تهمینه غمخوار؛ بازار: جمهوری اسلامی ایران و افغانستان علاوه بر حوزه تمدنی مشترک از روابط رو به توسعه برخوردارند و این روابط هیچ گاه تحت تاثیر تحولات سیاسی و امنیتی و یا جنگ های داخلی در افغانستان قرار نگرفته است. این موضوع بدان معنا است که پس از تسلط گروه طالبان بر افغانستان روابط تجاری این کشور و ایران نه تنها متوقف نشد بلکه پس از وقفه ای کوتاه با جدیت بیشتر نیز ادامه دارد.
یکی از سیاست های اصولی جمهوری اسلامی ایران حضور در کنار مردم افغانستان برای گذر از مشکلاتی است که در سال های اخیر به دلیل بروز جنگ های داخلی و اشغال گریبانگیر آنان شده است. از این رو با وجود تحولات اخیر در افغانستان صدور کالا از مبادی گمرکی به این کشور ادامه داشته است.
در همین راستا و بر اساس اهمیت موضوع روابط جمهوری اسلامی با همسایگان به ویژه افغانستان، خبرنگار بازار گفتگویی را با «پیرمحمد ملازهی» ترتیب داده که در ادامه می خوانیم:
* آخرین وضعیت سند جامع همکاری ایران و افغانستان در دولت موقتی طالبان چگونه است؟
در حالی که مذاکرات سند راهبردی همکاری های ایران و افغانستان طی یک روند عادی در دوره حکومت قبلی از سال۱۳۹۶ آغاز شد و در سال بعد به مرحله اجرایی رسید، از زمان تسلط طالبان، تقریبا متوقف شد. هرچند که اخیرا تلاش هایی برای احیای ان آغاز شده، اما حقیقت این است که شرایط متفاوت تر از گذشته شده و طالبان هنوز مورد شناسایی و به رسمیت شناختن از سوی ایران قرار نگرفته است.
واقعیت وجود رقابت های منطقه ای و بین المللی در افغانستان را نباید دست کم گرفت چرا که این گونه رقابت ها تاحدی مانع توجه جدی طالبان به سند جامع همکاری های راهبردی ایران و افغانستان شده است
بنابراین ابهاماتی در این خصوص وجود دارد. با وجود آنکه طالبان اولویت های مهم تری برای تثبیت قدرت دارد، اما ضرورت توسعه مناسبات ایران و افغانستان ایجاب میکند که همکاری دو کشور بدون در نظر گرفتن وضعیت داخلی افغانستان مورد توجه قرار گیرد. گذشته از این، واقعیت وجود رقابت های منطقه ای و بین المللی در افغانستان را نباید دست کم گرفت. این گونه رقابت ها تاحدی مانع توجه جدی طالبان به سند جامع همکاری های راهبردی ایران و افغانستان شده است. اما اصل موضوع همکاری ها به عنوان یک ضرورت به تدریج برای طالبان قابل فهم تر خواهد شد. بنابراین، شرایط کنونی و بلاتکلیفی در این خصوص نمی تواند دوام بیاورد.
هرچند که ممکن است نیاز به گذشت زمان بیشتری تا مساعد شدن شرایط وجود داشته باشد. البته، اسناد امضا شده با هند و پاکستان دارای چنین وضعیتی بوده و این شرایط در حالی مطرح است که قبلا اسناد مربوطه امضا شده اند. باید در این خصوص واقعیت های افغانستان را در نظر گرفته و نباید شتاب غیر لازمی داشت.
* خط آهن خواف_هرات که شهر خواف در ایران را به شهر هرات در غرب افغانستان متصل میکند، چند ماه پیش توسط طالبان مورد حمله قرار گرفت. در حالی که بخش اعظم کار این راه آهن پیش رفته بود. در حال حاضر وضعیت این راه آهن چگونه است؟ طالبان چه برنامه ای برای راه اندازی این خط آهن دارند؟
درست است که طالبان در یک مقطع زمانی در خصوص این خط آهن دست به خرابکاری زدند، اما این مسئله مربوط به دوره ای بود که طالب به قدرت نرسیده و با هدف تحت فشار قرار دادن دولت قبلی انفجار کوچکی را ایجاد کرد. اما، در شرایط کنونی، طالب در قدرت است و تمایل به اجرا و تکمیل راه آهن خواف به هرات دارد به طوری که مذاکراتی نیز در این زمینه در جریان است.
راه آهن خواف_هرات بخشی از پروژه بزرگتر کریدور شرقی_غربی است که چین و کشورهای مسیر آسیای مرکزی شامل افغانستان، ایران و ترکیه را به اروپا وصل میکند
طالبان به راه آهن شدیدا نیاز دارد تا افغانستان بتواند به دو بندر چابهار و بندر عباس و سپس آبهای بین المللی دسترسی پیدا کند و از محاصره شدگی در خشکی رها شود. گذشته از این، راه آهن خواف_هرات بخشی از پروژه بزرگتر کریدور شرقی_غربی است که چین و کشورهای مسیر آسیای مرکزی شامل افغانستان، ایران و ترکیه را به اروپا وصل میکند.
طالب به اهمیت این خط ارتباطی آگاه است در حالی که منافع استراتژیک خود را در نظر دارد. در عین حال، این خط آهن در شرق ایران، و هرات در غرب ایران، قرار است با تداوم کار خود به مزار شریف برسد و به خط آهن ازبکستان متصل شود. بنابراین، توقف موقتی آن به دلیل وضعیت تحول قدرت در افغانستان، تغییری در استراتژی ارتباطی در هر دو سطح کریدور ارتباطی چابهار و بندرعباس و کریدور شرق و غرب ایجاد نمی کند. مذاکرات در جریان است و انتظار می رود به زودی به نتیجه برسد و عملیات اجرایی قطعات باقی مانده در خاک افغانستان آغاز شود.
* در حال حاضر طالبان چه برنامه ای برای بندر چابهار و توسعه تجارت با ایران از طریق این بندر در نظر گرفته اند؟
در مورد برنامه طالبان در ارتباط با چابهار باید به چند نکته توجه کرد:
اول: رقابت های پشت پرده ایران و پاکستان: واقعیت این است که پاکستان مایل نیست تا از امتیاز انحصاری خود در کراچی و بندر گوادر به سود ایران و چابهار صرف نظر کند. بنابراین، طالبان را تشویق میکند که همچنان تجارت خارجی خود را از مسبر سنتی کراچی ادامه دهد.
دوم: رقابت هند و پاکستان: چابهار در چارچوب همکاری سه جانبه هند، ایران وافغانستان طراحی شده که با منافع راهبردی پاکستان تناقض دارد. لذا، پاکستان تا حد ممکن تلاش میکند مسیر ایران خنثی شود و طالب منحصرا از مسیر پاکستان با دنیای خارج مرتبط شود.
سوم: نگاه چین سرمایه گذاری در گوادر است به طوری که تمایل دارد دو بندر گوادر و چابهار را از طریق راه آهن متصل کند و به زیرساخت های ارتباطی ایران به طرف افغانستان و آسیای مرکزی درچارچوب پروژه یک کمربند_یک جاده و سی پک توجه دارد. با تکمیل خط آهن چابهار_ زاهدان و تداوم آن به افغانستان از مسیر میلک در زابل و اتصال به خط آهن سراسری بافق، تربت حیدریه، مشهد و سرخس و اتصال به راه آهن آسیای مرکزی از مسیر ترکمنستان_چین به کل منطقه دسترسی خواهد داشت. در چنین نگاهی است که چابهار و بندر عباس مورد توجه است و طالب به این موضوع آگاه است.
چهارم: نگاه طالبان: تردیدی وجود ندارد که طالبان به دنبال متنوع کردن راه ارتباطی خود به اقیانوس هند است و تمایل ندارد صرفا به کراچی و گوادر متکی باشد. نظر مثبت طالبان به چابهار و بندر عباس ناشی از درک همین ضرورت است. از این رو تردیدی وجود ندارد که بندر چابهار برای طالبان مهم و استراتژیک است، در حالی که مایل نیست در کش و قوس رقابت های منطقه ای منافع خود را قربانی کند.
* چندی پیش، سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل در دیدار با سرپرست وزارت کشاورزی، آبیاری و دامپروری افغانستان اعلام کرد که محصولات افغانستان بی نظیر است و ما آماده هر نوع همکاری و سرمایهگذاری در این کشور هستیم. در حال حاضر سطح تجارت دوجانبه در حوزه کشاورزی تا چه اندازه است و دو کشور چه راهکارهایی برای افزایش مبادلات تجاری در این حوزه در نظر گرفته اند؟
در مورد تجارت در بخش کشاورزی ایران و افغانستان زمینه های گسترده و ظرفیت های نسبتا خوب و تا حدی ناشناخته وجود دارد، اما این که چگونه عملیاتی شود چندان روشن نیست. علاوه بر این، بنده آمار تفکیکی صدور کالا به افغانستان را مشاهده نکرد ام، اما، به طور کلی در بهترین شرایط تبادلات تجاری دو کشور حدود شش تا هفت میلیارد دلار پیش بینی شده است.
بخشی از تجارت از طریق سه استان مرزی خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان صورت می گیرد و بخشی هم از طریق بازارچه های مرزی دوغارون، میلک و چند نقطه مرزی کوچک تر در جریان است. با این حال، بخش محصولات کشاورزی سهم کمتری دارد و بیشتر کالاهای دیگر در اولویت قرار دارد.
در شرایط کنونی، عمده محصولات تولیدی در افغانستان میوه و خشکبار است که به هند صادر میشود، اما در ایران هم زمینه هایی وجود دارد و اگر برنامه ریزی های درستی صورت گیرد، به سود هر دو کشور خواهد بود
در عین حال، افغانستان دو امتیاز دارد: آب نسبتا فراوان و زمین های کشاورزی مرغوب در برخی از مناطق و دشت های بکر. ایران می تواند در این بخش کشاورزی برونمرزی در افغانستان سرمایه گذاری کند. در ایران هم سرمایه وجود دارد و هم نیروی انسانی، تکنولوژی و ابزار مورد نیاز برای توسعه کشاورزی.
تنها، یک اراده سیاسی نیاز است تا دو کشور را وارد یک تعامل سازنده متضمن منافع مشترک کند به طوری که موجب توسعه همکاری ها در بخش تولید مواد غذایی مورد نیاز هر دو کشور شود. در شرایط کنونی، عمده محصولات تولیدی در افغانستان میوه و خشکبار است که به هند صادر میشود. اما در ایران هم زمینه هایی قابل مشاهده هست و اگر برنامه ریزی های درستی صورت گیرد، به سود هر دو کشور خواهد بود.
* کشاورزی خوب در افغانستان، سبب کاهش مهاجرت مردم به دیگر کشورها میشود. دیدگاه شما در این باره چیست؟
در مورد ارتباط توسعه کشاورزی در افغانستان و مهاجرت افغانها به ایران باید گفت که ارتباط مستقیمی وجود دارد. علت این مسئله آن است که شغل اصلی اکثریت مردم افغانستان کشاورزی و دامداری است. اگر در این بخش سرمایه گذاری صورت گیرد و افغانها در داخل درآمد قابل قبولی داشته باشند در حالی که امنیت نیز برقرار شود، روستانشینان انگیزه ای برای آوارگی و مهاجرت پیدا نمی کنند.
ایران میتواند در بخش کشاورزی و دامداری سرمایه گذاری کند و بخشی از نیازهای خود را از افغانستان تامین کند
ایران میتواند در بخش کشاورزی و دامداری سرمایه گذاری کند و بخشی از نیازهای خود را از افغانستان تامین کند. مهاجرت افغانها به ایران ناشی از جنگ و ناامنی از یک طرف و فقر مردم از طرف دیگر است. راه حل واقعی، در توسعه و صلح در افغانستان است. ایران در این هر دو زمینه امکانات کافی در اختیار دارد و میتواند برنامه ریزی بلندمدتی به سود هر دو ملت انجام دهد.
* یکی از این موارد عزم جدی دولت سیزدهم ایران، توسعه مناطق مرزی و توجه به مرزنشینان و توسعه منابع انسانی در سازمان های مستقر در مرزها است. با توجه به این رویکرد جمهوری اسلامی، افغانستان تا چه اندازه به توسعه مناسبات از طریق مرزها اهمیت قائل است؟
عزم دولت سیزدهم به توسعه مناطق مرزی و مرزنشینان به لحاظ نظری درست است در صورتی که البته به جنبه های عملیاتی نگاه شود. بین عمل و نظر تفاوت های جدی وجود دارد. استانهای مرزی در کل عقب مانده اند و مناطق مرزی عقب مانده ترین مناطق کشورند. شعاری نمی توان مشکلات را حل کرد. کافی است به پدیده سوخت بری در شرق کشور و کول بری در غرب کشور توجه شود تا به ناکارآمدی و برخورد شعاری به درستی پی برد. وقتی در ایران این شرایط حاکم است، چه توقعی می توان از طالبان داشت. قطعا برای طالب هم اهمیت موضوع قابل درک نمیتواند باشد. مناسبات مرزی در شرایط ناسالم و بدون برنامه ریزی راهبردی است و نیاز به تجدید نظر اساسی دارد.
* چندی پیش وزارت آب و انرژی طالبان در بیانیهای اعلام کرد که هیئت حاکمه افغانستان به تمام مفاد و پروتکلهای معاهده مربوط به حقآبه ایران متعهد است. وضعیت حقابه تا چه اندازه در حال پیگیری از سوی مقامات طالبان است؟
در مورد حق آبه سیستان از رودخانه مشترک هیرمند قبل از هرچیز باید به دو مطلب توجه داشت که نه در افغانستان به آن توجه شده و نه ایران.
اول: حق آبه سیستان
طبق توافق هویدا_شفیق نخست وزیران وقت درسال ۱۳۵۱ امضا شده و طبق آن ۲۶ متر مکعب آب در ثانیه سهم سیستان است در حالی که به بخش کشاورزی و شرب اختصاص دارد. طالبان اخیرا اعلام کرده اند که به معاهده عمل می کند ولی تا الان عمل نکرده است. اگر طالبان به این معاهده عمل کند گام خوبی است وسیستان نجات پیدا می کند.
دوم: حق آبه هامون
این حق آبه بطور کلی مغفول مانده و در ایران هم به درستی بدان توجه نشده است. این حق آبه در گذشته در یک روال طبیعی از سیلاب های فصلی تامین میشده است، ولی با سد سازی ها تقریبا از بین رفته و نیاز به فهم آن در تهران وکابل وجود دارد. علاوه بر این، در افغانستان یک کانال کشیده شده و مازاد سیلاب ها به گود زره در خاک افغانستان هدایت شده و هامون را با خطر نابودی ودر معرض ریزگردهای بادهای ۱۲۰ روزه قرار داده است به طوری که کل منطقه شرق کشور و غرب افغانستان را تهدید می کند.
حق آبه هامون نیازمند مذاکرات و قرارداد جداگانه ای است. ایران تاکنون این موضوع را حتی مطرح هم نکرده است. بنابراین می توان گفت که طالبان نباید تنها پیگیر حق آبه سیستان و هامون شوند، بلکه این مسئولیت دولت ایران است که تاکنون جدی گرفته نشده در حالی که اهمیت موضوع آب سیستان برای دولت نیز به درستی فهم نشده که سیستان بدون آب هیرمند محکوم به نابودی است.
نظر شما