به گزارش بازار، روزنامه فرهیختگان در گزارشی به تحلیل وضعیت این روزهای ایده صهیونیسم و آرمانشهر اسرائیل پرداخت و چنین نوشت:
حاییم رامون، وزیر دادگستری پیشین و یکی از اعضای برجسته حزب کار مخالف، بر این باور است که اسرائیل نهتنها یک گام تا پیروزی فاصله ندارد، بلکه یک گام تا شکست استراتژیک فاصله دارد. اشغالگری اسرائیل در حال حاضر طولانیترین جنگ تاریخ خود را میگذراند و نتوانسته است نبرد را در زمان دلخواه خود به نتیجه برساند و هیچیک از اهداف خود را در آن محقق کند. این وضعیت باعث شده است که رفیف دروکر، تحلیلگر سیاسی اسرائیلی، در روزنامه هاآرتص بگوید: «ما بمباران کردیم، کشتیم و ویران کردیم و همه نیروی خود را به کار گرفتیم، بهاضافه پل هوایی آمریکا. بااینحال، وضعیت امنیتی ما از هر زمان دیگری دشوارتر است.» اخیراً کانال ۱۲ اسرائیل گزارش داده است که بر اساس یک نظرسنجی، «نیمی از آوارگان جنوب و ۷۰ درصد از آوارگان شمال قصد ندارند به شهرکهای خود بازگردند.» این خبر در حالی منتشر میشود که حملات هوایی اسرائیل به لبنان همچنان ادامه دارد و نیروی زمینی صهیونیستها نیز در تلاش برای نفوذ زمینی است. حزبالله علاوه بر سد مسیر نفوذ، به هدف قراردادن سربازان و وسایل نقلیه اسرائیلی در شهرکهای نزدیک به مرز لبنان ادامه میدهد و عملیات موشکی علیه تلآویو و حیفا را تشدید کرده است. آنچه از بررسی اخبار درون سرزمینهای اشغالی به دست میآید، فشردهشدن جمعیت در مثلث تلآویو- یافا- حیفا است. این پدیده میتواند بحرانهای اجتماعی و تناقضات درونی جامعه رژیمصهیونیستی را پررنگتر کرده و از آستانه تابآوری اشغالگران بکاهد.
مهاجرت و یادآوری سرگردانی تاریخی
«به نظر میرسد یهودیان قرن بیستویکم دوباره به دوران سفر و آوارگی بازمیگردند.» این جملهای است که روزنامه هاآرتص اسرائیل در گزارشی درباره مهاجرت معکوس که پس از طوفان الاقصی به یک پدیده برجسته تبدیل شده، بیان کرده است. به گفته اسامه خالد، کارشناس نظامی و امنیتی، با فروپاشی تصویر امنیت در جامعه، اسرائیل «در معرض تهدیدهای بزرگی قرار گرفته که ممکن است به آیندهای ترسناک و مبهم منجر شود.» روزنامه هاآرتص گزارش داده که «دهها هزار یهودی اسرائیل را ترک کردهاند و به دنبال مکانی امنترند؛ چه به دلیل ترس از جنگ، چه به دلیل فروپاشیهای اجتماعی، مخالفت با دولت و گرانی هزینههای زندگی.»
بر اساس آمارهای وزارت کشور رژیم، بین اکتبر ۲۰۲۳ و مارس ۲۰۲۴، ۴۲ هزار و ۱۸۵ صهیونیست سرزمینهای اشغالی را ترک کرده و تا ژوئیه بازنگشتهاند که نسبت به سال گذشته ۱۲ درصد افزایش یافته است. در اکتبر ۲۰۲۳، این خروج چشمگیر بود؛ ۱۲ هزار و ۳۰۰ نفر سرزمینهای اشغالی را ترک کردند بدون آنکه بازگشتی در کار باشد. این عدد نسبت به اکتبر ۲۰۲۲، چهار برابر افزایش داشته است. پروفسور اسحاق ساسون، کارشناس مهاجرت در دانشگاه تلآویو، میگوید: «احتمالاً در سالهای آینده تعداد خروجیها دو یا سه برابر خواهد شد، بهویژه در میان جوانان.» طبق گزارش مؤسسه تحقیقات امنیت ملی تلآویو، اسرائیل «در آستانه یک نقطه عطف جمعیتی» قرار دارد. این مؤسسه تأکید کرده است کسانی که سرزمینهای اشغالی را ترک میکنند «سرمایه انسانی با کیفیتی»اند و مهاجرت آنها رشد اقتصادی اسرائیل را در معرض خطر قرار میدهد.
آوارگی ساکنان شمال
بحران جابهجایی که بیش از یک سال است ساکنان شهرکهای جنوب و شمال اسرائیل با آن روبهرواند، به مسئلهای نگرانکننده برای جامعه صهیونیستی تبدیل شده و ساکنان این مناطق احساس میکنند که دولت آنها را رها کرده است. روزنامه «معاریو» تأثیر حملات حزبالله به شمال اسرائیل را اینگونه توصیف کرده است: «این حملات بهاندازه کافی توانستهاند زندگی روزمره ساکنان را مختل کرده و ترس و نگرانی را در دل آنها ایجاد کنند.» این وضعیت باعث شد یائیر گولان، رئیس حزب کار اسرائیل، بگوید: «شمال در حال فروپاشی است؛ نه امنیتی وجود دارد و نه بازسازی.» او تأکید کرد که دولت اسرائیل کاملاً این منطقه را رها کرده است.
دولت رفاه اسرائیلی در آستانه سقوط
روزنامه هاآرتص گزارش داده است که جنگ و افزایش هزینههای زندگی بسیاری از اسرائیلیها را به مهاجرت به خارج واداشته است. بر اساس مطالعهای از مرکز الزیتونه، شرایط زندگی اسرائیلیها تحتتأثیر قرار گرفته، نرخ بیکاری و فقر افزایشیافته، هزینههای مصرفی خانوارها ۰.۷ درصد کاهش داشته و شاخص قیمت مصرفکننده حدود ۱۲ درصد رشد کرده است. این وضعیت منجر به بدتر شدن اوضاع اقتصادی خانوارهای اسرائیلی شده است. نرخ فقر در اسرائیل در سال ۲۰۲۳ به ۲۲.۷ درصد رسید و در اواسط سال ۲۰۲۴ به ۲۵.۳ درصد افزایش یافت. این آمار نشان می دهد بیش از یکچهارم جمعیت زیر خطفقر زندگی میکنند که فشار بیشتری بر خدمات اجتماعی و حمایتهای دولتی وارد کرده است. همچنین نرخ جرایم نیز به دلیل فشارهای اقتصادی ۷ درصد افزایش داشته است. این بحرانها و مشکلات دیگر بسیاری از ناظران را بر آن داشته است که بگویند اسرائیل در «خطرناکترین مراحل تاریخی خود» قرار دارد و آنچه بهعنوان قدرت و استحکام دیده میشود، چیزی جز «تظاهری از قدرت و واکنشی احساسی برای جلوگیری از فروپاشی» نیست.
ساختار اجتماعی پرتنش
برای درک عمیقتر از جامعه صهیونیستی باید به ساختار پیچیده و چندلایه آن توجه کرد. رژیمصهیونیستی با جمعیتی حدود ۹. ۳ میلیون نفر، که ۷۴ درصد آن را صهیونیستها تشکیل میدهند و مابقی نیز فلسطینیهایند، با تنوع قومی و دینی چشمگیری روبهروست که به تعمیق شکافها دامن میزند.
یهودیان رژیمصهیونیستی به دو گروه اصلی تقسیم میشوند؛ سکولارها و متدینان. سکولارها که حدود ۴۱ درصد از جمعیت صهیونیستهای رژیم را تشکیل میدهند، از نفوذ دین در سیاستهای دولتی ناراضیاند و بهدنبال تبدیل رژیمصهیونیستی به جامعهای بازتر و مدرنتر هستند.
در مقابل، متدینان (حریدیها) که حدود ۳۳ درصد از جمعیت را تشکیل میدهند، حامی سرسخت دولت مستقر هستند. آنها نتانیاهو را مدافع ارزشهای دینی خود میدانند و خواستار اجرای شریعت در زندگی عمومی هستند. این تفاوتها بازتابی از توازنهای ناپایدار اجتماعی است که به بقای دولت نتانیاهو وابسته است. با تشدید این شکافها به نظر میرسد درگیری داخلی رژیمصهیونیستی اکنون خطرناکتر از تهدیدات خارجی باشد. اقلیت فلسطینی ساکن در سرزمین ۱۹۴۸، که حدود ۲۱ درصد از جمعیت رژیمصهیونیستی را تشکیل میدهد، با تبعیضهای گسترده در حوزههای مختلف از جمله آموزش، اقتصاد و خدمات اجتماعی مواجه است. این وضعیت باعث احساس بیگانگی و تمایل به تغییر در میان اعراب شده است، اما سرکوب سیاسی و اقتصادی توانایی آنها را محدود کرده است.
انعکاس این جامعه پرتنش را میتوان در بحرانهای ارتش بهخوبی مشاهده کرد. مشکلات ارتش اشغالگر فقط محدود به خسارات مادی و انسانی و ناکامیها نیست، بلکه این مشکلات به بروز بحران بهخدمتگرفتن حریدیها (یهودیان متدین) در ارتش منجر شده است؛ بهویژه باتوجهبه کمبود تعداد سربازان. در حال حاضر تعداد افرادی که میتوانند به خدمت گرفته شوند به ۱۵۷ هزار نفر میرسد، اما ارتش رژیمصهیونیستی آنها را به خدمت نمیگیرد و آنها نیز از خدمت در ارتش امتناع میکنند. روزنامه والاستریت ژورنال به نقل از یک مقام مسئول ارتش رژیم صهیونیستی نوشت: «حریدیها به نقطهای رسیدهاند که ارتش بهشدت به سربازی رفتن آنها نیاز دارد.»
اما واقعیت این است که امتناع حریدیها از خدمت تغییری نکرده است؛ چراکه روزنامه رژیمصهیونیستی هیوم اخیراً گزارش داد که حدود سه هزار دستور سربازی به یهودیان حریدی ارسال شده، اما کمتر از ۱۰ درصد از آنها به آن پاسخ دادهاند.
با تشدید بحران حریدیها، اختلاف شدید در جامعه رژیمصهیونیستی بین سکولارها و متدینها به سطحی بالاتر رسیده است. کشمکش میان سکولارها و حریدیها در رژیمصهیونیستی از زمان اعلام موجودیت رژیم در سال ۱۹۴۸ مراحل متفاوتی را طی کرده است، اما این اختلاف در سالهای اخیر خصوصاً پس از عملیات طوفان الاقصی شدت گرفته است. این موضوع همچنین در پرونده اصلاحات قضائی که قبل از طوفان الاقصی مطرح شد، باعث تشدید این کشمکش در جامعه شده بود.
اسامه خالد، کارشناس امنیتی و نظامی، در مصاحبهای با الجزیره میگوید: «جنگ بر علیه غزه به شکافها و درزهای داخلی در کیان رژیمصهیونیستی دامن زده و به تنش در میان جامعه رژیمصهیونیستی که قبل از جنگ هم از قطبی شدن شدیدی رنج میبرد، افزوده است.» او همچنین در رابطه بحران حریدیها در جامعه رژیمصهیونیستی میگوید: «از زمان معافیت دیوید بن گوریون از خدمت نظامی برای یهودیان متدین در سال ۱۹۴۸، این معافیتها به یک منبع مزاحمت فزاینده برای سکولارهای صهیونیستی تبدیل شده است که ملزم به خدمت در ارتشند و مالیاتهای آنها به حمایت از حریدیها اختصاص مییابد.»
همچنین بسیاری از سکولارها نگرانی خود را از توزیع ۲۰۰ هزار قبضه سلاح ابراز کردهاند که توسط ایتمار بن گویر، وزیر امنیت داخلی به جریانهای راستگرا و دینی ارائه شده است. این امر ممکن است به ایجاد یک وضعیت تنش اجتماعی در هر لحظه منجر شود.
بحران هویت صهیونیستی و فروپاشی پیروزیهای سریع
در جامعهشناسی سیاسی، هویت فردی یکی از اصول محوری در شکلگیری رفتار افراد و جوامع بهشمار میآید. هویت نهتنها بر پایه عوامل شخصی شکل میگیرد، بلکه بهشدت تحتتأثیر عوامل اجتماعی و محیطی است، بنابراین هویت ملی و سیاسی کشورها از ارکان اساسی است که جوامع بر مبنای آن تصورات خود را نسبت به خویش و دیگران شکل میدهند. هویت ملی تنها یک ایده فرهنگی نیست، بلکه با قدرت سیاسی و نظامی کشورها گره خورده است و جایگاه آنها را در نظام بینالملل تعیین میکند. با اینحال هنگامی که کشوری کنترل منابع قدرتی که برای ساخت هویت خود به آنها متکی بوده از دست میدهد، دچار «بحران وجودی» میشود. در این حالت، دیگر نمیتواند با تحولات جدید در موازنه قوا سازگار شود.
این بحران بهصورت احساس سردرگمی و ناتوانی در تطبیق با واقعیت جدید بروز میکند، در نتیجه یک جامعه دو گزینه پیش رو دارد؛ یا تطبیق و بازسازی هویتی جدید که با واقعیت سازگار باشد، یا ماندن در تلاشهای ناکام برای بازگشت به گذشته، که به بیثباتی روانی و اجتماعی بیشتر منجر میشود. این وضعیت بیمارگونه از سردرگمی و نزاع درونی، واقعیت رژیمصهیونیستی را منعکس میکند. از زمان تشکیل رژیمصهیونیستی بهعنوان یک دولت، تلآویو همواره از منابع قدرت بهرهمند بوده است؛ رژیم در مقایسه با کشورهای عربی همسایه، حتی از مازاد قدرت برخوردار بوده است. از اینرو هویت سیاسی و دکترین نظامی رژیمصهیونیستی بر مبنای همین مازاد قدرت شکل گرفت.
با پیروزیهای بزرگ رژیمصهیونیستی بر اعراب در سیاست و جنگ، گفتمان سیاسی رژیمصهیونیستی براساس تواناییاش در دستیابی به تفوق دائمی شکل گرفت و دکترین نظامی آن نیز بر پیروزیهای سریع و قاطع استوار شد. با تغییر موازنه قوا در منطقه، یعنی با افزایش توان دشمنان رژیمصهیونیستی (محور مقاومت) از طریق تسلیحات و آگاهی، دیگر گفتمان سیاسی و دکترین نظامی این رژیم که براساس پیروزیهای سریع و قاطع با هزینههای ناچیز بنا شده بود، نمیتواند بهطور واقعبینانهای با دشمنان خود مواجه شود. رژیمصهیونیستی بر رویکرد استکبار و برتریطلبی متکی بود که نیازمند مازاد قدرت است، اما این مازاد دیگر وجود ندارد. تغییر هویت سیاسی برای رژیمصهیونیستی میتواند بهمثابه خودکشی پروژه صهیونیسم باشد؛ چراکه این دولت با هویتی خاص و غیرعادی شکل گرفته و بهگونهای پیوند خورده است که پایان دولت به معنای فروپاشی هویت خواهد بود.
بحران هویت سیاسی و نظامی
ادامه حیات رژیمصهیونیستی با همان هویت سیاسی و نظامی مبتنی بر استکبار، در حالی که دیگر منابع آن هویت را در اختیار ندارد، سردرگمی این رژیم را در درک و مدیریت درگیریها تشدید خواهد کرد. اما اگر آنها تصمیم به تغییر هویت سیاسی و نظامی خود برای تطابق با واقعیت بگیرند، با چالشهای بسیاری مواجه خواهند شد.
اولاً، رژیمصهیونیستی موجودیتی با تاریخ کوتاه است و در حافظه استراتژیک خود تجربهای از مراحل قدرت و ضعف ندارد؛ برخلاف ملتهای دیگر. بنابراین رژیمصهیونیستی نمیداند چگونه باید دربرابر بحرانهایی که آن را تضعیف میکنند عمل کند. حضور رژیمصهیونیستی در سرزمینهای فلسطینی اجازه نداده مانند دیگر تمدنها بهطور طبیعی رشد کند. ذهنیت صهیونیستی تنها یک وضعیت را تجربه کرده است: رژیمصهیونیستی قدرتمند و دشمنش بسیار ضعیف.
ثانیاً، تغییر هویت سیاسی ممکن است به معنای فروپاشی کل پروژه صهیونیستی باشد؛ چراکه هویت غیرعادی دولت رژیمصهیونیستی و پیوند نزدیک آن با هویتش، بهگونهای است که پایان دولت به معنای از بین رفتن هویت نیز خواهد بود.
در نهایت، رژیمصهیونیستی ممکن است نتواند از تصمیم به جنگ برای پیروزیهای قاطع عقبنشینی کند و به جنگی با اهداف محدودتر روی بیاورد که به عنوان ابزاری در مسیر مذاکرات استفاده شود. این مذاکرات میتواند به مرحلهای جدید منجر شود، که شاید با اصلاحات برای جبران ضربهای که در ۷ اکتبر و پس از آن دریافت کرده آغاز شود. رژیمصهیونیستی، که در باتلاق غزه فرو رفته، ممکن است در جلوگیری از یک جنگ فرسایشی طولانیمدت ناکام بماند؛ جنگی که در آن، ساختار نظامی رژیمصهیونیستی به تدریج تضعیف خواهد شد.
با گذشت بیش از یکسال از طوفان الاقصی و جنگ میان رژیمصهیونیستی و مقاومت، رویدادها نشاندهنده تأثیر عمیق عملیات طوفان الاقصی بر رژیمصهیونیستی بهعنوان یک کشور، ایده، جامعه و نهاد نظامی است. میتوان با توجه به آمارها نتیجه گرفت پروژه اسرائیلی، حتی با ابعاد تاریخی و مذهبیاش، به نظر میرسد که کمتر جذابیتی برای یهودیان برای ماندن در اراضی اشغالی داشته باشد، و عنصر ثبات ساکنان در زمین بهعنوان یکی از عناصر تشکیلدهنده دولت، به دلیل فشارهای امنیتی و نظامی، دیگر وجود ندارد و بنابراین، ایده ترک یا مهاجرت معکوس برای بسیاری گزینه مناسبی بوده است.
۱۱:۲۶
نظر شما