نوید ایران بهار- تغییر ذائقه مخاطبان سینما فرآیندی است که در طول زمان اتفاق میافتد؛ سینماگران به دلیل جذب سرمایه و برگشت سرمایه های خود در مدت زمانی کوتاه و کسب سود حداکثری، شروع به ساخت و انتشار آثاری میکنند که بتواند توجه زودگذر و لحظهای مخاطبان را جذب کند.
آثاری که برآمده از یک تفکر یا هدایت کننده به تفکری ارزشمند باشد به راحتی قابل درک یا فهم عمومی جامعه نیست؛ جامعه برای درک مفاهیم نهفته یک فیلم یا تاثیر پذیری از آن میبایست در طول زمان و در معرض قرار گرفتن دریافتهای بیرونی نظیر تحلیل منتقدان و یا تکرار نشانهها و معانی با این نوع مفاهیم آشنا شوند.
اما سود جویی و نگاه کوتاه مدت، بسیاری از فیلمسازان و تهیه کنندگان آثار سینمایی را به سمت سخیف سازی و سطحی سازی در این حوزه سوق میدهد.
فروش فیلمهایی با موضوعهای نه چندان سازنده برای جامعه و گسترش فرهنگ نامتناسب با فضای فرهنگی جامعه، شاید بتواند در گیشه موفقیتهایی بدست آورد اما نباید فراموش کرد این موفقیتها بیشتر از جنس مادی است تا معنوی؛ مخاطبان نیز به ناچار یا بدون داشتن اطلاع کافی از محتوای فیلم وارد سالنهای سینما میشوند و در بهترین حالت چیزی به دانستهها و دانش ایشان اضافه نمیشود و تنها چیزی که از دست میدهند زمان است.
مخاطب در هر زمینه دنبال خوراک و منابع مناسب میگردد و در مقابل یک اثر فاخر که توانسته باشد موارد داستانی را برای همراه سازی مخاطب به درستی به کار گرفته باشد به هیچ عنوان اثری بدساخت و سخیف را انتخاب نمیکند.
شاید درآمدهای بالای حاصل از این نوع فیلمها برای سرمایه گذاران جذاب به نظر برسد و همچنین کارگردان اثر هم از توجه بالایی که نصیب اثرش میشود بسیار خرسند شود؛ اما دیری نمیپاید که با تکرار فیلمهای سطحی، موضوعهای تکراری و همچنین عدم جلب رضایت مخاطبان در طولانی مدت، این فیلمها جذابیت خود را از دست میدهند و سینماها با عدم استقبال کافی روبرو میشوند؛ بررسیها نشان میدهد اگر فیلم از داستانی خوب، بازیهای قابل قبول و ساختی با کیفیت برخوردار باشد مخاطبان حاضر به پرداخت هزینه برای تماشای آن اثر هستند در غیر اینصورت باتوجه به افزایش هزینه های زندگی و مشکلات اقتصادی پرداخت هزینه برای تماشای فیلمهای ضعیف، دارای مضمونهای تکراری و ناسازگار بافضای کلی جامعه بالاخص پارامترهای فرهنگی، افراد رغبتی به گیشهها نشان نخواهند داد.
نظارت دستگاههای اجرایی نیز در این زمینه میتواند موثر باشد البته نباید فراموش کرد که این بررسیها و نظارتها باید خالی از هرگونه نگاه سلیقهای و یا محدودیتهای ساختاری باشد.
نهادهای متولی فرهنگ میتوانند با توجه به بازخوردهای اخذ شده از جامعه در این زمینه تصمیمهای درست و کارساز اتخاذ کنند؛ فیلمساز نیز نباید از جامعه جدا باشد و فیلمنامهها و داستان ایشان نیز میبایست برآمده از متن جامعه باشد تا بتواند با حقایق موجود و انتقال خلاقانه این حقایق مخاطبان را به شکل پایدار جذب کند و در نتیجه سودی مستمر توسط این حوزه کسب شود.
نظر شما