بازار؛ گروه بین الملل: تا زمانی که نئولیبرالیسم - چهره ای که سرمایه داری از دهه ۱۹۸۰ به این سو فرض کرده است - نشانه هایی از پیری را نشان می دهد، این تمایل وجود دارد که هر بحرانی را منادی تغییر قریب الوقوع آن تلقی کنیم.
این مورد حتی در مورد بحران هایی که از اقتصاد یا امور مالی نشات نمی گیرند نیز صادق است - همانطور که در بحث های فعلی در مورد جهان پس از Covid-۱۹ نشان داده شده است. واقعیت جالب این است که احساس عذاب که این حوادث مهم را احاطه کرده نه تنها امید به غلبه بر مدل اجتماعی فاجعه باری را که در دهه های اخیر مسلط است، دامن می زند بلکه سرمایه داری به دلیل نابرابری هایی که غیر قابل انکار تولید می کند، بی عدالتی نژادی که تداوم می یابد، آسیبی که به محیط زیست وارد می کند و غیره ناپایدار تعریف می شود.
کتاب «پیشگویی پایان سرمایه داری؛ ماجراهای فکری از زمان کارل مارکس» به قلم پروفسور «فرانچسکو بولدیزونی» محقق دانشگاه کمبریج انگلستان و استاد علوم سیاسی دانشگاه علم و صنعت نروژ که توسط انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شده به توضیح سیستم سرمایه داری و دلایل پایداری این سیستم علی رغم پیش گویی هایی مبنی بر افول آن می پردازد. «بولدیزونی» از نظریه پردازان مطرح اقتصاد سیاسی است که دیدگاههای او در خصوص نظام سرمایه داری در سطح بین المللی حائز اهمیت است.
پروفسور «فرانچسکو بولدیزونی» در گفتگو با خبرنگار بازار در مورد ضرورت نگارش این کتاب گفت: گاهی اوقات نظریه های اتوپیایی با سرمایه داری چنان رفتار می کنند که گویی سرمایه داری صرفاً یک ایدئولوژی است. ایدئولوژی ها همانطور که می دانیم اعتقاداتی هستند که طبقات حاکم برای توجیه امتیازات خود ارائه می دهند و اگر سرمایه داری صرفا یک ایدئولوژی باشد، کافی است اسطوره شود.
وی افزود: بیشتر اوقات در پی تخیلات افراد جامعه انتظارات رشد می کنند - مستقل از هر نظریه اجتماعی. در این خلا نظری، همه چیز ممکن می شود و تصور می شود اختیار انسان قدرتمند از هر چیز است.
وی تصریح کرد: برخی به ما می گویند سرمایه داری می تواند سرنگون شود و شما فقط باید سرنگونی آن را بخواهید و افراد دیگر را ترغیب کنید که این را بخواهند. در هر صورت به محض پایان هر بحران، این افراد امیدوار با اینرسی تاریخ روبرو می شوند که به طور ناگهانی خواسته های آنها را ناامید می کند. این مشکل من را بر آن داشت تا پیشگویی پایان سرمایه داری را بنویسم: ماجراهای فکری از زمان کارل مارکس.
وی افزود: این کتاب می کوشد با ساختن نظریه دقیق تر، تداوم سرمایه داری در جهان غرب را تبیین کند. برای درک اینکه چگونه سرمایه داری هنوز وجود دارد، با وجود همه مشکلاتی که ایجاد کرده؛ من دو موضوع مرتبط را بیان می کنم. اولین مورد بررسی پیش بینی های محقق نشده از مرگ سرمایه داری است که از اواسط قرن نوزدهم به دنبال یکدیگر ارائه شده اند.
دکتر «فرانچسکو بولدیزونی» تأکید کرد: برخلاف تصور عموم این پیش بینی ها فقط از محافل روشنفکری چپ بیرون نمی آیند بلکه از محافل محافظه کاران نیز به بیرون درز می کنند. البته مهم است که پیش بینی اجتماعی نه تنها از لحاظ تاریخی متناسب شود، بلکه خطاهای آن نیز شناسایی شود. با استفاده از این اطلاعات من به موضوع دوم می رسم که مطالب تئوری سرمایه داری است. نظریه ای که من دنبال آن می روم باید روشن کند که سرمایه داری از چه چیزی ساخته شده است، چه نیروهایی آن را زنده نگه داشته اند و احتمالاً به ما نشان دهد که در کجا قرار دارد یا به کدام سمت هدایت نمی شود.
بولدیزونی همچنین گفت: ما می توانیم پیش بینی ها را بر اساس زنجیره علیتی که بیان می کنند به چهار نوع طبقه بندی کنیم. اول نظریه های معمولی از مارکسیسم ارتدکس است که طبق آن، سرمایه داری بخاطر تناقضات اقتصادی اش منشعب می شود. گروه دوم شامل نظریه های فرسودگی امثال «جان استوارت میل» و «جان مینارد کینز» است. برای این متفکران، به دلیل محدودیت های محیطی، اشباع نیازهای مادی و پیشرفت های اخلاقی یا تمدنی در بعضی مواقع انباشت سرمایه متوقف می شود. بعد تئوری های همگرایی هستند که به خصوص در دوره های بین جنگ و سال های بعدی پایان ایدئولوژی رواج داشت.
استاد دانشگاه نروژ تأکید کرد: اینها تأکید کردند که چگونه توسعه فناوری و گرایش به برنامه ریزی دولت باعث می شود سرمایه داری و سوسیالیسم به طور فزاینده ای به یکدیگر شباهت داشته باشند. سرانجام، باید از نظریه های تکامل فرهنگی مرتبط با جوزف شومپیتر، دانیل بل و تا حدودی یورگن هابرماس نام برد. اینها به شخصیت خود شکننده جامعه بورژوازی اشاره کردند و تأکید کردند که چگونه سرمایه داری با پرورش انگلها و منتقدان خود ارزشهای خود را تضعیف می کند در حالی که حتی روبنای سیاسی ساخته شده برای نجات نظام؛ طعمه تمایلات تجزیه کننده بود.
وی افزود: کارنامه اشتباهات پیش گویی ها متنوع است. آنها یا تحریف های شناختی هستند، یا تعصب در تفکر به دلیل محدودیت های شناخته شده شناخت انسان یا شامل استفاده از مدل های توضیحی نامناسب.
محقق دانشگاه کمبریج در پایان گفت: با این وجود، عاملی وجود دارد که به نظر می رسد در سطح عمیق تری عمل کرده و آن ایمان غیر منطقی به پیشرفت بوده که ویژگی بسیاری از علوم اجتماعی مدرن است. در حقیقت، بسیاری از پیش بینی کنندگان دارای دو نگرش بودند که هر دو میراث عصر روشنگری بودند: اعتقادی تزلزل ناپذیر که آینده چیزهای خوبی به همراه خواهد داشت و به همان اندازه اعتماد به نفس قوی به ظرفیت عقل برای کشف قوانین توسعه تاریخی.
نظر شما