وقتی میخواهند در مورد میزان بهره وری نیروی کار صحبت شود از کسر تقسیم تولید ناخالص داخلی بر میزان جمعیت شاغل استفاده می کنند. در واقع این تصور ایجاد می شود که بازدهی نیروی کار سبب سطح بالا تولید ناخالص داخلی یک کشور شده است. آیا تفاوت در بهره وری نیروی کار می تواند در یک مقطع حادث و استمرار پیدا کرده باشد؟ اگر بازدهی نیروی کار یا همان بهره وری نیروی کار امری باشد که در یک مقطع حادث شده باشد میتوان متوجه شد این گفته که مشکل اصلی یک اقتصاد کمبود بهره وری نیروی کار است چندان درست نباشد. رشد بهره وری سالانه کشورهای توسعه یافته سالانه 2.4 درصد است این رقم برای کشورهای کم درآمد 2.3 درصد بر اساس آمار بانک جهانی می باشد بنابراین آنچه از تفاوت بهره وری نیروی کار وجود دارد تفاوتی است که در یک مقطع زمان ایجاد و استمرار یافته است.
زمانی که بر اساس تعریف GDP per person employed، بهره وری نیروی کار تعریف می شود و سری زمانی بهره وری نیروی کار کشورهای توسعه یافته با کشور های کم درآمد بررسی میشود به خوبی نتیجه گیری می شود که اختلاف امروز در بهره وری نیروی کار بین کشورهای توسعه یافته و کم درآمد از همان ابتدای جمع آوری داده ها وجود داشته و حفظ شده است!
به بیان دیگر بهره وری نیروی کار نقشی در ارتقاء سطح تولید نداشته است که این مساله می تواند موضوعیت اهمیت بهره وری نیروی کار را زیر سوال ببرد.
همین فهم از واقعیت برای این که متوجه شویم مساله در بهره وری نیروی کار نیست بلکه مساله در خلاء سیاستگذاری ای است که کشورهای غیر توسعه یافته به درستی آنرا شروع نکرده در حالیکه کشورهای توسعه یافته از حداقل چهار دهه قبل آنرا شروع کرده و به صورت پیوسته ادامه داده اند؛ می تواند مفید باشد.
بهره وری سرمایه فیزیکی
در ابتدا نظریه پردازان علم اقتصاد از کاهنده بودن بازدهی سرمایه فیزیکی صحبت به میان می آوردند. پس از آنکه همگرایی درآمد سرانه محقق نشد، کاهنده بودن بازدهی سرمایه فیزیکی را زیر سوال بردند. اگر بازده به مقیاس فزاینده صحت می داشت باید شاهد نرخ های رشد متناسب با بازدهی فزاینده به مقیاس می بودیم. در حالی که نرخ رشد کشورهای توسعه یافته نشانی از وجود ماهیت بازده به مقیاس فزاینده نشان نمی دهد.
نقدینگی:
همچنیناین گفته که مساله عدم هدایت نقدینگی به سمت تولید است ممکن است گزاره کاملی نباشد. شاید گزاره کامل این است که مشکل در سیاست گذاری کلان است که از ابزار سیاست پولی به درستی و در ماهیت درست استفاده نمی شود. چرا که اگر از ابزار سیاست پولی به درستی و در ماهیت درست استفاده می شد مردم به صورت طبیعی قوانین بازار را پیش نمی بردند .
جمع بندی:
معمولاً گزاره های کلی واقعیتی را در درون خود پنهان می کنند. معمولاً ترجیح برای همگان این است که به سرعت مفروضات و کلیات را قبول کرده تا به نوعی مسیر یادگیری خود را آسانتر قرار دهند در حالیکه وقتی آسان گیری برای یادگیری یک پیشه شود ممکن است سالیان متوالی افراد خود را در جستجوی یادگیری ببینند ولی روز به روز یادگیری سخت تر میشود. چرا که چنان واژگان کلی که یادگیری آنها با سرعت در پیش گرفته شده بود، ابزار فکر کسانی که آنها را خوانده اند؛ می شود . لذا ناچار فرد خواننده برای این که حداقل این باور را کند که مطلبی یاد گرفته است چاره ای جزء تکرار بخش کم یا بیشتر آنرا پیدا نمی کند. به طور مثال به صورت کلی از این گزاره که تفاوت بهره وری نیروی کار علتی برای توضیح شکاف تولید یا شکاف سطح توسعه و غیره است، استفاده کرده ایم حال آنکه از اساس تفاوت بهره وری نیروی کار میتواند ارتباطی به اصل بهره وری نیروی کار به طور مستقیم نداشته باشد.
نظر شما