادی رو به رشد خود را مدیریت کرده و به توسعه روابط خود با کشورهای مختلف من جمله ایران بپرازد
با توجه به اینکه بخش اعظم امنیت غرب آسیا هنوز به قدرت های یورو-آتلانتیک گره خورده است، مهم است که فکر کنیم چگونه یک قدرت بزرگ آسیایی مانند چین می تواند منافع اقتصادی رو به رشد خود را مدیریت کرده و به توسعه روابط خود با کشورهای مختلف من جمله ایران بپرازد؛ ایرانی که همانطور که در قرن بیستم مشاهده شد، مجددا خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در چهارراه ژئوپلیتیک قرن حاضر مشاهده کرد.
بر همین اساس، روابط چین با کشوری مانند ایران که از سالیان گذشته به سمت شرق و آسیا و به خصوص چین گرایش پیدا کرده در حالی که چین نیز علاقه مند به توسعه روابط با ایران است، حائز اهمیت است. اهمیت این روابط را می توان در امضای سندی بلند مدت دید که در سال گذشته میان طرفین امضا شد و سرآغاز فصلی جدید در روابط دو کشور شد. در حقیقت، روابط ایران و چین فرآیندی است که با میراث و خاطرات جمعی آنها از جاده ابریشم باستانی که قرنها قبل از ظهور قدرت اروپا روابط پان آسیایی را شکل داده بود، آمیخته شده است.
«آسیاییگرایی» سیاستهای ایران، به طور جدی در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد آغاز شد. مشکلات شدید با غرب و توقف مذاکرات هستهای با قدرتهای بزرگ و ادامه انزوای منطقهای ایران، عملاً ایران را به سمت چین سوق داد
روابط ایران و چین در قرن بیست و یکم
«آسیاییگرایی» سیاستهای ایران، به طور جدی در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد آغاز شد. مشکلات شدید با غرب و توقف مذاکرات هستهای با قدرتهای بزرگ و ادامه انزوای منطقهای ایران، عملاً ایران را به سمت چین سوق داد. سیاست «نگاه به شرق» ایران در آن زمان شامل روابط اقتصادی با ژاپن، کره و چین بود در حالی که از طرفی، تنها یک شراکت انحصاری میان چین و ایران قابل مشاهده نبود.
با این وجود، قدرت تحریمهای اعمالشده در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد و تمایل رهبری به تأکید مجدد روابط با چین بود که ایران را بهطور کاملتر به مدار چین سوق داد. جای تعجب نیست که تجارت دوجانبه ایران و چین از تنها ۶۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۹۹ به ۲۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۹ افزایش یافت. در اواخر دهه ۲۰۰۰، چین برای اولین بار به شریک تجاری اصلی ایران تبدیل شد و جایگزین ارزانی برای قطعات تولیدی و محصولات مصرفی اروپا که در دسترس نبود، و تجهیزات ضروری که به دلیل سقوط ارز ایران دیگر توان خرید از غرب را نداشت، در نظر گرفته شد.
از طرفی، پیامدهای توافق هسته ای که توسط دولت جانشین رئیس جمهور حسن روحانی (۲۰۲۱-۲۰۱۳) مورد مذاکره قرار گرفت، نشان دهنده علاقه مستمر ایران به بازسازی روابط اقتصادی با اروپا و سایرین بود که نمونه آن در هجوم گسترده قراردادها بین ایران و مجموعهای از شرکتهای اروپایی و آمریکایی بود در حالی که این چین بود که در این میان پدیدار شد و در چارچوب سفر شی جین پینگ رئیس جمهور چین به تهران در اوایل سال ۲۰۱۶ بود که خطوط کلی یک توافق دوجانبه گسترده ۲۵ ساله که در نهایت در سال ۲۰۲۱ امضا شد، مورد مذاکره قرار گرفت.
علیرغم ملاحظات قبلی دولت روحانی در مورد چین و رفتار این کشور، در نهایت این دولت او بود که قرارداد گسترده با چین را امضا کرد و روی «مشارکت راهبردی جامع» تمرکز نمود. اما در نهایت، خروج ایالات متحده از برجام در سال ۲۰۱۸ موجب شد تا تهران به تلاش برای حفظ تعادل بین روابط خود با چین و غرب سوق داده شود؛ در حالی که اقدامات امریکا، قطعاً توسط دولت ترامپ (۲۰۲۱-۲۰۱۶) و همچنین پیشینیان او بوده است که آسیایی شدن ایران را تحت فشار قرار داده است.
مشارکت ۲۵ ساله با چین، روابط ایران و چین را برای دهه های آینده شکل خواهد داد؛ در حالی که به همراه آن ژئوپلیتیک غرب آسیا نیز تغییر خواهد کرد، ضمن اینکه این موافقتنامه تجاری و سرمایه گذاری با دور کردن ایران از غرب، اثری محو نشدنی بر روند آسیایی شدن خواهد گذاشت
سند راهبردی ۲۵ ساله
مشارکت ۲۵ ساله با چین، روابط ایران و چین را برای دهه های آینده شکل خواهد داد؛ در حالی که به همراه آن ژئوپلیتیک غرب آسیا نیز تغییر خواهد کرد، ضمن اینکه این موافقتنامه تجاری و سرمایه گذاری با دور کردن ایران از غرب، اثری محو نشدنی بر روند آسیایی شدن خواهد گذاشت.
برخی از کارشناسان معتقدند که این توافق از ترس طرف ایرانی از تسلیم شدن در برابر چین کم نکرده است. آنها معتقدند که ترس از تسلط چین بر اقتصاد ایران و بهره برداری از منابع زمینی و فراساحلی این کشور یک نگرانی همیشگی بوده است زیرا از آنجایی که هیچ مکانیسم مشخصی برای بلندپروازیهای ایران برای کسب جایگاهی مهم جدول برتر آسیا مشخص نشده است، این سوال برای بسیاری از ایرانیان باقی می ماند که چرا تهران کلیدهای ملی اقتصاد خود را به دست چین می دهد؟
به منظور خنثی سازی تحریمهای آمریکا، ایران باید روابط خود را به سمت کشورهایی که در عرصه اقتصادی جایگاه بالایی دارند، سوق دهد در حالیکه چین دارای این ظرفیت است
اما عده ای دیگر می گویند: آنچه از کلیات سند راهبردی ایران و چین منتشر شده این است که این سند الزامآور نیست و هیچ تفاهمنامهای و موافقتنامهای در این سند مطرح نشده، بلکه ترسیمی از ارتقای روابط بین دو کشور ایران و چین در یک چشمانداز ۲۵ ساله است.
این سند برای ایران که در شرایط سخت تحریمی قرار دارد از جهات مختلفی حائز اهمیت است؛ زیرا چین به عنوان کشور ابر قدرت و تاثیرگذار در تبادلات جهانی در سطوح مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی مطرح است ضمن اینکه به لحاظ اقتصادی میتواند حتی کشورهای اروپایی و آمریکا را به چالش کشیده و به عنوان یکی از اقتصادهای برتر دنیا مطرح شود.
بنابراین، به منظور خنثی سازی تحریمهای آمریکا، ایران باید روابط خود را به سمت کشورهایی که در عرصه اقتصادی جایگاه بالایی دارند، سوق دهد در حالیکه چین دارای این ظرفیت است. طبیعتا، چارچوب این سند راهبردی و پس از آن موافقتنامهها، می تواند فشار تحریمها را کاهش دهد در حالی که از طرفی این توافق نشانگر پتانسیل همکاری عمیق و گسترده تر میان دو کشور، به ویژه هنگامی که روابط آنها با روسیه نزدیک و با امریکا خصمانه است، می باشد.
افزون بر این، این مشارکت بلند مدت و همکاری بیشتر با چین، علاوه بر تغییر چشم انداز راهبردی ایران در منطقه، تهران را به طرح ابتکاری «یک کمربند_یک جاده» به عنوان ابزاری برای تاثیرگذاری بر جهان، متصل میکند در حالی که ایران به عنوان یک کشور امن و همچنین موثر در تامین امنیت سایر کشورهای منطقه در مسیر این طرح یا همان راه ابریشم قرار دارد که می تواند چین را به بازارهای اروپایی متصل کند.
نظر شما