احمد طوسی؛ بازار: ایران کشوری چهارفصل است که میتواند نیازهای بسیاری از کشورهای دیگر را در حوزه کشاورزی تأمین کند اما متأسفانه غفلت از این موضوع در حوزه کشاورزی موجب شده تا آنطور که باید از این ظرفیت در بازارهای جهانی استفاده نشود لذا چراغ سبز دولت و وزارت جهاد کشاورزی با اجرای طرح خصوصیسازی به خرد شدن اراضی دامن خواهد زد.
ما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد راهاندازی مجتمعهای کشت و صنعتهایی بودیم که ظرفیت بسیار مناسبی را برای تولید و صادرت فراهم کرده بود.
اگرچه این مجتمعها مسیر درستی را پیشگرفته بودند اما واقعیت این است که بعد از انقلاب نگاه دولتی مطلق برای مدیریت آنها ظرفیتهای زیادی از کشت و صنعتها را از بین برد.
متأسفانه باید گفت آنها کم کم از مسیر خود خارج شده و به تأمینکننده نیاز داخل تبدیل شدند، ظرفیتهای صادراتی آنها بهکل متمرکز موردتوجه جدی قرار نگرفت و لذا بهدرستی از زمین، آب و نیروی کار در این مجتمعها استفاده نشد.
تهدید جدید
حال این روزها درحالیکه همه از خرد شدن اراضی کشاورزی گلایه دارند اما دولت با چراغ سبز وزارت جهاد کشاورزی دست روی کشت و صنعتها که اراضی وسیع و اقتصادی دارند، گذاشته و در قالب خصوصیسازی این مجموعهها را به دیگری واگذار می کند، رفتاری که به نظرمی رسد بیشتر شبیه رهاسازی است!
باید اذعان کرد آنچه در قالب خصوصیسازی در ایران اتفاق افتاده است، خصوصیسازی نیست چون فرایند خصوصیسازی مختصات خود را دارد و لذا در یک دهه گذشته ما صرفاً واگذاری انجام دادهایم و مشاهده میشود جاهایی که زمینه سودآوری داشته یا فرصت رانتی در آن وجود داشته است، واگذاری به بخشهای خصولتی یا بخشهای عمومی غیردولتی اتفاق افتاده است.
متأسفانه ما سازمان خصوصیسازی تأسیس کردیم که وظیفهاش واگذاری و رهاسازی شرکتهایی بوده است که دولت توان ادارهاش را نداشته یا علاقهای به ادامه فعالیت با آن نداشته است.
خصوصیسازی که پا به میدان گذاشت، مجتمعهای کشت و صنعت ناچار شدند با روزهای اوج و رونق خود برای همیشه خداحافظی کنند و خیل کارگران متخصص بخش کشاورزی به سمت فعلگی، مهاجرت به کلانشهرها و مشاغل کاذب کشیده شدند.
درواقع همانطور که کارخانهها و صنایع تولیدی و صنعتی در دههی ۸۰ با رواج خصوصیسازی زمین خوردند و برخی از آنها دیگر هرگز از جا بلند نشدند، مجتمعهای کشت و صنعت نیز مانند آنچه برکشت و صنعت مغان و یا کشت و صنعت مهاباد در مهاباد آذربایجان غربی گذشت تکرار شد.
چه باید کرد؟
همانطور که اشاره شد آنچه در قالب خصوصیسازی در ایران اتفاق افتاده است، خصوصیسازی نیست.
مهمترین ابزار واگذاری، مذاکره است و باید اهلیت سنجی درستی برای طرف مذاکره اتفاق بیفتد چون در خصوصیسازی این پیشفرض وجود دارد که مدیریت بخش خصوصی شایستهتر از بخش دولتی عمل میکند.
خصوصی سازی واقعی وقتی شکل می گیرد که سود خصوصی سازی به جامعه محلی کشاورزان و خرده مالکان برگردد و نظام بهره برداری محلی جایگزین نظامات دولتی شود اما به نظر می رسد واگذاریها در ایران بیشتر بر مالکیت تمرکز داشته است.
واقعیت این است که هدفگذاری خصوصیسازی روی اشتغال، تولید و بالا بردن کیفیت و افزایش حجم صادرات است اما هدفگذاری واگذاری روی اندازه مبلغی است که از طریق آن به خزانه دولت باید واگذار شود لذا اقدامی که در حوزه کشاورزی در حال رخ دادن است، از جنس خصوصیسازی نیست.
در نمونههای موفق بینالمللی خصوصیسازی، تلاش میشود که منابع مالی ابتدا از شرکتهای دریافت نشود بلکه از این منابع مالی برای اصلاحات، توسعه و تغییر تکنولوژی استفاده شود بعد تعهد برای اندازه مشخص اشتغال، رشد تولید باکیفیت، صادرات از خریدار خدمات گرفته میشود تا درنهایت از طریق مالیات بر تجارت سودآوری که آنها میکنند، برای دولت منفعت سازی شود. این جنس رفتار با آنچه در ایران رایج است، کاملاً متفاوت است.
موانع پیش رو
ما در حالی این روزها از برداشتن موانع صادراتی سخن میگوییم که هنوز یک محصول باکیفیت مشخص و قابل تکرار نداریم.
از موانع پیش روی داخلی مانند مواردی که در بالا به آن اشاره کردم که بگذریم واقعیت این است که هنوز در کیفیت تولید نیز دارای اشکالات فراوان هستیم.
همانطور که مشاهده میکنید ما در برخی موارد ممکن است بهقدری پرتقال و سیب تولید کنیم که مازاد آن دورریز شود، اما این محصول مازاد از وارستههای مختلف است و به دلیل یکسان نبودن اندازه و کیفیت، امکان صادرات ندارد.
با توجه به تفاوت کیفیت و شکل ظاهری محصولات تولیدشده در ایران، کسی نمیتواند برای صادرات این محصولات تعهد کند و این در حالی است که ما درزمینهٔ تولید محصولات باغی جزء ردههای بالای دنیا بهحساب می آئیم.
در این راستا باکمی اصلاحات و توجه به صنایع تبدیلی و تکمیلی بخش کشاورزی، زمینه حضور بیشتر بخش کشاورزی در اقتصاد ایران را میتوان فراهم کرد.
نظر شما