بازار، گروه استانها: همواره با مطرح شدن موضوع گرانی و افزایش قیمت اقلام مصرفی این سوال پدید میآید که خط فقر دقیقاً چه میزانی است و راهکارها برای کاهش آن چیست اند؟ پیش از رسیدن به این سوال باید گفت ششماه پیش بود که از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی خط فقر در تهران ۱۱ میلیون و در شهرستانها هشت و ۹ میلیون تومان اعلام شد.
این در حالی است که در همین مدت بسیاری از اقلام مصرفی مردم مانند ماکارونی برنج و صیفیجات مانند بادمجان با ۳۰۰ درصد افزایش قیمت روبرو شدند و در نتیجه خط فقر قاعدتاً باید مقداری بالا نیز رفته باشد هر چند کارشناسان اقتصادی اعتقاد دارند که حداقل کف خط فقر در استان مانند سمنان رقمی بیش از هشت میلیون تومان است.
زندگی با گرانی
به عبارت دیگر برای اینکه یک خانواده سهنفره بتوانند یک زندگی بسیار معمولی را با گذران مسائل عادی زندگی داشته باشند دست کم باید هشت میلیون تومان در ماه پول داشته باشد آن هم خانوادهای که قصد خرید خودرو یا منزل ندارد زیرا به نظر میرسد این دو مقوله از هر زمانی دورتر از خانوادهها قرار دارد چرا که امروز پراید بیش از ۳۰۰ و خودروی دنا بیش از ۵۰۰ میلیون تومان قیمت دارد و البته حقوق هشت میلیون تومانی هم کفاف پسانداز برای خرید خودرو و خانه نمیکند.
کارشناسان اقتصادی اعتقاد دارند که حداقل کف خط فقر در استان مانند سمنان رقمی بیش از هشت میلیون تومان است
در ادامه تهیه میز گردی با حضور مجازی مصطفی اشرفی صاحب نظر مسائل اقتصادی و فعال تولید و مرتضی عرب رحیمی کارشناس بازار و مسائل اقتصادی به موضوع خط فقر و همچنین شرایط گرانی اقلام اساسی مردم در استان سمنان خواهیم پرداخت با این توضیح که دولت شرایط یارانه چهارصد و ۳۰۰ هزار تومانی را اعلام و طی آن اشاره کرده که خانوادههای چهارنفره ای که بیش از هفت میلیون تومان در ماه دریافتی دارند یارانه نمیگیرند.
قیمتهایی که متغیر هستند
اشرفی: صحبت از خط فقر در این شرایط که قیمتها روزانه و حتی ساعتی متغیر هستند و در واقع نمیتوان مرزی برای آنها در نظر گرفت چندان اظهار نظر علمی و درستی نیست اما میتوان از طریق صحبتهای مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس به صورت حدودی میزان خط فقر را حدس زد و آن را صرفاً به نوعی شاخص برای مقایسه در نظر گرفت.
خط فقر در میانه سال گذشته برای کلان شهری مانند تهران و مشهد ماهانه ۱۱ میلیون تومان اعلام شد که در واقع بیش از سه چهارم مردم در این دو کلان شهر زیر خط فقر هستند از آنجا که قیمت ماکارونی، مصالح ساختمانی، اقلام مصرفی برنج و غیره در استانها با تهران و مشهد تفاوتی ندارد و تنها هزینههای زندگی مانند کرایه رفت آمد و خانه مقداری در شهرستانها کمتر است، میتوان به این نتیجه رسید که خط فقر در استان سمنان بیش از هشت میلیون تومان در ماه برای یک خانواده سه الی چهارنفره معمولی است که تازه بتوانند حق بیمه و مبالغ مورد نیاز کالاهای اساسی و البته خود را تأمین کنند و این جدایی از مخارج تأمین مسکن و حتی خودرو و پسانداز، سفر، البسه، قبوض و … است.
به عبارت دیگر باید گفت گرانیها امروز گلوی مردم را فشرده و سبب بروز مشکلات اقتصادی فراوانی برای مردم شده است. اگر جمعیت استان سمنان را ۷۰۵ هزار نفر در نظر بگیریم و قشر کارمند یا کارگر و یا به هر حال در سن کار را ۶۰ درصد این میزان لحاظ کنیم به نظر نمیرسد که تعداد قابل توجهی از سرپرستان خانوار در استان بیش از هشت میلیون تومان در ماه درآمد داشته باشند در نتیجه خیلی عظیمی از مردم استان زیر خط فقر هستند.
راهکارهایی که جواب نداد
دولت برای مقابله با گرانیها به هر راهکاری دست زده اما نتیجه نگرفته است و در آخر این راهکارها افزایش یارانه و یا بهتر بگوییم اصلاح آن و پرداخت به مصرف کننده به جای تولید کننده سعی دارد تا حداقل توان خانوار را افزایش دهد که با بررسی بیشتر آن خواهیم دریافت که این تصور اشتباه است زیرا اولاً این یارانهها و دریافتی خانوار با تورم و گرانی همخوانی دارد و ثانیاً دولت توان تأمین منابع ادامه پرداخت یارانه را نخواهد داشت.
همین امروز که یارانهها برای مردم ریخته شد بیش از ۲۵ هزار میلیارد تومان پول یا خرج روی دست دولت گذاشت و اگر قرار باشد چون چیزی ادامه پیدا کند دولت باید ماهانه ۲۵ هزار میلیارد تومان به مردم پول بپردازد که نتوان آن را دارد و نه توان مقابله با اثر تورمی ایجاد شده از این نقدینگی را در نتیجه به وضوح شاهد هستیم که تیم اقتصادی دولت علیرغم ایدههایی که بر روی کاغذ دارد در مقام اجرا نتوانست به خوبی عمل کند و وضعیت بازار و گرانی لجامگسیخته از نان و فانتزی تا برنج و صیفیجات و غیره گواه این مدعا هستند.
دولت برای مقابله با گرانیها به هر راهکاری دست زده اما نتیجه نگرفته است و در آخر این راهکارها افزایش یارانه و یا بهتر بگوییم اصلاح آن و پرداخت به مصرف کننده به جای تولید کننده سعی دارد تا حداقل توان خانوار را افزایش دهد
هنوز مردم اجازه برداشت یارانه نقدی خود را ندارند که امروز اعلام شد یک شانه تخم مرغ ۱۰۰ هزار تومان قیمت دارد در نتیجه به نظر نمیرسد که یارانه ای که هم وزن سه کیلو برنج یک شانه تخم مرغ و یک عدد مرغ است بتواند دردی از مردم دعوا کند چرا که در سبد خانوار مردم مسائل دیگری مانند بهداشت و درمان البته حمل و نقل خدمات قبوض آب و گاز و خدماتی و غیره نیز دیده میشود.
افزایش قمیتها
گویا دولت فقط موضوع خوراک مردم را در نظر میگیرد که این وضعیت چندان پایدار نخواهد بود و وضعیت مردم بدتر نیز میشود از سوی دیگر باید گفت سیاست کوپن یکبار سابقاً به امتحان گذاشته شد و شرایط نامساعد آن که تورم شدید بود در دولت هاشمی رفسنجانی جابجا کرد و کشور بعد از ۵۰ سال تورم ۴۵ درصدی را دید حالا بعد از سه دهه باز قرار است همان تجربه اشتباه که یک بار هم آزموده شده در کشور اجرا شود و این بار هم نگرانی و دغدغههای بسیاری را به همراه خواهد داشت.
مجموعه عواملی که بیان شد همگی خط فقر استان سمنان را میسازند استانی که به گفته مسئولان ۶۰ درصد از آن قشر کارگر یا کشاورز و یا مشاغلی از این دست داند و عملاً اغلب کسانی که میتوانند کار کنند یا سرپرست خانوار هستند زیر خط فقر قرار دارند گروه دیگر کارمندانی هستند که بسیاری شان بیش از ۸ میلیون تومان درآمد ندارند و در نتیجه بسیاری از سرپرستان خانوار نیز اینگونه زیر خط فقر قرار دارند.
همچنین باید کسبه خرده پا و همچنین گروههای خدماتی مانند تعمیرات و … که آنهم بخش مهمی از اشتغال استان را شامل میشود، نیز اشاره داشت که در آن قشر هم بیش از نیمی زیر خط فقر هستند و در نتیجه به نظر نمیرسد ۱۰ درصد از مردم بالای خط فقر حضور داشته باشند.
حقوقی که کفاف نمیدهد
عرب رحیمی: خط فقر مقولهای است که تنها در بخش اقتصادی نباید به آن نگاه کرد بلکه تبعات اجتماعی و فرهنگی نیز دارند اصلاً واژه فقر به درستی مشخص نیست که یک مفهوم اقتصادی است یا یک مفهوم اجتماعی اما آنچه مسلم است و وضعیت امروز مردم در چنین شرایط سختی وجود دارد که اگر دولت نتواند کاری کند خط فقر روز به روز بالاتر خواهد آمد و تعداد افرادی که در زیر آن حضور دارند بیشتر میشود.
از یک سو حقوق کارگران در سال جاری پنج و نیم میلیون تومان در نظر گرفته شده است حال آنکه همین حقوق برای یک خانواده چهار نفری حداقل سه میلیون تومان زیر خط فقر است در واقع باید گفت حتی اگر حقوق کارگران به جای ۵۷ درصد ۱۵۷ هم رشد میداشت باز هم دریافتی کارگران زیر خط فقر بود. پس حالا که نمیتوان حقوقها و فاصله مردم را با خط فرد کم کرد دولت باید میزان خط فقر را کاهش دهد یا به عبارت دیگر اقداماتی را صورت دهد که شرایط مردم از این بدتر نشود.
واژه فقر به درستی مشخص نیست که یک مفهوم اقتصادی است یا یک مفهوم اجتماعی
از جمله این راهکارهای میتوان به کاهش اتکای بودجه به نفت اشاره کرد امروز متأسفانه آنقدر بودجه درگیر نفت است و آنقدر دولت بزرگ شده که مجالی برای تولید و حرکت و اقتصاد توسط بخش خصوصی وجود ندارد از طرف دیگر دولت توان ایجاد اشتغال مورد نیاز جامعه را نیز ندارد پس خیل عظیمی از مردم یا بیکار هستند یا میبایست به امورات کارگری و خدماتی و نهایتاً اصناف بپردازند که در آن حالت هم باز دریافتی شان زیر خط فقر خواهد بود.
رشد خط فقر
خط فقر متأسفانه سال به سال رشد نیز میکند و اگر سال گذشته یک خانواده چهارنفره با هفت میلیون تومان میتواند زندگی کند امروز با هشت میلیون تومان هم نمیتواند زندگی کند همچنین باید سبد خانوار را نیز به تفکیک مورد بررسی قرار داد برای مثال در نظر گرفته نسبت دریافتی خانوار به حق پرداخت مسکن و حمل و نقل چقدر است اگر متوسط حق مسکن (اعم از خرید یا اجاره) یک و نیم میلیون تومان در نظر بگیریم خواهیم دید که کسر قابل توجهی از حقوق کارگران صرف آن میشود.
همچنین باید به بیمه و مسائل روتین منزل مانند قبوض و مسائل خدماتی، البسه، خوراک و … نیز اشاره کرد که سبب می شود تا این خانواده با درآمدی که دولت مصوب کرده حتی معمولیترین امورات خود را نیز نتواند پیش ببرد چه برسد به اینکه بتوانند در یک بازه حتی سی ساله یک خودرو بخرد.
مشکل بزرگ خط فقر ما این است که دولت اعلام کرده تنها به خانوار چهار نفری یارانه میدهد که دریافتی شان زیر هفت میلیون تومان باشد در حالی که خط فقر حداقل هشت میلیون تومان است یعنی به عبارت دیگر یارانه به کسانی که زیر خط فقر قرار دارند تعلق نمیگیرد!! ما از دولت میپرسیم که چند خانوار چهارنفره در استان سمنان پیدا میکنید که بیش از هفت میلیون تومان در ماه درآمد داشته باشد مگر اینکه زن و شوهر همزمان با هم کار کنند و این با سیاست فرزند آوری که مد نظر رهبر معظم انقلاب است فاصله معناداری دارد یعنی به عبارت دیگر کلیت نظام مردم را به فرزندآوری تشویق میکند اما دولت به خانوادههایی که بیش از هشت میلیون تومان درآمد دارند یارانه نمیدهند که این خود وضعیت عجیب و غریبی را پدید آورده است.
گرانی و افزایش تورم
دولت اعلام کرده به کسانی که خانههای بالای ۹۰۰ میلیون تومان در شهرهای کوچک دارند یارانه نمیدهد در واقع کسی که بازنشست شده ۳۰ سال قبل خانهای را ۲۵۰ هزار تومان خریده و امروز قیمت خانه توسط همین سیاستهای نادرست اقتصادی دولتها به یک میلیارد تومان افزایش پیدا کرده حتی اگر پنج میلیون تومان هم حقوق بگیرد نمیتواند یارانه دریافت کند حال آنکه سه میلیون تومان زیر خطر فقر است! گویا دولت به صورت غیرمستقیم به مردم میگوید خانههایتان را بفروشید و اجاره نشینی کنید همچنین ماشینهای زیر ۳۰۰ میلیون تومان است یعنی کسانی که بیش از پراید دارند نمیتوانند یارانه بگیرند!
از این منظر اگر نگاه کنیم یارانه پرداختی دولتی نه تنها به خانوار زیر خط فقر تعلق نمیگیرد بلکه به کسانی که تعلق میگیرد هم آنقدر تأثیر گذار نخواهد بود چرا که یارانه در مدت نزدیک به یک دهه ۱۰ برابر شده اما اقلامی مانند برنج که در ابتدای یارانه کیلویی ۳,۶۰۰ تومان بود امروز به ۹۰ هزار تومان افزایش پیدا کرده است مشکل اینجا است کسانی که یارانه نقدی دریافت میکنند و نه کسانی که دریافت نمیکنند نمیتوانند چرخ زندگی خودشان را بچرخانند در نتیجه مشخص نیست دولت برای اصلاح ارز ترجیحی در واقع در واقع بر روی چه چیزی برنامهریزی کرده است.
نظر شما