بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای با قلم «پل آر. پیلار» با عنوان « چرا توافق اسرائیل و عربستان صلح را در خاورمیانه به ارمغان نمی آورد؟» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
دولت بایدن همچنان به میانجیگری جهت توافق عادی سازی روابط دیپلماتیک بین عربستان و اسرائیل اولویت می دهد. انگیزه های سیاسی پشت تلاش بایدن برای دستیابی به چنین توافقی در اوایل دوران ریاست جمهوری وی تعجب آور نبود. دولت قبلی با صدای بلند از طرح به اصطلاح «توافق ابراهیم» که روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و چهار کشور عربی را عادی می کرد، حمایت کرده بود. با توجه به اینکه عربستان سعودی هنوز به توافق با اسرائیل دست نیافته است، بایدن می تواند با انجام آن به امتیاز خوبی در انتخابات ۲۰۲۴ دست یابد.
حمله اسرائیل به نوار غزه موقتاً چنین تلاشهایی را متوقف کرد، زیرا ایجاد یکی از بدترین فجایع ضد بشری در زمانهای اخیر باعث شد که کشورهای عرب تمایلی به انجام اقدامات مثبت در قبال اسرائیل نداشته باشند. با وقایع غم انگیز چهار ماه گذشته که به دولت امریکا نشان داد دیگر نمی تواند مناقشه حل نشده اسرائیل و فلسطین را به حاشیه ببرد، هدف عادی سازی توافق با عربستان سعودی را تغییر داده و آن را بخشی از یک استراتژی جدید و بزرگتر قرار داده است. برای خاورمیانه ایده اصلی این است که چنین عادی سازی انگیزه ای برای رهبران اسرائیل خواهد بود تا به سمت صلح با فلسطینی ها حرکت کنند - به روش هایی که قبلاً حرکت نکرده اند.
تمایل اسرائیل برای به دست آوردن روابط دیپلماتیک کامل با همسایگان عرب خود، به روند عادی سازی انگیزه می دهد
دولت این ایده را در تلاش برای دفاع از سیاست های خود مبنی بر احترام به اسرائیل و پاسخ به آنچه که بسیاری آن را بی احساسی نسبت به رنج فلسطینیان می دانند، مطرح کرده است. «جان فاینر»، معاون مشاور امنیت ملی آمریکا اخیراً هنگام ملاقات با عرب-آمریکایی های ناراضی در میشیگان، استدلال کرد که توافق عادی سازی بین اسرائیل و عربستان سعودی گامی حیاتی در جهت ایجاد یک کشور فلسطینی خواهد بود.
این ایده کمی منطق دارد. تمایل اسرائیل برای به دست آوردن روابط دیپلماتیک کامل با همسایگان عرب خود، به روند عادی سازی انگیزه می دهد - این تمایل برای «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل که برای مقابله با مشکلات سیاسی و حقوقی خود به پیروزی نیاز دارد، مانند همیشه قوی است. علاوه بر این وزارت خارجه عربستان در اوایل ماه جاری بیانیه تحسین برانگیزی صادر کرد: تا زمانی که یک کشور مستقل فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ با قدس شرقی به عنوان پایتخت آن به رسمیت شناخته نشود، روابط دیپلماتیک با اسرائیل وجود نخواهد داشت. تجاوز اسرائیل به نوارغزه باید متوقف شود و تمامی نیروهای اشغالگر اسرائیل از نوار غزه خارج شوند.
درک ایرادات جدی در استراتژی دولت بایدن با اذعان به این موضوع آغاز می شود که ارتقای روابط اسرائیل و عربستان به روابط دیپلماتیک کامل، یک توافق «صلح» نخواهد بود
اما درک ایرادات جدی در استراتژی دولت بایدن با اذعان به این موضوع آغاز می شود که ارتقای روابط اسرائیل و عربستان به روابط دیپلماتیک کامل، در واقع یک توافق «صلح» نخواهد بود. زیرا هیچ یک از کشورهای عربی درگیر عملاً با اسرائیل جنگ نکرده بودند. تعدادی از آنها از جمله عربستان سعودی، قبلاً همکاری گسترده ای با اسرائیل در تمامی زمینه ها از جمله مسائل امنیتی داشتند. برداشتن گام رسمی در جهت مبادله سفارتها و سفرا توسط این کشورها نه صلح واقعی منطقهای و نه منافع قابل تشخیص دیگر ایالات متحده آمریکا را پیش نمیبرد.
همچنین درک اهداف اسرائیل در جستجوی روابط رسمی و کامل با کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی بسیار مهم است. یکی از اهداف این است که از چنین روابطی به عنوان پایه ای بیشتر برای تقویت اتحاد نظامی ضد ایران استفاده شود و بدین ترتیب سیاست اسرائیل برای ترویج حداکثری خصومت و انزوای ایران گسترش یابد. به جای صلح آمیزتر کردن خاورمیانه، چنین تحولی تنها خطوط درگیری در خلیج فارس را تشدید می کند. هدف دیگر اسرائیل برخورداری از روابط صمیمانه با سایر کشورهای منطقه و نشان دادن به بقیه جهان است که می تواند چنین روابطی داشته باشد - علیرغم ادامه اشغال سرزمین فلسطین و انکار خودمختاری فلسطین. به طور خلاصه برای اسرائیل، ارتقای روابط با کشورهای عربی به معنای عدم نیاز به صلح است، به ویژه با فلسطینی ها.
حتی اگر دولت بایدن به توافقی دست یابد، دو منبع اصلی لغزش اجرای آن را بعید می سازد. یکی از این منابع متعلق به عربستان سعودی و حاکم واقعی آن، ولیعهد محمد بن سلمان (MbS) است. مانند دیگر رهبران عرب، محمد بن سلمان باید از دور شدن بیش از حد از همدردی عمومی خود با فلسطینی ها و خشم نسبت به ویرانی غزه، صرف نظر از احساسات خصوصی خود حاکم در مورد مسئله فلسطین، اجتناب کند. اما آنچه که وی بیش از همه میخواهد، لطف ایالات متحده آمریکا به عربستان سعودی به ویژه کمک به برنامه هستهای و نوعی تضمین رسمی امنیتی است. اگر ولیعهد بتواند همه امتیازات را از واشنگتن دریافت کند، در مورد تشکیل کشور فلسطین وضعیت بسیار سخت خواهد بود. این موضوع احتمالاً به معنای پذیرش برخی از فرمولبندیها است که میتواند به عنوان تعهد اسرائیل برای پیشبرد این موضوع به تصویر کشیده شود، اما با تضمین تحقق آن فاصله زیادی دارد.
نتانیاهو حداقل به اندازه هر یک از اسلاف خود در ترکیب صداهای مشارکتی با مقاومت مؤثر در برابر هرگونه پیشرفت واقعی به سوی تشکیل کشور فلسطینی استاد است
منبع دیگر لغزش در اسرائیل است که سابقه طولانی در ایجاد صداهای مشارکتی کافی در مورد خودمختاری فلسطین برای دفع فشارهای خارجی دارد و در برابر هرگونه تبعیض مقاومت می کند. این مهم به طرح تقسیم سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ بازمیگردد که منشور بینالمللی تأسیس اسرائیل را تشکیل میدهد، اما پس از اینکه نیروهای اسرائیلی بخش زیادی از سرزمینهایی را که قرار بود یک کشور عربی فلسطینی باشد تصرف کردند، هرگز به وجود آمدن کشور دوم را ندیدند. این مهم همچنین شامل توافقنامه کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ است که توافقنامه صلح مصر و اسرائیل را با نقشه راه مبهم ترکیب می کند که ظاهراً منجر به خودمختاری فلسطین می شود. «مناخیم بگین»، نخست وزیر اسرائیل، با خوشحالی پیمان صلح بعدی مصر و اسرائیل را به جیب زد در حالی که بخش دیگر توافقنامه را نادیده گرفت. پس از اینکه توافقنامه اسلو در سال ۱۹۹۳ مکانیسم انتقالی را ایجاد کرد که قرار بود به تشکیل کشور فلسطین منجر شود، اسرائیل مذاکرات دوجانبه بعدی را که به تحقق این هدف نزدیکتر بود، از سر نگرفت.
نتانیاهو حداقل به اندازه هر یک از اسلاف خود در ترکیب صداهای مشارکتی با مقاومت مؤثر در برابر هرگونه پیشرفت واقعی به سوی تشکیل کشور فلسطینی استاد است. اخیراً نتانیاهو بیانیههای مبنی بر رد کشور فلسطین را ارائه کرده است که بخشی از آن دقیقا همان چیزی است که مخاطبان داخلی او دوست دارند بشنود. علیرغم مخالفت اعلام شده، حیله نتانیاهو این است که یک بار دیگر صداهای مثبت کافی در مورد این موضوع ایجاد کند تا محمد بن سلمان را راضی کند و به نوبه خود دولت بایدن را راضی کند، با تشنگی اش برای توافق عادی سازی عربستان و اسرائیل - در حالی که هنوز به طور موثر مانع پیشرفت به سوی تشکیل کشور فلسطین می شود.
حتی اگر دولت بایدن به توافق مورد نظر میان عربستان و اسرائیل دست یابد، این توافق پیامدهای منفی متعددی خواهد داشت
بنابراین حتی اگر دولت بایدن به توافق مورد نظر عربستان و اسرائیل دست یابد، این توافق پیامدهای منفی متعددی خواهد داشت. اجرای آهسته آهسته یا لغو کامل مفاد فلسطینی چنین توافقی توسط اسرائیل، دولت فلسطین را به همان اندازه از توافق دورتر خواهد کرد. هرگونه خشونت فلسطینی ها علیه اسرائیلی ها بهانه ای برای نتانیاهو جهت رد کردن مفاد توافق به دست می دهد و به فلسطینیها منبع ناامیدی و خشم بیشتری داده میشود.
در همین حال عادیسازی روابط دیپلماتیک عربستان و اسرائیل احتمالاً معکوس نخواهد شد، زیرا محمد بن سلمان میخواهد لطفی را که از ایالات متحده دریافت کرده است حفظ کند. اسرائیل با به دست آوردن این جایزه دیپلماتیک - چیزی که نتانیاهو به امید نجات حرفه خود به آن نیاز دارد - حتی انگیزه کمتری نسبت به قبل برای دادن امتیاز به فلسطینی ها در آینده خواهد داشت. کمک به برنامه هسته ای عربستان باعث افزایش ابهامات در خلیج فارس و افزایش خطر مسابقه تسلیحات هسته ای بین عربستان سعودی و ایران می شود. تضمین امنیتی ایالات متحده به عربستان سعودی به معنای پیوند نزدیک واشنگتن با یک کشور مستبد و ناقض عمده حقوق بشر است که از نیروی نظامی فراتر از مرزهای خود به شیوه های ظالمانه و بی ثبات کننده استفاده کرده است.
در نهایت باید گفت ایالات متحده آمریکا به جای تلاش برای ایجاد رابطه ای پیچیده که بر روی جاه طلبی های ولیعهد کنونی عربستان تکیه دارد، باید به روابط دوجانبه خود با اسرائیل توجه کند.
نظر شما