بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای با قلم «ایوان الند» با عنوان «آیا حواس ایالات متحده از شرق آسیا پرت شده است؟» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
جنگ در اوکراین و خاورمیانه توجه رسانه های بین المللی را به خود جلب کرده است. در گذشته چنین بحران های بین المللی روسای جمهور ایالات متحده آمریکا را تحت فشار قرار می داد اقدامی در مورد آنها انجام دهند. «جو بایدن» - که از جانبازان جنگ سرد و جنگ علیه تروریسم است - با تعمق و غیرت ایالات متحده آمریکا را در درون آنها درگیر کرده است. وی همچنین به صورت شفاهی از ابهام گذشته در مورد سیاست ایالات متحده در قبال تایوان فراتر رفته و چندین بار متعهد شد که از جزیره در برابر حمله یا تهاجم چین دفاع کند. این سیاست مداخله جویانه در چندین منطقه - اروپا، خاورمیانه و آسیای شرقی - یک گشایش بیش از حد خطرناک است.
چه سیاستگذاران ایالات متحده آمریکا اعتراف کنند یا خیر، ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم به عنوان مدعی پلیس جهان عمل کرده است. در آن زمان، دیگر قدرت های بزرگ آسیب های فاجعه باری به اقتصاد و جوامع خود وارد کرده بودند. در مقابل، ایالات متحده تا حد زیادی بدون آسیب نیمی از تولید اقتصادی باقیمانده جهان را به خود اختصاص داده است.
ایالات متحده آمریکا نه به دلیل نیازهای امنیتی اش بلکه به این دلیل که می توانست، پلیس جهان شد. پس از جنگ، دشمن بالقوه اصلی ایالات متحده آمریکا یعنی اتحاد جماهیر شوروی، توسعه طلبی انقلابی خود را تعدیل کرده بود و به دنبال بازسازی ظرفیت صنعتی خود که در اثر تهاجم نازی ها به آتش کشیده شده بود. همچنین، ایالات متحده آمریکا پیشرو در فن آوری جدید سلاح های هسته ای قوی است.
امروزه، ایالات متحده آمریکا تنها حدود ۱۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را به خود اختصاص می دهد، اما تقریباً ۴۰ درصد از هزینه های نظامی جهان را تشکیل می دهد. این افزایش بیش از حد جهانی در حال حاضر ناپایدار و غیر ضروری است
با این حال پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی و پایان جنگ سرد، جهان بسیار تغییر کرده است. امروزه، ایالات متحده آمریکا تنها حدود ۱۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را به خود اختصاص می دهد، اما تقریباً ۴۰ درصد از هزینه های نظامی جهان را تشکیل می دهد. این افزایش بیش از حد جهانی در حال حاضر ناپایدار و غیر ضروری است.
خاورمیانه با بیثباتی و درگیریهای مزمن خود، از اواخر دهه ۱۹۷۰ ایالات متحده را مجبور کرده عرضه جهانی نفت را تضمین کند. با این حال، انقلاب فرکینگ ایالات متحده آمریکا را دوباره به تولیدکننده شماره یک نفت در جهان تبدیل کرده است. بنابراین ایالات متحده نیروهای زمینی، دریایی و هوایی را در منطقه حفظ می کند تا از ذخایر نفت سایر کشورها - به ویژه کشورهای ثروتمند در اروپا، ژاپن، کره جنوبی و تایوان محافظت کند. حتی اگر انقلاب فرکینگ اتفاق نمیافتاد، خرید نفت به قیمت بازار بینالمللی ارزانتر از پرداخت هزینههای نظامی گرانقیمت برای محافظت از کالای پرسودی بود که از طریق جنگها جریان دارد. در مورد کمک نظامی سالانه ۴ میلیارد دلاری به اسرائیل، به نظر میرسد این کمک مالی به رفتاری کمک میکند که برای راهحل بلندمدت دو کشور برای درگیریهای همیشگی بر سر فلسطین، معکوس باشد.
برای شروع اروپا، صحنه اصلی نگرانی ایالات متحده آمریکا در طول جنگ سرد، اهمیت اقتصادی نسبی خود را کاهش داده است. سهم اتحادیه اروپا از تولید ناخالص داخلی جهان رو به کاهش بوده و اکنون کمتر از ۱۵ درصد از کل تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد. با این حال، تولید ناخالص داخلی اروپا در مقایسه با کشوری که بیشتر آن را تهدید می کند، یعنی روسیه که تولید ناخالص داخلی آن کمتر از ۳ درصد کل جهان است، هنوز بزرگ است. با تولید ناخالص داخلی حدوداً پنج برابر روسیه، اروپایی ها باید دفاع خود را تأمین کنند و به طور خاص کمک به اوکراین در برابر تهاجم روسیه را بر عهده بگیرند. افزایش کمک های آنها به اوکراین و مشغول نگه داشتن روس ها نسبت به جنگ مستقیم با روس ها از نظر جانی و مالی هزینه کمتری دارد. اگرچه اوکراینی ها کار قهرمانانه ای انجام داده اند - حذف یک سوم نیروهای رزمی روسیه - اوکراین برای ایالات متحده آمریکا از اهمیت استراتژیک بسیار کمتری نسبت به کشورهای اروپایی برخوردار است. با این وجود، کمک های ایالات متحده آمریکا در حال حاضر به بیش از ۷۵ میلیارد دلار رسیده است - کمک بزرگی به امنیت اروپا.
در دهه های اخیر مجموع تولید ناخالص داخلی آسیای شرقی به ۲۶ درصد کل جهان افزایش یافته است. در این منطقه ظهور چین، محتملترین دشمن آینده ایالات متحده آمریکا و اقدامات قاطعانهتر اخیر آن در قبال تایوان و دریای چین جنوبی، مهم است
ایالات متحده در عوض باید توجه و منابع خود را بر آنچه که اکنون به نظر می رسد مهمترین منطقه برای آن است متمرکز کند: آسیای شرقی. در دهه های اخیر مجموع تولید ناخالص داخلی آسیای شرقی به ۲۶ درصد کل جهان افزایش یافته است. در این منطقه ظهور چین، محتملترین دشمن آینده ایالات متحده آمریکا و اقدامات قاطعانهتر اخیر آن در قبال تایوان و دریای چین جنوبی، مهم است. با این حال بایدن باید از سیاست رسمی ایالات متحده آمریکا مبنی بر ابهام در دفاع از تایوان منحرف شود.
تهدید چین باید در چشم انداز قرار گیرد. پاکسازی اخیر ژنرال های ارتش توسط «شی جین پینگ» نشان می دهد که او می ترسد ضعف نشان داده و ارتش خود را در حمله به تایوان متضرر کند. مانند روسیه، در چین هیچ کس انگیزه ای ندارد که به امپراتور بگوید ارتش او لباس ندارد. همچنین شی جین پینگ مشارکت احزاب و دولت در اقتصاد را افزایش داده است که در حال حاضر به مشکلات بزرگ اقتصادی چین ناشی از صنایع و بانکهای دولتی ناکارآمد افزوده است. بنابراین افزایش تولید ناخالص داخلی نسبی منطقه آسیای شرقی و پتانسیل یک چین رو به رشد باید بیشتر توجه و منابع ایالات متحده را نیاز داشته باشد، اما نه تا حد هشدار یا هیستری بیش از حد.
نظر شما