۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۱
۹۰ روز، ۹ پروندۀ ناتمام؛ ترامپ رسانه‌ای یا ترامپ واقعی؟

۹۰ روز، ۹ پروندۀ ناتمام؛ ترامپ رسانه‌ای یا ترامپ واقعی؟

دونالد ترامپ با سیاست‌های تهاجمی (تهدید نظامی، تعرفه‌های تجاری) و اقدامات سرکوبگرانه داخلی فضای آمریکا را به دیکتاتوری نزدیک کرد، تا جایی که حتی اوباما نیز آن را محکوم کرد.

به گزارش بازار، سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بین‌الملل در یادداشتی برای فرهیختگان نوشت:

دیکتاتوری با اعمال خاصی از سوی دیکتاتور ایجاد می‌شود. دیکتاتور با اعتماد به نفس بالا می‌کوشد با سرعت و شدت خشونتی مثال‌زدنی تمام موانع را از سر راه خود برداشته و به چندین هدف در یک زمان یورش برد. این رویه‌ها دیکتاتوری‌های تمام عیاری می‌سازند.

صدام، دیکتاتور عراق می‌خواست کردها و شیعیان را در داخل سرکوب کرده و با سیاست‌های بلندپروازانه ایران و سوریه را نیز منکوب کند. او در سال ۱۹۸۰ به ایران حمله کرد و در سال ۱۹۸۲ با ارسال سلاح از صحراهای مابین عراق و سوریه در شورش اخوان‌المسلمین علیه دولت حافظ اسد، رئیس‌جمهور وقت سوریه نقش ایفا کرد. او می‌خواست همزمان دو دولت مجاور خود را منهدم و در چهارچوب تشکیلات تحت ریاست خود هضم کند؛ در نهایت هم اشغال موفق کویت توسط او گورش را کند.

جورج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا نیز پس از سناریوی حمله به برج‌های تجارت جهانی و ساختمان پنتاگون که هزاران نفر کشته برجای گذاشت، با اشغال افغانستان و عراق قصد داشت برتری آمریکا در قرن بیست و یکم را تضمین کند؛ اما ناکام ماند تا سرعت افول نسبی کشورش افزایش یابد؛ در نتیجه و با بروز بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ چین سرعت و فرصتی باورنکردنی یافت.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور کنونی آمریکا تندتر از صدام و بوش و زودتر از زمان احداث یک ساختمان اما قصد داشت چند پروژه بزرگ را با موفقیت پیگیری کند؛ او با تهدید نظامی و اعمال سیاست‌های تعرفه‌ای به جنگ همه دنیا رفت و بیشتر از بوش که جنایت‌کارانه دو کشور را اشغال کرد، فضای داخلی آمریکا را نیز از دیکتاتوری خود بی نصیب نگذاشت تا حتی داد و فریاد ‌باراک اوباما،‌ رئیس‌جمهور اسبق این کشور بلند شود؛ او سیاست تنبیهی ترامپ علیه دانشگاه‌ها برای توقیف بودجه آن‌ها و اخراج دانشجویان به دلیل شرکت در اعتراضات ضد جنایت‌ها در غزه را خطرناک‌ترین پدیده موجود در آمریکا توصیف کرده است.

شدت سیاست ضد دانشگاه ترامپ به حدی بوده که کانادا موفق شده تعدادی از دانشجویان و استادان اخراجی را جذب کند و فرانسه نیز در جلب همکاری تعدادی از این دانشمندان طمع کرده است.

اگر صدام و بوش در سیاست‌های رادیکال خود با وجود صرف زمان موفق می‌شدند شاید راه امیدی برای ترامپ وجود داشت اما آن‌ها ناکام ماندند و حاکم کنونی آمریکا نیز پس از سه ماه از استقرارش در کاخ سفید از نفس افتاده است.

او جنگ تجاری با جهان را تعلیق کرده، مسئله اوکراین را از اولویت خارج ساخته، با ایران پای مذاکره نشسته و خواهان اتمام مجدد جنگ در غزه شده است.

۹‌گانه‌های شکست یا بی‌سرانجامی

در این بخش به تعدادی از پروژه‌های بزرگ ترامپ پرداخته شده و نتایج آن مورد بررسی قرار گرفته است.

۱- چین

چین پیش از آنکه ترامپ جنگ تعرفه‌ای خود را کلید بزند، دو ضربه اساسی به آمریکا وارد آورد؛ رونمایی از هوش مصنوعی دیپ سیک و دوم استفاده از سیستم پرداختی مجزا از نظارت آمریکا.

اهمیت هوش مصنوعی دیپ سیک آنجاست که در این برنامه فلسفه محاسباتی جدیدی به کار رفته است که نیاز به سخت‌افزارهای قدرتمند برای محاسبه را رفع می‌کند؛ اینگونه فاصله اندک چین و آمریکا در حوزه تراشه‌ها جبران شده و پکن از طراحی‌ها و تولیدات واشنگتن بی‌نیاز می‌شود. دیپ سیک با اثرگذاری بر بازار هوش مصنوعی آمریکا یک تریلیون دلار از ارزش بازار بورس آمریکا را از بین برد و ضربه‌ای سنگین به سهام شرکت تولید تراشه «انویدیا» وارد کرد.

ضربه دوم را بانک خلق چین در ۱۷ مارس ۲۰۲۵، به آمریکا وارد کرد. در این روز اعلام شد که سیستم تسویه مرزی RMB دیجیتال به ۱۰ کشور آسه‌آن و ۶ کشور خاورمیانه متصل خواهد شد. اتصال این سیستم به ۱۶ کشور جدید به این معنا بود که ۳۸ درصد از حجم تجارت جهان از سیستم سوئیفت تحت سلطه دلار آمریکا عبور کرده و مستقیماً وارد RMB می‌شد.
اقدامات چین شاید به منظور اعلام هشدار به آمریکا یا اقداماتی پیش‌دستانه در برابر سیاست‌های ترامپ انجام شدند، اما یک کارکرد دیگر نیز می‌توان برای آن‌ها متصور بود؛ مجبور کردن ترامپ به تسریع در آغاز برنامه‌اش علیه چین و ناچار کردن او به رو کردن اغلب کارت‌هایش در این مسیر.

کارت اولیه ترامپ اعمال تعرفه اضافه بر روی کالاهای وارداتی از چین بود. در پی واکنش چین، تعرفه‌های ترامپ امروز به ۱۴۵ درصد علیه چین رسیده است. چین نیز ۱۲۵ درصد تعرفه متقابل بر کالاهای ساخت آمریکا اعمال می‌کند.

ورود پکن به عرصه تقابل، واشنگتن را واداشت تا برای ادامه بازی با چین، به طور موقت و تا ۹۰ روز تعرفه‌های اعمال‌شده بر دیگر کشورها را متوقف کند. ترامپ همچنین می‌خواهد در مذاکرات تجاری با کشورهای جهان که در پی اعمال تعرفه بر این کشورها قرار است آغاز شود، آن‌ها را ملزم به انجام اقداماتی علیه چین کند؛ پکن نیز متقابلا به کشورها هشدار داده وارد این بازی علیه چین نشوند.

در مقابل کارت‌های تعرفه‌ای و ژئوپلیتیکی ترامپ اما چین نیز کارت‌هایی دارد که به مرور درحال رو کردن آن‌هاست. گفته می‌شود چینی‌ها اخیراً بر حمایت از رقبای نظامی آمریکا در جهان افزوده‌اند. همچنین یک شرکت چینی در روزهای اخیر خبر از آزمایش یک «بمب هیدروژنی غیرهسته‌ای» داده است. کارکرد این بمب احتمالاً تفاوت‌هایی نیز با بمب‌های هیدروژنی مرسوم دارد به گونه‌ای که می‌توان از آن برای امور تاکتیکی استفاده کرد.

چین پا به پای آمریکا می‌آید و واشنگتن امیدوار است با راه افتادن یک جنگ سرد دیگر، همانند شوروی این‌بار فروپاشی نصیب چینی‌ها شود اما این تصور چندان واقع‌بینانه نیست.

۲- اروپا

اروپا احساس می‌کند ترامپ ضربات سنگینی به این قاره وارد آورده که دست کمی از ضربات یک دشمن واقعی ندارد. خیانت و نارفیقی در جنگ اوکراین، کاهش تعهدات امنیتی به این قاره از طریق کاستن از تعداد نیروها، تمرکز بر چین و تشدید فعالیت‌ها در غرب آسیا، فروکردن خنجر تعرفه‌ها بر پشت اقتصاد قاره سبز و بی توجهی سیاسی به آن جزء این موارد هستند. از نظر سیاسی، آمریکا در جنگ اوکراین، اروپا را از مذاکرات حذف کرد و در گفت‌وگوهای هسته‌ای با ایران نیز آن را تکرار کرد. همچنین در قبال غزه هم قاره سبز به محاق رفته است. از منظر سیاسی آنچه از ضربات آمریکا به سیاست خارجی اروپا مهم‌تر است، دخالت عمیق‌تر واشنگتن در امور داخلی اروپاست. انتقادات شدید معاون رئیس‌جمهور آمریکا از اروپا در جریان کنفرانس مونیخ، دیدار وی با رهبر حزب راست افراطی آلمان و اظهار نظر منفی‌اش درباره برخورد با راست‌های افراطی در رومانی این مسئله را نشان می‌دهد.

در مقابل این فشارها، اروپا از خود واکنش نشان داده است. قاره سبز در برابر تعرفه‌های ترامپ متقابلا بر این کشور تعرفه وضع کرد، در قضیه گرینلند مواضع محکمی اتخاذ کرده و انگلیسی‌ها نیز در کانادا در برابر ترامپ سنگربندی کردند. روی کارآمدن نخست وزیر جدید کانادا که پیش‌تر رئیس بانک مرکزی انگلیس بوده و روابط تنگاتنگی با لندن دارد، نشانه‌ای از واکنش این پادشاهی به کاخ سفید است.

۳- جنگ اوکراین

ورود ترامپ به این منازعه باعث شده او در دید افکار عمومی و متحدان اروپائی آمریکا طرفدار روسیه شناخته شود. در دولت اول ترامپ علی رغم وجود اتهاماتی درباره ارتباط ترامپ با روسیه، اما اتفاقی رخ نداد تا بتوان رئیس‌جمهور را گوش به فرمان کرملین دانست. ترامپ در دولت دومش اما با تکرار استدلال‌های روسیه در قبال اوکراین، این سند و بهانه را در دستان مخالفان خود قرار داده است.

با این‌حال هیئت حاکمه آمریکا امیدوار است با ترامپ بتواند میان روسیه و چین شکاف بیندازد. مشکل اما آنجاست که این اتفاق به سختی قابل رخ دادن است. الگوی واشنگتن برای امروز، تکرار سیاست دیروز در ارتباط با چین کمونیست است. در دوره جنگ سرد روابط چین و شوروی شکرآب بود و از این رو آمریکا موفق به جذب چینی‌ها برای مهار روس‌ها شد. امروز اما روابط میان چین و روسیه عمیق بوده و در مقابل روابط هردو با آمریکا متشنج است. روس‌های امروز، چینی‌های دیروز نیستند. آن‌ها هراسی از پکن ندارند تا در ائتلاف با واشنگتن بخواهند وارد سیاست مهار همسایه خود شوند. به همین دلیل ترامپ تاکنون در همراه کردن روسیه با خود ناتوان بوده گرچه به خاطر مسکو، قاره سبز را از دست داده است.

موضوع مهم دیگر در ارتباط با اوکراین، معادن این کشور است. ترامپ قصد دارد مابه ازای کمک‌هایی که به صورت بلاعوض به اوکراین داده شده بودند، بخشی از معادن این کشور را در اختیار بگیرد. حرکت واشنگتن به این سمت باعث کاهش اعتبار این کشور در چشم متحدانش شده است. از سوی دیگر چنین قراردادی نیز با وجود ادعاها ‌درباره قریب‌الوقوع بودن امضایش، تاکنون امضا نشده است. عده‌ای معتقدند بهره‌برداری از معادن اوکراین به سادگی آنچه توسط ترامپ تبلیغ می‌شود نخواهد بود. ابعاد کامل تعدادی از این معادن و صرفه برداشتش نامشخص بوده و از سوی دیگر بهره‌برداری از آن‌ها به ده‌ها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز دارد. در شرایطی که جنگ به پایان نرسیده و پس از آن نیز چشم‌اندازی از امنیت و آرامش وجود ندارد، تأمین سرمایه‌گذار برای بهره‌برداری از معادن اوکراین امری محال است.

۴- مهاجرت

راست‌گرایان همراه با ترامپ معتقدند برای حفظ هویت آنگلوپروتستان آمریکا که از مذهب پروتستان و نژاد آنگلوساکسونی تشکیل می‌شود باید در برابر سیل مهاجرت‌ها به این کشور ایستاد. به طور ویژه در این قضیه لاتین‌تباران هدف هستند.

به طور کلی مقابله با مهاجرت دارای دو لبه است؛ یک لبه توقف ورود مهاجران و لبه دیگر اخراج مهاجران غیرقانونی واردشده. دولت ترامپ شعارهایی درباره هردو داده بود از جمله یک طرح ۳۰۰ میلیارد دلاری برای اخراج ۱۲ میلیون مهاجر غیرقانونی، اما درحال حاضر دولت او صرفاً فرصت یافته اندکی بر جلوگیری از ورود مهاجران بپردازد. هسته این جلوگیری به مرز با مکزیک مرتبط می‌شود. برای این اقدام گشت‌زنی‌ها در دیواره مرزی بیشتر شده، مهاجران تهدید می‌شوند و دولت مکزیک نیز با اعمال فشار در این خصوص همراهی‌هایی با آمریکا دارد. آنچه دولت مکزیک با آن‌ها تحت فشار قرار گرفته است به دو عامل ابزارهای اقتصادی و دوم احتمال دخالت نظامی در این کشور مربوط می‌شود. واشنگتن تهدید کرده با تروریستی خواندن باندهای قاچاق مواد مخدر دست به عملیات نظامی در مکزیک به خصوص با پهپادها خواهد زد.

فشارها باعث شده تا وزیر امنیت داخلی آمریکا در حین پخش فوتبال از تلویزیون ملی مکزیک اجازه یابد تا کسانی را که قصد مهاجرت غیرقانونی به کشورش دارند، تهدید کند. این تمام آن چیزی است که ترامپ در قضیه مهاجران کسب کرده است.

۵- انتقام‌جویی و ایجاد انسداد در آمریکا

پروژه انقام‌جویی ترامپ نسبت به دیگر پروژه‌ها موفقیت بیشتری داشته است. هراس منتقدان از صحبت درباره فعالیت‌های ترامپ، سکوت مرگبار در قبال شکستن تابوها توسط وی از جمله در ارتباط با روسیه، اعمال محدودیت علیه دانشگاه‌ها و ضربه به آزادی بیان مواردی هستند که نشان می‌دهند ترامپ در ایجاد انسداد داخلی موفق بوده است. به نظر می‌رسد آمریکا برای اجرای طرح‌های بزرگ وارد دوره‌ای از خالص‌سازی و اقتدارگرایی شده است.

۶- غزه

ترامپ پس از روی کارآمدن خواهان پایان به جنگ غزه شد اما زمان نشان داد این شعار خود حربه‌ای برای خرید زمان جهت بازسازی رژیم صهیونیستی بوده است. صهیونیست‌ها پس از طی دوره تنفس بار دیگر به غزه حمله کردند. گفته می‌شود در این دوره از درگیری‌ها میزان جنایت‌های رژیم افزایش یافته و حداقل فشار خارجی نیز برای متوقف کردن آن وجود ندارد.

حربه ترامپ برای تنفس به رژیم اما ناکافی بوده به گونه‌ای که گفته می‌شود شخص وی در جریان آخرین دیدار نتانیاهو از کاخ سفید، به او گوشزد کرده که باید جنگ را طی دو الی سه هفته به پایان برساند.

۷- ایران

سرعت اعمال سیاست‌های ضد ایرانی ترامپ در دولت دوم او بیشتر بود اما زودتر نیز به بن‌بست رسید. ترامپ ادعا می‌کرد ایران دو راه بیشتر ندارد؛ یا گفت‌وگو با وی برای تسلیم شدن در برابر آمریکا و یا ورود به جنگ. با ناکامی ترامپ در ورود به جنگ با ایران اما او حاضر شد به شکلی غیرمستقیم و منحصراً در موضوع هسته‌ای همانگونه که تهران می‌خواست، وارد مذاکرات شود.

ترامپ همچنین فرصتی استثنائی در اختیار ایران قرار داد. او با تهدیدات شدید علیه ایران این فرصت را به تهران بخشید تا بتواند دست به رونمایی از بخشی از توان نظامی خود ‌زده و تجهیزات جدیدی را در میدان رزم مستقر سازد. این اقدامات ایران در شرایطی که تهدیدی وجود نداشت می‌توانست از لحاظ روانی به زیان تهران تمام شود اما تهدیدات ترامپ این فرصت تاریخی را در اختیار ایران قرار داد.

۸- یمن

یمن شاید بزرگ‌ترین شکست ترامپ باشد. این شکست بیشتر از همه به دلیل اعزام حجم بیشتر تجهیزات و همچنین استفاده از سلاح‌های جدید در آن است. در دوره بایدن نیز بمب افکن‌های بی-۲ به شکل موردی یمن را بمباران کرده بودند اما ترامپ با اعزام تعداد بیشتری از این بمب‌افکن‌ها به جزیره دیه‌گوگارسیا در اقیانوس هند در نزدیکی یمن استفاده از این سلاح را به امری متداول علیه یمنی‌ها مبدل کرد.

این بمب‌افکن‌ها در چند نوبت تلاش کردند با به کارگیری حجم بالایی از بمب‌های سنگرشکن تعدادی از پایگاه‌های زیرزمینی تولید و ذخیره‌سازی موشک‌های بالستیک را تخریب کنند که در تمام این عملیات‌ها شکست خوردند. در بیشترین تخریب تنها درهای ورودی این پناهگاه‌ها آسیب دیدند که آن‌ها نیز به سرعت بازسازی شدند؛ بدون آنکه چنین اتفاقی اختلالی عمده در فعالیت شهرهای موشکی یمن تلقی شوند.

با ناکامی بی-۲‌ها در یمن که فاقد وسعت سرزمینی و سامانه‌های پدافندی است، آشکار شد که آن‌ها در برابر ایران و چین کاری از پیش نخواهند برد.

۹- الحاق کانادا، گرینلند، غزه و پاناما

ترامپ می‌خواست گرینلند متعلق به پادشاهی دانمارک، کانادا یکی از کشورهای محل حکومت پادشاه انگلیس، کانال پاناما و غزه را به خاک آمریکا ملحق کند اما توفیقی در این زمینه کسب نکرده است.

اگر غزه نادیده گرفته شود، محکم‌ترین مقاومت را در برابر خواسته آمریکایی‌ها، کانادا داشته است. کانادا جمعیت و اقتصاد بیشتری داشته و از سوی دیگر به دلیل ارتباطات تنگاتنگ با انگلیس مورد حمایت این کشور است. انگلیسی‌ها با سابقه و تسلط گسترده جهانی و همچنین نفوذ قابل توجه در آمریکا امکانات زیادی برای مهار ترامپ دارند. پاناما نیز در این میان دست‌بسته نبوده است. به غیر از دسترسی به جبهه لاتین‌ها، این کشور به دلیل نفوذ چین کارت‌هایی برای بازی با واشنگتن در اختیار دارد.

موضع گرینلند اما در این خصوص اندکی ضعیف‌تر است. با این وجود فراتر از دانمارک، موضع اتحادیه اروپا دربرابر توسعه‌طلبی آمریکا، واکنشی ارضی بوده است. اروپائی‌ها اگر از روسیه به دلیل تصرف جنوب اوکراین نگرانی دارند، چشم بر بلعیدن سرزمین‌های عظیم‌تری از این قاره در گرینلند نمی‌بندند.

نکات

۱- ترامپ پروژه‌های ناتمام دیگری نیز دارد که شاید اهمیت آن به اندازه موضوعاتی مانند مقابله با چین، ایران و مسئله مهاجرت نباشد. یکی از این موضوعات بازسازی تیم ترامپ است. او برای دولت دومش تیم خود را بازسازی کرد اما همچنان اوضاع مشابهت‌هایی با دولت اولش دارد. اختلاف میان اعضای دولت و برهم‌ریختگی تعدادی از نهادها و وزارتخانه‌ها مانند وزارت دفاع از این جمله‌اند. وزارت دفاع با استعفای رئیس دفتر وزیر و چند مشاور او با بحران روبه‌روست و با ادامه یافتن رسوایی‌های شخص وزیر دفاع احتمال استعفا یا برکناری او بالا رفته است.

۲- به تدریج زمزمه‌های مخالفت با ترامپ از داخل آمریکا درحال افزایش است. نخست اوباما و کامالا هریس رقیب انتخاباتی ترامپ سوار بر اشتباه او در قضیه تعرفه‌ها و تحریم دانشگاه‌ها وارد تقابل علنی با ترامپ شدند و حالا جو بایدن، رئیس‌جمهور سابق نیز وارد گود شده است.

ورود بایدن به تقابل با ترامپ آن هم درحالی که عده‌ای عمر سیاسی او را تمام‌شده و اظهاراتش را بی‌اهمیت تلقی می‌کنند، نشان‌دهنده فراهم شدن زمینه‌های تقابل با اوست.

کد خبر: ۳۳۶٬۷۹۰

اخبار مرتبط

اخبار رمزارزها

    برچسب‌ها

    نظر شما

    شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha