مریم بهرامی؛ بازار: جامعه آگاه مردمانی آگاه میطلبد و جامعه توسعهیافته نیز مردمانی با نگرش توسعهمحورانه میخواهد. باورها و نگرشها به یکباره در افراد ایجاد نمیشوند اما میتوان به گونهای پیش رفت که باورهای فقرساز از ذهن مردم جامعه دور و به جای آن، باورهای ثروتساز و رفاهطلب جایگزین شود.
برخی از کارشناسان معتقد هستند یکی از عواملی که نگرش افراد به دست و پا زنی در فقر را تغییر میدهد، اطلاعرسانی و آگاهسازی درباره انواع روشهای سرمایهگذاری و بازارهای سرمایه است. متأسفانه در جامعه ایران، بعضأ سیاستهای غلط، مردم را نسبت به داشتن درآمد غیرفعال بدبین کرده است.
درآمد غیرفعال به این معنی است که فرد به گونهای با پولهایی که از راه کسب و کار خود درآورده، کار کند که حتی در هنگام خواب نیز پولهایش برای او پول درآورند و به این طریق، او را از فردی که زیر خط فقر است به فردی آگاه، هشیار و ثروتساز تبدیل کند. این موضوع درباره بازارهای سرمایه به ویژه بورس هم صادق است.
باورها و نگرشها به یکباره در افراد ایجاد نمیشوند اما میتوان به گونهای پیش رفت که باورهای فقرساز از ذهن مردم جامعه دور و به جای آن، باورهای ثروتساز و رفاهطلب جایگزین شود
درست است که بورس در برهههایی از زمان جایگاه و اعتماد خود را در بین عموم مردم از دست داد، اما کارشناسان اقتصادی معتقدند افراد باید نگاهشان را از سیاستها برداشته و با اتکا به خود، در مورد بازارهایی چون صندوقهای طلا، بورس، درآمد ثابت و... آگاه شوند.
گفتگوی خبرنگار بازار با یاسین هدایتیفر، تحلیلگر اقتصادی و کارشناس بازار سرمایه درباره راهکارهای برون رفت از فقر و ارتقای آگاهی اقتصادی مردم را در ادامه می خوانید:
* چرا بر آگاهی جامعه تا این حد تاکید می شود؟
اگر افراد به یک سرمایهگذار خوب تبدیل شوند، هر بازار بدی هم میتواند برای آنها خوب باشد و بلعکس، اگر سرمایهگذار ضعیفی باشند، هر بازار خوبی، میتواند برای آنها کشنده باشد. پس، باید جامعه را آگاه کرد. تمرکز بر سیاستهای نادرست بازار بورس در سال ۹۹ که بعضأ باعث بیاعتمادی مردم عامه به این بازار شد مردم را با مشکلاتی روبرو کرد احتمالأ سیاستمداران اکنون به درک بهتری رسیده و متوجه شدهاند که بازار بورس سیاستهای خاصی دارد و نمیتوان آن را به طور دستوری بالا برد و باید گذاشت راه خود را پیش ببرد.
برخی از کارشناسان معتقد هستند یکی از عواملی که نگرش افراد به دست و پا زنی در فقر را تغییر میدهد، اطلاعرسانی و آگاهسازی درباره انواع روشهای سرمایهگذاری و بازارهای سرمایه است
بازار بورس بازاری قدیمی و دارای ۸۰ سال قدمت است و چیزی نیست که سطح اعتماد افراد جامعه به آن با یک یا چند سیاست اشتباه خدشهدار شود. اعتماد به این بازار بستگی به سطح سواد افراد جامعه دارد و باید افراد به سطحی رسیده که به شناخت این بازار برسند و بدانند که آیا باید وارد این بازار بشوند و یا خیر؛ اگر آری، کدام بخش از این بازار برای کدام گروه از اقشار مناسب است. اگر افراد به یک سرمایهگذار خوب تبدیل شوند، هر بازار بدی هم میتواند برای آنها خوب باشد و بلعکس، اگر سرمایهگذار ضعیفی باشند، هر بازار خوبی، میتواند برای آنها کشنده باشد. پس، باید جامعه را آگاه کرد.
* این موضوع درباره بورس هم رخ داد درست است؟
اتفاقأ این موضوع که مردم به بورس بدبین شوند نشانه عاقل شدن مردم است یعنی حتی اگر نزولی در بازار اتفاق بیفتد، جزو تجربیات و درسهایی است که افراد میگیرند. اکنون جامعه ما به سمتی حرکت میکند که مردم باید به بلوغ نسبی از نظر موضوعات مالی برسند. در کشور ما از گذشته، مردم از نظر دانش مالی ضعیف بودهاند و دلیل آن نیز مربوط به نظام یارانهای، نظام سوبسیدی، ارزانی، کارمندپروری و... بوده است که در آن شرایط، نیاز چندانی به افزایش سواد مالی بین مردم وجود نداشت.
اکنون در حال ورود به عصر جدیدی هستیم که نیاز است مردم بتوانند اصول کارآفرینی را یاد بگیرند و در بازارهای مختلف صاحب تجربه شوند؛ اکنون مردم ایران به خوبی یاد گرفتهاند که سرمایههای خود را بنا به شرایط در هر کدام از بازارها اعم از کسب و کار، بورس، بانک، خرید ملک و... وارد کنند.
* منظورتان این است که جامعه به بازار بورس بیاعتماد نشده است؟
باید ببینیم که مردم به چه چیزی از بورس بیاعتماد شدند؛ آیا مردم فکر میکنند بازار بورس یک دروغ است و یا منظور این است که این بازار کلاهبرداری یا کاغذبازی و... است و یا منظور مطابق با تعریف بازار سرمایه، به این معناست که سهامدار با ورود به بازار بورس بخشی از سهام یک شرکت را میخرد و سپس از سود آن سهم میبرد. به نظر من، کمبود سواد افراد جامعه در این مورد نقش دارد.
بسیاری از افراد با ورود به بورس فقط به سود در بازار فکر میکنند؛ در حالی که بورس محلی برای سرمایه گذاری و سهامداری در یک شرکت و در مرحله بعد، کسب سود از افزایش قیمت سهام یک شرکت است. برای مثال، شما مثلأ ۱۰۰ میلیون پول در شرکتی اعم از شرکت مس ایران یا شرکت فولاد که سود ساختهاند، سرمایهگذاری کردهاید. شما در سال اول یک چهارم پولی که گذاشتهاید را سود میکنید.
در ایران چیزی شبیه بانک اتفاق میافتد که میبایست فرد سهامدار این آگاهی را داشته باشد که دلیل کسب این میزان سود به چه دلیل بوده و انتظارات خود را معقول سازد. در اکثر نقاط دنیا ۹۰ درصد سهامدران بورس در صندوقها سرمایه گذاری میکنند درحالیکه در ایران تنها ۳۰ درصد به سمت صندوقها میروند که همین عامل شکست مردم غیرمتخصص در بازار بورس می شود.
* بازگشت اعتماد سهامداران غیرمتخصص در بورس به این بازار را در کوتاهمدت چطور ارزیابی میکنید؟
این اتفاق در سالهای ۹۲، ۹۷، ۹۸ هم افتاد و شاهد بودیم که نگاه مردم مجدد به سمت بازار بورس رفت. قطعأ فرد کمتجربه ریسک بالایی میکند و پس از کسب تجربه، مدیریت ریسک بیشتری خواهد داشت. بازار تجربه این تعداد سهامدار را نداشت که دلیل آن نیز بحث سهام عدالت بود؛ بنابراین در کوتاه مدت هم امکانش هست که مردم مجدد به سمت بازار بورس بروند. نمونه آن هم بازگشت ۱۰ درصدی پولهای خارج شده به بازار بورس، در اولین نشانههای بازگشت شاخص از ابتدای آذر ۹۹ بود. شاید عدهای دیگر وارد بازار بورس نشوند.
بورس محلی برای سرمایه گذاری و سهامداری در یک شرکت و در مرحله بعد، کسب سود از افزایش قیمت سهام یک شرکت است
بدبینی عمیق نگاهها به بازار سرمایه با یک بار ریزش بورس اتفاق نمیافتد و این ریزش باید چندین بار اتفاق بیفتد تا آن نگرانی عمیق مشاهده شود. چنین اتفاقاتی چند مدت یکبار میافتد و این، جزو ذات بازار است. اتفاقی که اینبار افتاد فقط مربوط به تعداد سهامداران بود که به طور چشمگیری افزایش یافت؛ وگرنه نگاه ها دوباره به سمت بازار بورس خواهد آمد منتها مردم دیرتر و عاقلانهتر اقدام خواهند کرد.
* شما چه مدل سرمایهگذاریهایی را خوب نمیدانید؟
برای سرمایهگذارانی که فاقد اطلاعات تخصصی و مالی هستند و ریسک پذیری پایینی دارد، بهترین گزینه پیشنهادی، بانک است. بورس هم به همین شکل است. در برههای از زمان، یک بازار بهترین جا برای سرمایهگذاری است و بلعکس، در شرایط دیگری، همان بازار بدترین جا برای سرمایه گذاری محسوب میشود.
برای سرمایهگذارانی که ریسکپذیری بالایی دارند و کار کردن با پول را بلد هستند بانک جای بدی است. پس بانک و بورس، هر کدام در یک شرایط زمانی بهترین و در زمان دیگری، بدترین بازار برای سرمایهگذاری محسوب میشوند. پس، در بلندمدت همه بازارهای مالی به جز بانک کمریسک هستند و در کوتاهمدت نیز در مورد همه انواع بازارها چه مسکن، خودرو، بورس، طلا و... ریسک بالاتر از بانک است.
این مهم در مورد دیگر بازارهای سرمایهگذاری هم صادق است. برای مثال، بازار مسکن در زمانی که فرد سرمایهگذار نیاز به نقدینگی سریع دارد، مناسب نیست و زمانی که نیاز به نقدینگی ندارد، همین مسکن میتواند بهترین سرمایه باشد. موضوع جالبی که جا دارد در اینجا بیان کنم این است که در کشورهای پیشرفته افراد در بازار بورس سرمایهگذاری میکنند تا پس از مدتی بازنشسته شوند؛ به این معنی که با گرفتن سود سهام، به زندگی خود ادامه دهند تا در مقابل تورم نیز حفظ شوند.
برای سرمایهگذارانی که ریسکپذیری بالایی دارند و کار کردن با پول را بلد هستند بانک جای بدی است
اگر بورس و ابزارهایش را متناسب با وضعیت آنها در بلندمدت، کوتاهمدت و میان مدت بشناسیم، خواهیم دانست که چه زمانی بورس جایی خوب و چه زمانی جای بدی برای سرمایهگذاری است. برای سرمایهگذارانی که فاقد اطلاعات تخصصی و مالی هستند و ریسک پذیری پایینی دارد، بهترین گزینه پیشنهادی برای سرمایهگذاری، بانک است
* راهکار و پیشنهاد شما برای شناخت جامعه از بازار سرمایه چیست؟
در تمام دنیا مردم عوام در صندوق های بورسی سرمایهگذاری میکنند. در جامعه پیشرفتهای چون آمریکا که فرهنگ سرمایهگذاری وجود دارد ۱۰ درصد مردم خود به طور مستقیم وارد بازار میشوند و ۹۰ درصد به صندوقهای سرمایهگذاری روی میآورند و در زمانهای خاصی این عدد به ۲۰ الی ۲۵ درصد میرسد.
باید درباره صندوقهای طلا، بورس، درآمد ثابت و... به مردم اطلاعرسانی شود. در کشور ما مشاهده میشود ۷۰ درصد مردم به طور مستقیم وارد بازار بورس میشوند در صورتی که اگر ابزارها به یک فرد آموزش داده شود، کمک شایانی به افراد میشود و آنها با دنیای جدیدی از سرمایهگذاری آشنا میشوند.
* چقدر میتوان به رونق تولید از طریق بازار بورس خوشبین بود؟
رونق تولید ارتباطی به رونق بورس به آن معنی که افراد فکر میکنند، ندارد. اگر رونق تولید اتفاق بیفتد، قطعأ رونق بورس هم محقق میشود. شاید شما فکر کنید این گفته با آنچه افراد در رسانهها میشنوند متفاوت است و مستقیم پولهای بورس به صنعت وارد و موجب رونق در تولید میشود؛ البته من این موضوع را کتمان نمیکنم که با تزریق پول به بورس این امکان برای شرکتهایی که نیاز به افزایش سرمایه دارند فرآهم میشود تا بتوانند پول را از بازار جمع کرده و وارد صنعت کنند.
اما باید توجه داشت تا زمانی که شرکتی افزایش سرمایه و برنامه توسعهای نداشته باشد و بازارهایش باز نشوند، طبیعتأ هیچگونه برنامه فوقالعاده و ویژهای نمیتواند برای جذب پولهایی که وارد بورس میشود، داشته باشد.
این پولها به صورت مستقیم وارد شرکتها نمیشود زیرا شرکتها باید برنامه توسعهای داشته باشند و پس از آن، سهامی اضافه انتشار دهند تا بتوانند پولهایی که در بورس است را به سمت کسب و کار خود هدایت کنند. بهتر است بگویم، رونق تولید به عواملی به جز بورس ارتباط بیشتری دارد. در عین حال، باید در نظر گرفت زمانی که رونق تولید رخ دهد، بورس هم رونق مییابد.
رونق تولید ارتباطی به رونق بورس به آن معنی که افراد فکر میکنند، ندارد. اگر رونق تولید اتفاق بیفتد، قطعأ رونق بورس هم محقق میشود
بیشتر صحبتها بر سر موضوعات بنیادی و تولید نیست بلکه بر سر قیمت اسمی سهام و استفاده افراد از نوسانها است. پس همیشه میتوان به رونق تولید از طریق بازار بورس امیدوار بود. اصولأ رونق تولید به رونق بازار بورس بستگی ندارد بلکه به بسیاری چیزهای دیگر از جمله سیاستهای اقتصادی دولت، برداشته شدن تحریمها و دیگر مشکلات کارخانهها و شرکتها مربوط میشود.
* روند نزولی بازار بورس تأثیری در تولید واحدهای صنعتی که سهامشان دچار افت شده است، دارد؟
خیر؛ چندان تأثیری ندارد. کارخانهای که برنامههای خوبی دارد، همواره سهام آن در حال رشد است و میتواند از طریق بازار بورس جذب سرمایه داشته باشد، اما از جهتی دیگر، وقتی بازار بورس رونق داشته باشد، حجم شرکتهایی که میتواند به عنوان عرضه اولیه برای اولین بار وارد بورس شوند، بیشتر میشود.
ایرادی که گرفته میشود این است زمانی که بازار نزولی و ضعیف است، عرضه اولیه رخ ندهد تا بازار به طور مقطعی دچار کاهش یکسری سهمها نشود؛ این در حالی است که همواره عرضه اولیهها در ایران مورد استقبال قرار میگیرد. باید جایگاه بورس را برای سرمایهگذاران جا بیندازیم. افرادی که هوش مالی خود را افزایش ندهند باید بدانند که حذف میشوند و آنکس که میماند، حرفهایها هستند
* این تصور که پول وارد بورس شود و به تولید کمک کند، تصوری اشتباه است؟
هر زمانی که بازار بورس صعودی شود، سیاستمدارها هم پیدا میشوند تا سواری خود را بگیرند و این رشد را به خودشان نسبت دهند؛ پس خیلی به توجیه های سیاستمدارها نباید توجه کرد. در واقع، بازارها ماهیت و ذات مشخصی دارند. نقش بورس کاهش نمییابد. همانطور که ارزهای دیجیتال را نمیتوان کوبید. بنابراین پولهای هوشمند جای خود را بلدند.
اگر این تصور وجود دارد که مردم پول خود را در بورس از دست دادهاند، پس باید به این سؤال پاسخ داد که این پولها کجا رفتهاند؟ در پاسخ باید بگویم که پولها از بین نرفتهاند بلکه پول افراد بدون سواد مالی در جیب افرادی رفته است که باهوشتر بودهاند و دوباره این پولها در بازار به گردش در میآید. فقط صاحب آن پول متفاوت شده است؛ بنابراین نقش بازار بورس هیچگاه کمرنگ نمیشود.
ایرادی که گرفته میشود این است زمانی که بازار نزولی و ضعیف است، عرضه اولیه رخ ندهد تا بازار به طور مقطعی دچار کاهش یکسری سهمها نشود؛ این در حالی است که همواره عرضه اولیهها در ایران مورد استقبال قرار میگیرد
نقش بازار سرمایهگذاری با سرمایهگذار متفاوت است. این تصور که بازار بورس کاهشی شد و به اقتصاد کشور صدمه خورد را باید کنار گذاشت و دیدگاه واقع بینانه داشت. باید جایگاه بورس را برای سرمایهگذاران جا بیندازیم. افرادی که هوش مالی خود را افزایش ندهند باید بدانند که حذف میشوند و آنکس که میماند، حرفهایها هستند و این موضوع، هیچ ارتباطی به بازار تولید ندارد.
مهم این است که افراد با توجه به شناختشان، جایگاه هر بازاری را شناخته و بر اساس آن، پیش روند. مهم است که سرمایهگذاران در اندیشه باهوششدن خود و رسانهها نیز به فکر شناساندن ذات و ماهیت این بازار به سرمایهگذاران باشند و نگرانی نداشته باشند. برای توضیح این مورد، برای مثال، بسیاری از افراد سهام عدالت داشتند. دولت به واسطه کرونا قصد حمایت داشت؛ بنابراین از افراد خواست پول خود را وارد بورس کنند تا پول آنها وارد تولید شود و ارزش این پول افزایش یابد.
علاوه بر این، دولت خود نیز سهام بسیاری در بورس داشت که میخواست سریع قیمت آنها افزایش یابد که البته آن را نفروخت بلکه داستان بر سر این بود که پول وارد تولید شود تا نقدینگی به حساب دولت رود و نه اینکه مستقیم وارد شرکت ها شود؛ چراکه شرکتها باید طرح توسعهای و افزایش سرمایه دهند در حالی که با این پولها سهام خریداری کرده و به نوعی سفتهبازی شده است.
نظر شما