۲۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۹
دردسرهای روستانشینی در روزگار شهری شدن؛ ۷۵درصد روستائیان سند کشاورزی ندارند
گفتگو با مدیرعامل خانه توسعه روستا و عشایر

دردسرهای روستانشینی در روزگار شهری شدن؛ ۷۵درصد روستائیان سند کشاورزی ندارند

رضوی، مدیرعامل خانه توسعه روستا و عشایر معتقد است درآمد روستایی و شهری با هم همگون نیست به طوری که در سال ۹۸ درآمد روستاییان ۵۴ درصد درآمد شهری ها بوده است و این یعنی در نظام برنامه ریزی با این جمعیت تولید کشور عادلانه رفتار نشده است.

یاسمن بلوردی؛ بازار: خانه توسعه روستا و عشایر از جمله سازمان های مردم نهاد است که موافقت تشکیل آن از وزارت کشور در فروردین سال ۹۹ اخذ شد و تا به امروز در ۱۵ استان نیز مسئولین مربوطه مشخص شده اند. سید ابوالفضل رضوی، مدیرعامل این سازمان می گوید: اهداف خانه توسعه روستا و عشایر این است که تا جایی که می‌توانیم حرف های مردم، مشکلات و توانایی، نظرات و پتانسیلهایی که برای توسعه آبادی دارند را به مقامات و دولتی‌ ها برسانیم. همچنین قوانینی که تصویب می شود را به اطلاع روستاییان برسانیم. به عبارتی ما قصد داریم صدای رسای این قشر در جامعه باشیم.

آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفت و گوی بازار با «سید ابوالفضل رضوی، معاون سابق توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری و مدیرعامل فعلی خانه توسعه روستا و عشایر» است.

* در حال حاضر چه تعداد روستا در کشور داریم و جمعیت شان چقدر است؟
بر اساس آمار مرکز آمار ایران در سال ۱۳۵۷  تعداد استانهای کشور ۲۳ استان و در سال  ۹۵ که آخرین سرشماری صورت گرفته این تعداد ۳۱ به استان رسیده است. تعداد شهرستانها در سال ۵۷، ۱۶۲ عدد و در آخرین سرشماری ۴۲۹ شهرستان بوده است. تعداد بخشها نیز در سال ۵۷، ۴۷۱ و در سرشماری ۹۵ به ۱۰۵۷ بوده است.

علاوه بر این بر اساس آمار موجود، تعداد شهرها در سال ۵۷، ۴۴۸ و در سال ۹۵ این آمار به ۱۲۴۲ شده است.   تعداد دهستانها نیز ۱۵۷۲ بوده که در سال ۹۵ به ۲۵۸۹ رسیده است. از سوی دیگر تعداد روستا و آبادی های دارای سکنه ۶۵ هزار و ۵۵ که در سال ۹۵ به ۶۲ هزار و ۲۸۴ آبادی کاهش یافته است.

در مورد جمعیت شهری و روستایی نیز باید گفت که در سال ۵۷ جمعیت شهری ما ۱۵ میلیون و ۸۴۳ هزار و ۱۱۰ نفر و جمعیت روستایی ما ۱۷ میلیون و ۸۶۵ هزار و ۶۳۴ نفر بوده است، که به این ترتیب ۴۷ درصد جمعیت شهری و جمعیت روستایی نیز ۵۳ درصد بوده است.

 از طرف دیگر بر اساس سرشماری سال ۹۵ جمعیت شهری ما ۵۹ میلیون و ۱۴۶ هزار و ۸۴۷ نفر و جمعیت روستایی ما ۲۰ میلیون ۷۳۰ هزار و ۶۲۵ نفر شده است؛ یعنی ۷۴ درصد جمعیت شهری و ۲۶ درصد جمعیت روستایی ما شده است.

دلایل کاهش جمعیت روستایی نسبت به جمعیت شهری در این بازه ۲۰ ساله چه بوده است؟
عمدتا به این دلیل است که تعداد شهرهای ما نسبت به سال ۵۷ تقریبا ۲۵۰ درصد رشد کرده است از طرف دیگر تعداد آبادی های قابل سکنه نیز کاهش یافته است. همچنین درصد جمعیت شهری ما افزایش یافته و جمعیت روستایی ما نیز از نظر تعداد افزایش اما از نظر درصد کاهش یافته است که همه این تغییرات حاصل چند عامل است؛ در واقع نظام برنامه ریزی کشور ما از زمانی که سازمان برنامه بودجه تشکیل شده تا به امروز نظامی عالمانه، عاقلانه و عادلانه نبوده و نیست. البته این تنها دلیل نیست و از سوی دیگر یکسری از کارهایی که انجام شده باعث شده جمعیت روستاها زیاد شود و به تبع تبدیل به شهر شده است. به عبارت دیگر یکی از دلایل افزایش جمعیت شهری ما تبدیل روستا به شهر است. عامل موثر بعدی نیز مهاجرت روستاییان و عشایر  به شهر است.

* آیا منظور شما این ست که روستاییان تمایل دارند روستای شان تبدیل به شهر شود؟
بله! به دلیل تبعیضی که در نظام خدمت رسانی و برنامه ریزی برای شهری و روستایی است غالبا روستاییان تمایل دارند محل سکونت شان تبدیل به شهر شود. ما متاسفانه عدالت آموزشی که مهمترین مساله  است را هنوز در مناطق روستایی نداریم. به عنوان مثال اگرچه اکثر روستاها دارای معلم است اما یک معلم ۶ پایه را تدریس می کند در حالی که تعداد دانش آموزان هم از تعداد کلاسهای کلان شهرها عمدتا کمتر است. معنا و مفهومش این است که یک معلم روزانه ۴ ساعت برای تدریس ۶ پایه وقت می گذارد اما در کلان شهرها همین وقت به یک پایه اختصاص داده می شود. بنابراین بحث عدالت آموزشی به هیچ وجه در روستاهای ما نبوده و این هم به نظام برنامه ریزی بر می گردد. از سوی دیگر بحث خدمات رفاهی و مباحث مختلف دیگری وجود دارد که تاثیر می گذارد.

بی عدالتی مهمترین و اولین عامل کاهش جمعیت تولید یعنی «روستایی و عشایری» است و یکی از دلایلی که به رشد مطلوب اقتصادی نرسیده ایم این است که با این جمعیت تولید و این تولیدکننده ها در نظام برنامه ریزی عادلانه رفتار نشده است

مساله بعدی به اقتصاد برمی گردد؛ امروز شما هیچ شهرنشینی را نمی بینید که ملک اش اعم از مسکونی یا کشاورزی دارای سند نباشد، اما طبق آماری که وجود دارد، حدود ۲۸ درصد روستائیان کشور هنوز سند مسکونی ندارند و حدود ۷۵ درصد نیز هنوز سند کشاورزی خود را ندارند! این در شرایطی است که ملکی که سند دارد دارای ارزش بالاتری نسبت به ملکی است که سند ندارد بنابراین ارزش افزوده این سند تنها نصیب شهرنشین ها می شود. نتیجه اش این می شود که روستاییان اصرار دارند روستای محل سکونت شان تبدیل به شهر شود. به این ترتیب از نظر بنده بی عدالتی مهمترین و اولین عامل کاهش جمعیت تولید یعنی «روستایی و عشایری» است و یکی از دلایلی که به رشد مطلوب اقتصادی نرسیده ایم این است که با این جمعیت تولید و این تولیدکننده ها در نظام برنامه ریزی عادلانه رفتار نشده است.

* در حال حاضر درآمد روستایی و شهری چقدر با هم همگون است؟
بر اساس آمار مرکز آمار ایران متوسط درآمد سالانه خانوار شهری در سال ۹۰ به میزان ۱۳ میلیون تومان و خانوار روستایی ۷ میلیون تومان بوده است. در سال ۹۳ درآمد شهری ۳۴ میلیون تومان و درآمد روستایی ۱۳ میلیون تومان بود است.

همچنین در سال ۹۸ درآمد خانوارهای شهری ۵۴ میلیون تومان و در آمد خانوارهای روستایی ۲۹ میلیون تومان بوده است. به این ترتیب در سال ۹۸ فاصله درآمد خانوار روستایی نسبت به خانوار شهری کاهش داشته؛ یعنی روستاییان کاهش درآمد داشته اند.

به عبارت دیگر نسبت درآمد روستایی به شهری در سال ۹۱ به میزان ۶۱ درصد، در سال ۹۳ به میزان ۵۷ درصد شده و در سال ۹۸ نیز این نسبت ۵۴ درصد بوده است.

طبق آماری که وجود دارد، حدود ۲۸ درصد روستائیان کشور هنوز سند مسکونی ندارند و حدود ۷۵ درصد نیز هنوز سند کشاورزی خود را ندارند!

از سوی دیگر اختلاف درآمد و هزینه شهری و روستایی مساله مهمی است به طوری که در سال ۹۵  اختلاف درآمد و هزینه خانوار شهری ۳ میلیون تومان بوده در حالی که برای خانوار روستایی ۲ میلیون تومان بوده است. به این ترتیب توان پس انداز شهری ها افزایش یافته است در حالی که توان پس انداز روستایی ها کاهش یافته است. از این جهت می بینیم که متاسفانه نظام برنامه ریزی ما نیز عادلانه نیست. به عبارت دیگر توان پس‌انداز در روستاییان به مراتب کمتر است در حالی که در خانوارهای شهری توان پس انداز وجود دارد که این فاصله اجتماعی را افزایش می دهد و همانطور که گفتم موجب کاهش جمعیت تولید کشور می شود.

* کاهش جمعیت تولید چه مخاطراتی برای امنیت غذایی کشور می تواند داشته باشد؟
همانطور که می دانید بیش از ۹۰ درصد گندم کشور توسط روستاییان تولید می شود. از سوی دیگر دام ما غالبا توسط عشایر تامین می شود که  نیاز حیاتی و اصلی کشور است و موارد دیگر از قبیل میوه جات، صیفی جات و غیره که توسط روستاییان و عشایر تامین می گردد. سوال این است که وقتی عمده مواد اولیه غذایی کشور در روستاها و مناطق عشایر نشین تولید می شود آیا اگر به اینها نرسیم و این جمعیت از تولیدکننده به مصرف کننده تبدیل شوند، امنیت غذایی ما به خطر نمی افتد!؟

بگذارید توجه تان را به یک نکته مهم که بی ربط به این موضوع نیست جلب کنم؛ متاسفانه الان درصد حاشیه نشینی بسیار افزایش یافته است به طوری که به عنوان مثال ۶۳ درصد جمعیت چابهار حاشیه نشین ها هستند! این در شرایطی است که حاشیه نشین ها حداقل ۳ دسته هستند؛ حاشیه نشین های کلان شهرها، حاشیه نشین شهرهای کوچک و حاشیه نشین های روستاهای دارای ۲۰۰ تا ۳۰۰ خانوار!

حاشیه نشین شدن روستاییان موجب می شود هم کیفیت و هم کمیت تولید کاهش یابد. به عبارت ساده تر بی توجهی به قشر روستایی و عشایر بی توجهی به تولید و بی وجهی به جهش تولید است.

ادامه دارد...

کد خبر: ۳۵٬۹۵۰

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha