به گزارش بازار، حجت الاسلام محقق داماد استاد حوزه و دانشگاه در سی و چهارمین همایش «بانکداری اسلامی» با بیان اینکه تجربه ۴۵ ساله در ایران نشان داد تفکرات چپ اقتصاد ایران را ویران کرد و از مغول بیشتر ضربه زد گفت: ممکن است کسانی در جلسه حاضر باشند که با من مخالف باشند، ولی حاضر گفتوگو کنم.
استاد حوزه و دانشگاه در سی و چهارمین همایش «بانکداری اسلامی» گفت: عامل وحدت در زمان پیامبر اول این بود شکمها سیر بشود. جناب رئیس بانک مرکزی! من خطاب به حضرت عالی میگویم آقای دکتر همتی که تشریف بردند؛ فکر نان مردم باشیم، شکم گرسنه ایمان ندارد؛ به صراحت عجب مسئله حکیمانهایست. هر چه از دین داد بزنیم با شکم گرسنه که نمیتوانیم حرف بزنیم.
حجت الاسلام محقق داماد استاد حوزه و دانشگاه در سی و چهارمین همایش «بانکداری اسلامی» گفت: پول و مال ملت قوام ملت است، سرمایه ملت مثل خون رگ ملت است؛ آن را به دست افراد نابخرد و ناتوان ندهیم که قرآن به سفها تعبیر میکند. اختیار پول و مال تان را برای اداره به دست سفیهان ندهید.
او افزود: اگر نفت میفروشید پول نفت را به دست سفیهان ندهید، اگر میخواهید پول تان را در بانک بگذارید به دست سفیهانِ ناواردِ بی سواد ندهید آنها را به دست متخصصان، خردمندان عاقلان و امینان بدهید تا فقرتان برطرف شود. سه قرن بیشتر از نهضت پیغمبر اسلام نگذشت که میگشتند زکات را به چه کسی بدهند، چون فقیر نبود؛ آقا ببینید مشکل کجاست و مشکل کشور ما چیست.
تفکرات چپ، با تاکید بر برابری، عدالت اجتماعی و نقش دولت در اقتصاد، همواره بر سیاستگذاریهای اقتصادی ایران تاثیرگذار بوده است. این تاثیر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی، به اوج خود رسید و در شکلگیری اقتصاد ایران نقش محوری ایفا کرد. یکی از اولین و مهم ترین اقدامات این اندیشه اقتصادی پس از انقلاب، ملیسازی صنایع بزرگ و استراتژیک بود. این اقدام در راستای کاهش وابستگی به اقتصاد جهانی و افزایش کنترل دولت بر اقتصاد صورت گرفت. اگرچه این سیاست در کوتاهمدت به افزایش خودکفایی کمک کرد، اما در بلندمدت به دلیل فقدان مدیریت کارآمد و سرمایهگذاری کافی، به کاهش بهرهوری و افت تولید منجر شد.
همچنین دولتهای با گرایش چپ، همواره به توسعه بخش دولتی و کاهش نقش بخش خصوصی اعتقاد داشتهاند. این رویکرد، با وجود ایجاد اشتغال، به افزایش بوروکراسی، کاهش بهرهوری و فساد اداری منجر شد.
تمرکز بر عدالت اجتماعی و توزیع درآمد، گاهی اوقات به کاهش انگیزه کار و سرمایهگذاری و در نتیجه به کاهش بهرهوری منجر میشود. همچنین سیاستهای کنترل قیمتها و افزایش دستمزدها، بدون توجه به عرضه و تقاضا، به افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی منجر میشود.
نظر شما