بازار؛ گروه بین الملل: پس از این که طالبان در هفته های گذشته سرپرستهای کابینه موقتی خود را اعلام کردند، وزارت خارجه چین اظهار کرد که ارتباط خود با رهبری حکومت جدید در افغانستان را حفظ میکند در حالی که تشکیل این کابینه را گامی ضروری برای بازسازی و ایجاد نظم در کشوری که چندین هفته درگیر جنگ و هرج و مرج بود، خواند.
همچنین، وزارت خارجه چین ضمن به رسمیت شناختن این کابینه و دولت جدید در افغانستان، گفت: «ما امیدواریم که مقامهای جدید افغانستان به مردم از همه اقوام و اقشار به صورت جامع گوش دهند تا به آرمانهای مردم خود و انتظارات جامعه بینالمللی رسیدگی کنند و چین به حق حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی افغانستان احترام میگذارد.»
از طرفی، حتی پیش از تشکیل این دولت موقت توسط طالبان، از آنجایی این گروه پس از به دست گرفتن قدرت در افغانستان به دنبال مشروعیت جهانی بودند، بیش از هر کشوری روی چین حساب باز کرده بودند زیرا خود چین هم به حاکمان جدید افغانستان این سیگنال را داده بود که به عنوان اولین قدرت بزرگ جهانی با آنها رابطه برقرار خواهد کرد.
در همین راستا و بر اساس اهمیت روابط طالبان با کشورهای مختلف، خبرنگار بازار گفتگویی را با «فرزاد رمضانی بونش» پژوهشگر ارشد مسائل منطقه ای در خصوص روابط چین و طالبان با وجود تشکیل کابینه جدید ترتیب داده که در ادامه می خوانیم.
* رویکرد اقتصادی چین در قبال افغانستان با توجه به موقعیت این کشور از گذشته به چه صورت بوده است؟
روابط بین مردم چین و افغانستان ریشه در تاریخ باستان دارد. چین با وجود مرز کوتاه و کوهستانی، قوی ترین همسایه افغانستان است. اگرچه چین از زمان سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ کمک کننده مالی عمده ای به افغانستان نبوده است، اما پکن سعی کرده روابط خوبی با کابل داشته باشد.
سیاست خارجی چین بیشتر بر تعاملات اقتصادی و همکاری های تجاری متمرکز است و از نظر چین، افغانستان یکی از مهمترین کشورها در امتداد جاده ابریشم باستانی و قطب ترانزیتی است که آسیای مرکزی، جنوبی و غربی را به هم متصل می کند
در دو دهه گذشته، کابل سعی کرده تا از کمک ها و سرمایه گذاری چین و همچنین افزایش سرمایه گذاری بخش خصوصی چین در افغانستان به همراه سرمایه گذاری در بخش کشاورزی، مخابرات، بازسازی و جاده ها، سنگ مرمر، لاجورد، معدن زمرد، افزایش تسهیلات بانکی و غیره بهره مند شود.
از نظر چین، افغانستان یکی از مهمترین کشورها در امتداد جاده ابریشم باستانی و قطب ترانزیتی است که آسیای مرکزی، جنوبی و غربی را به هم متصل می کند. در حقیقت، سیاست خارجی چین بیشتر بر تعاملات اقتصادی و همکاری های تجاری متمرکز است. پکن اکنون به دنبال افزایش حضور سیاسی، نظامی، اقتصادی و امنیتی خود در افغانستان نیز می باشد.
روابط چین و طالبان به ویژه روابط اقتصادی و تجاری دوجانبه، حداقل به یک دهه پیش برمی گردد. حتی در حال حاضر، متغیرهایی مانند مواد معدنی و مواد کمیاب، مسیرهای تجاری و ابتکار یک کمربند_یک جاده چین روابط را تقویت می کند.
بر همین اساس، تلاش های چین برای افزایش نفوذ خود در افغانستان از طریق سرمایه گذاری ادامه خواهد یافت. طالبان به منابع مالی و فناوری شرکت های چینی نیاز دارند. ذبیح الله مجاهد چین را مهمترین شریک طالبان می داند در حالی که طالبان همچنین قصد دارد تا علاوه بر توافق شفاهی، به کریدور اقتصادی چین و پاکستان یا سی پک نیز بپیوندد.
از طرفی، منابع معدنی می تواند به پکن کمک کند تا نفوذ جهانی خود را افزایش داده و خود را به عنوان یک منبع جایگزین برای طالبان معرفی کند. در زمینه اقتصادی، هم باید بگویم که چین نگران حقوق بشر نیست و واقع بین و عملگرایانه رفتار می کند. از این رو، ممکن است مقداری کمک مالی و پشتیبانی فوری ارائه دهد. با این حال، چین می داند که سرمایه گذاری های بزرگ به راحتی می تواند در شرایط ناپایدار امنیتی (مانند معدن مس عینک) شکست بخورد.
در همین حال، چین خواستار لغو تحریم های اقتصادی، دسترسی به میلیاردها دلار ذخایر ارزی منجمد و اعطای وام های عادی برای جلوگیری از رکود اقتصادی رایگان و فاجعه انسانی قریب الوقوع در افغانستان نیز است.
* رویکرد امنیتی پکن در قبال این کشور با توجه به این که قاری فصیحالدین، فرمانده ارتش طالبان که وابستگی دیرین با جنبش اسلامی ترکستان شرقی دارد و پکن این جنبش را به ارتکاب حملات تروریستی در ایالت شینجیانگ متهم میکند نیز در این کابینه موقت حضور دارد، چگونه است؟
استان سین کیانگ در طول دهه ۱۹۵۰ شاهد ناآرامی با مسلمانان اویغور بوده است. در واقع، نگرانی چین در مورد نفوذ تروریست ها به مناطق مرزی سین کیانگ افزایش یافته است.
گروه های افراطی یا جدایی طلب از جمله حزب اسلامی ترکستان شرقی، کنگره جهانی اویغور و داعش در افغانستان (با رویکردهای افراطی اسلامی یا پان ترکیسم) ممکن است تهدید مهمی برای استان مسلمان سین کیانگ در چین، از طریق کریدور واخان افغانستان باشد.
پکن در اسناد خود بر مبارزه با تروریسم تمرکز کرده و بخشی از استراتژی چین، مهار افراط گرایی، مبارزه با تروریسم برای حفظ امنیت، مقابله با تهدید افراط گرایی و کنترل گسترش افراط گرایان در افغانستان است
پکن در اسناد خود بر مبارزه با تروریسم تمرکز کرده و بخشی از استراتژی چین، مهار افراط گرایی، مبارزه با تروریسم برای حفظ امنیت، مقابله با تهدید افراط گرایی و کنترل گسترش افراط گرایان در افغانستان است.
در این شرایط، پکن به دنبال این است که بازیکنان رقیب از کارت اویغور برای ایجاد بی ثباتی در چین استفاده نکنند. خطر وقوع جنگ داخلی احتمالی در افغانستان می تواند بر پروژه های مهم (یک کمربند_یک جاده) و کریدور اقتصادی چین و پاکستان (سی پک) تأثیر منفی بگذارد و منافع و برنامه های بلند مدت چین را مورد تهدید مستقیم قرار دهد.
پکن به خوبی از مزایای حضور حداقل یا گسترده در افغانستان آگاه است و انتظار می رود که در اولین گام، مزایای استراتژیک و امنیتی خود را ارائه دهد
بنابراین، پکن به خوبی از مزایای حضور حداقل یا گسترده در افغانستان آگاه است و انتظار می رود که در اولین گام، مزایای استراتژیک و امنیتی خود را ارائه دهد. علاوه بر این، قاچاق مواد مخدر از افغانستان به چین نگرانی اصلی پکن بوده است چرا که بیش از ۲۵ درصد تریاک چین از افغانستان تامین می شود.
* نظر شما در خصوص رویکرد استراتژیک پکن در افغانستان و مقابله با محاصره چین چیست؟
ایده های هژمونی جهانی چین، مدینه فاضله چینی و نوستالژی ملی گرایانه، تاریخی و امپراتوری چین، در چین برجسته تر شده است. چین همچنین نمی خواهد خروج آمریکا در واقع منجر به خلاء استراتژیک و گسترش بیش از حد بازیگران دیگر مانند هند، ایران و حتی روسیه در افغانستان شود.
حضور در پایگاه هوایی بگرام، به چین فرصت می دهد تا نقش مهمی در کمک به گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی خود در مقابل هند و دیگر بازیگران خاورمیانه و جنوب و آسیای مرکزی ایفا کند
با این حال، چین برای تقویت موقعیت استراتژیک خود در افغانستان با پاکستان همکاری می کند. علاوه بر این، با توجه به خروج آمریکا از پایگاه های استراتژیک مانند پایگاه هوایی بگرام، به نظر می رسد که طالبان مشتاق جایگزینی چین در این پایگاه و میدان هستند.
حضور در بگرام به چین فرصت می دهد تا نقش مهمی در کمک به گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی خود در مقابل هند و دیگر بازیگران خاورمیانه و جنوب و آسیای مرکزی ایفا کند. در دو دهه گذشته، چین یکی از کشورهای فروشنده سلاح به افغانستان بوده و حتی در حال حاضر، کمک های نظامی و فروش سلاح های چینی را می توان گزینه های مهمی در نظر گرفت.
* چشم انداز این روابط را چگونه پیش بینی می کنید؟
هیچ یک از اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، حکومت طالبان در افغانستان را در اواخر دهه ۱۹۹۰ به رسمیت نشناختند. عدم رویارویی با سایر اقوام یا فرقه ها می تواند به رسمیت شناختن طالبان و روابط بیشتر آن با چین کمک کند.
به نظر می رسد چین در خط مقدم روابط با طالبان قرار دارد زیرا تصمیم گرفت سفارت خود را در این کشور باز نگه دارد، آمادگی خود را برای روابط دوستانه با طالبان اعلام کرد و از به رسمیت شناختن طالبان به عنوان دولت قانونی افغانستان استقبال نمود.
در دو دهه گذشته، چین از مزایای کاهش تهدید گروه های افراطی در مرز غربی خود استفاده کرده و همچنین با انتقاد شدید از خروج آمریکا از تحمیل ایدئولوژی و ارزش های شخصی به دیگران به شدت انتقاد کرده است.
نظر شما